۲۲ پاسخ

مطمئن باشید هرچیزی در زمان خودش رخ میده
هرکی بچه داره هم قطعا از قبل خداوند تعیین کرده و نگران نباشید
مرگ سهم همه هست از بالا تا پایین
هرکدوم از ما یک روزی اومدیم یک روز میریم
میبینی یکی بچش رو ۶ هفته از دست میده یکی بیست سالگی یکیم نود ساله میشه
زندگی اصلی اون دنیاست
خوب و با شرف زندگی کنید و با مردم مدارا و به انصاف برخورد کنید ❤

با حرف هات گریه ام گرفت ،😭😭💔💔

بخدا منم الان داشتم به این فکر میکردم
احساس میکنم در حق بچه هام ظلم کردم به دنیا آوردمشون
اللن با استرس توی بغلم دراز کشیدن میگن مامان یهو سقف نریز رو سرمون نیان مارو بکشن😭

مادرا که شمال کشور هستید توجه کنید

تصویر

مامان نیلا منم دقیقا همین حس رو دارم تمام نگرانی و دلهره ام فقط بچه هامن .اما مدام با خودم تکرار میکنم خدایی ک تا اینجا برام حفظشون کرده از من مهربان تره هواشونو داره

پس غزه بچه هایش آدم نبودن آفرین مرگ دست خداست هرچی صلاح باشه همون اتفاق میفته اسراییل خیلی پرو و دست دراز بود باید با خاک یکسان بشه

باحرفات گریه کردم برا بچه هام خدانگهدارهمه بچه هاباشه😭😭😭

واقعا درستہ خدا رحمش بہ بچہ ھامون بیاد

حق گفتی
کار هرشب ما شده استرس و نگرانی بچه هام😢😔

منم از اسفند میخوام اقدام کنم اما جور نمیشه تو اون روز همسرم پیشم نبوده که اقدام کنم میگم حتما خیر و حکمتی توش بوده

اتفاقامن ماه پیش اقدام کردم نشدهی میگم خدایاشکرت که نشد،منم اصلن نگران خودم نیستم هی میگم خدایامنوبکش ولی عزیزامونکش

اره همه مامانا ابن روزا این چیزا رو از ذهنشون گذروندن

حقیقت محض

دقیقا همین طوره تو این چند ماه اخیر من شرایطم اوکی بود ولی باردار نشدم.چون خدا خودش می‌دونه من چه آدم استرسی هستم اگه باردارم بودم الان با این همه استرسی که داشتم قطعا سقط میشد.خدایا راضیم به رضای تو.

کسی که ما وبچه هامون آفریده مطمینا در نبود ماهم فکر کرد بهشون توکل به خدا

و هیچوقت از خدا بزورچیزیو نخاین مخصوصا بچه رو . و تلاشی ام برای داشتنش نکنین . چون قراره یک انسان وارد دنیا کنین بدون اجازه ی خودش ب اختیار خودتون .

💔💔الان اینجوری شدیم هممون

موافقم بات کاش میتونسیم تویه جا امنی بزاریمشون دعاکنید زودترتمومشه

دقیقا
😞😞😞😞😞

اره خواهری به خدا همه غم و غصه ام بچه هام هستن نمی‌خوام مث ما جنگ ببینن
اصن هیچی نفهمن
ما که کشیدیم دیدیم چی شدیم

چقد حرفات حق و حرفای دل من بود😞💔

من قبلا میگفتم اون موقع چرا تو جنگ بچه میاوردن؟چجوری زندگی می‌کردن
الان فهمیدم انسان بنده ی عادته ...
من ۳ روزه با اینکه جنگه دارم مثه روزای قبل کارامو انجام میدم ... زندگی ادامه داره

بچه اگه بخواد بیاد تو موشک بارونم میاد و بزرگ میشه

سوال های مرتبط

مامان سیدعلی طاها مامان سیدعلی طاها ۵ سالگی
خانوما سلام من بین دوراهی گیر افتادم لطفاً کمک کنید
الان یه عده نیان بگن تو این گرما با بچه و.... مگه مجبوری و....
من پارسال و پیارسال با بچه هام اربعین رفتم کربلا تو همون گرما
اما چون قبلش رفته بودم و... مسیر و مکان ها رو بلد بودم و مشکلی نداشتم و سختی نداشتم از طرفی خونه خواهرم عراق هست
و راحت بودم ، الان امسال ارزش پولشون از پارسال دوبرابر شده
و از طرفی خونه مامانم قم هست ،و من فقط ماه صفر میتونم برم
چون بعدش پسرم پیش دبستانی دیگه تا تعطیلات نمیتونم برم
و کل ماه صفر ما مراسم داریم قم
خیلی دوست دارم اون موقع اونجا باشم هم بچه ها چون دلتنگ مامانم و خاله هاش میشه تا تعطیلات طاقت نمیارن
اما همسرم میگه من واقعا نمیتونم هردوش ببرمتون پولم نمی‌رسه
یا کربلا یا قم ،
الان بشدت بی قرار کربلام و از طرفی دوست دارم خانواده امم ببینم
شما بودین چیکار میکردین
امیدوارم درک کنید واقعا یجوری از برگشت کربلا تا سال بعدش بی قرار میشم بخدا دست خودمم نیست الان یه عده بگن بابا هرسال هرسال چه خبر
بخدا که دست خودم نیست
الان شما چیکار میکردین
مامان محمد سبحان مامان محمد سبحان ۵ سالگی
سلام مامانا مثل چی تو گل گیر کردم توروخدا راهنماییم کنید
کلا از خورد و خوراک و زندگیم افتادم
در رابطه با تاپیک قبلیم که دیدید پسرم چه استقبالی ازم گرد دو سه روز بعد کلا عوض شده رفتارش... همش کارش شده گلایه اینکه چرا ولم کردی تو چجور مادری هستی الان اومدی تو زندگیم چیکار کنی اونموقع که مادر میخواستم نبودی و خیلی حرفای دیگه...یجورایی فقط دوست داره منو مقصر جلوه بده منم نمیتونم همه حقیقت و بهش بگم چون تو سن حساسیه میترسم بره با پدرش دعواش بشه،حتی حاضر نشد همو ببینیم ...من بهش حق میدم ولی نمیدونم چجور قانعش کنم اگه کسی میدونه یه راهی جلو پام بذاره 😭😭😭😭😭
کلا از زندگیم افتادم نمیدونم این کارما که میگن کجاست چرا به پدرش نشون نمیده که چیکار کرده...بعد من دوتا زن گرفت طلاق داد از زن سومش دوتا پسر داره طفلک کوچیکه تو شیر مادرش ولش کرد و رفت
از خدا مرگمو میخوام ولی نمیدونم چرا نمیده آخه من چه گناهی کردم اینقدر عذاب باید بکشم🥺🥺🥺
فرزند پروری بچه داری تب کودک سرماخوردگی رفلاکس
فرزند پروری بچه داری تب کودک سرماخوردگی رفلاکس
مامان امیر علی مامان امیر علی ۵ سالگی
سلام خوبین
لطفا خواهش میکنم هر کس پیام من رو میبینه جواب بده
من ۲۲ سالمه سه تا بچه دارم بچه هام ۵ و ۲سال و ۶ ماه و بچه کوچیکم ۹ ماهشه
یعنی ۹ ماهه زایمان کردم همیشه افسردگی رو حس میگردم ولی الان خیلی خیلی شدید شده یعنی روی تمام زندگیم اثر گذاشته رفت و آمد دیگه با کسی نمیکنم بچه هامو جایی نمیرم فقط از خونه خودم میرم خونه پدرم که اگر اهر روز نرم اونجا تو خونه دق میکنم اصلا خونه خودمون دوست ندارم اگر تنها باشم خونه با بچه ها دق میکنم دائما استرس و دلشوره خیلی خیلی زیاد دارم روی مریضی بچه ها خیلی حساس شدم و میترسم و خودمو اینطوری قانع میکنم که پیش کسی نرم و کسی پیش من نیاد حتی بچه هامو پارک نمیبرم که یه وقت مریض نشن آخه من داخل زندگی خیلی تنهام یه شوهر دارم که اصلا بهم اهمیت نمیده و کمکم نمیکنه اصلا و مدام بهم دروغ میگه در کل کلا درحال استرس و دلشوره و نگرانی ام همش احساس میکنم می‌خواد یه اتفاق میفته نمی‌دونم چیکار کنم واقعا دیگه زندگی کردن برام سخت شده دلم حتی مرگ می‌خواد تا ذهنم خاموش بشه و به آرامش برسم مدام بچه هامو داخل خواب و بیداری چک میکنم که یه وقت زبونم لال تب نداشته باشن یعنی به معنی واقعی مغزم به مشکل خورده نمی‌دونم چیکار کنم کمکم کنید لطفااااااااااا
مامان ❤جوجه کوچولو❤ مامان ❤جوجه کوچولو❤ ۵ سالگی
خیلی دلم گرفته ،هر کاری میکنم آروم نمیشم‌ 🥺
پسرم خیلی مهربونه و تنها شلوغیش اینه شاید ی موقع با باباش کشتی یا نشت بازی کنه و کلا با کسی کاری نداره و زود کنار میاد . به زور از کسی چیزی نمیگیره . بنظر من و شوهرم نمی تونه از خودش دفاع کنه . اگر بخواد بزنه دستش ماشاالله محکمه اما نمیزنه حتی اگر هولش بدن یا اذیت کنن . 🥺 ایراد بزرگی که داره اینه فکر می‌کنه باید همیشه ی چیزی بخره حتی اگر به دردش نخوره . دلم خیلی می سوزه اصلا سیاست نداره . بچه های فامیل یا همکلاسی‌اش رو میبینیم غصه بسرمو می خوریم . ما مقصریم همیشه گفتیم. لوس نباش ، نزن ، با دیگران با احترام رفتار کن ،تو کلاس اذیت نکن ،مهمونی شلوغ نکن و..... . کلا خودم و همسرم خیلی عاطفی هستیم و بنظرم پسرم رو خیلی عاطفی بار آوردیم . دختر خواهرم یا پسر برادر شوهرم و بقیه آنقدر مغرور و با سیاست هستن که اصلا غصه رفتار بد دیگران یا بازی نکردن و حرف نزدن و.. بقیه رو نمی خورن . اصلا به قول خواهر زادم میگه اهمیتی نداره کسی منو دوست داره یا نداره ،اینو می خره یا نمی خره و.. خیلی همشون زبون دارن اما پسر من اینجوری نیست . احساس خوبی ندارم به این که این همه با محبته و سعی می‌کنه سریع کنار بیاد و به دیگران احترام می‌ذاره ، جالبه اونا اتفاقا خیلی بیشتر دیده میشن از بس ماشاالله زبون درازن🥴 دروغ نگم تنها کسایی که عاشقانه پسرمو دوست دارن و اول پسرم براشون مهمه ، پدر و مادر شوهرم و یکی از عموهاشه که مجرده وگرنه مثلا خودم دیدم پدر و مادر خودم برای این که خواهر زادم ناراحت نشه هر کاری میکنن اما ممکنه سامیار ناراحت بشه بگن تو که لوس نیستی تو پسر خوبی هستی😔