۲۲ پاسخ

چقد اون مادر شوهر خوشبخت و چقد خدا دوسش داشته ک عروسی مثل شما بهش داده واقعا در برابر این همه مهربونی و از خود گذشتگی ک خدا میتونه ب ی نفر بده نمیدونم چی بگم تو دوره ای ک کمتر کسی پیدا بشه ب مادر خودش برسه چ برسه دیگ ب مادر شوهر🥰🥰🥰

خدا خیرت بده

عزیزم متدرشوهرتون هم خوبه یا فقط خدبی از طرف شماست این برای من سوال شد.چون من خودم ار مادرشوهرم خیری ندیدم یا همیشه مسخره کرده یا پشت سرم حرف زده یا ۲روز خونش موندم اخم تخم کرده.من به شخصه هیچوقت نمیتونم برای این مادرشوهر دل بسوزونم چون هیچوقت برای من دلسوزی نکرده تو بدترین شرایط تازه زایمام کرده بودم انفولانزا گرفتم خونش بودم یه دونه قرص به من نداد و نرفت نخرید منکه نمیتونم همچین کاری برای مادرشوهرم بکنم

عزیزم خدا خیر ت بده.چقد تومهربونی🫂🫂

چقدرررر شما مهربونین هرکسی نمیتونه مثل شما باشه عزیزم چقد حس خوب گرفتم اشک تو چشمام جمع شد♥️♥️

باعث افتخاره قلب مهربونت❤️😘

خدا خیرت بده گلم مطمئن باش جواب خوبیهاتو میبینی

خوش قلب مهربون💖بهترینها قسمتت باشه عزیزم

دیگه دختر و پسر نداره جز همسرشما؟

من دیگه مادرشوهرم ندارم
اونم دو هفته س
دلم تنگشه
کار هر روزم گریه س
تا هستش قدرش بدون🥲🥲🥲

عزیزم دوست خوش قلبم انشالله بهترین ها نصیبت بشه 🥰❤️

تو این دوره زمونه عروس خوش قلبی مثل شما کم پیدا میشه آفرین بهت عزیزم مطمئن باش خدا یجایی یجوری پاداش زحمتاتو میده💖

خداخیرت بده عزیزم انشالله حال مادرهمسرت خوب بشه شماهم بازمامان بشیدکلی کنارهم بهتون خوش بگذره 🙏🏻♥🥰

خوش به سعادتت عزیزم

.آخی عزیزم مطمینا که آدم خوبی هستی شما ولی اون مادرهم حتما خدا نگاه ویژه بهش داشته که عروسی مثل شما نصیبش شده
آفرین بشما

ان شاالله مادرشوهرت حالش بهتر شه وخودتم هروقت خداخاست ی نی نی قشنگ گیرت بیاد

دست مریزاد بانوی خوش قلب

عزیزم انشالله همیشه حالشون خوب باشه و سرحال باشن
شمام چقدر دل بزرگی داری که از مادرشوهرتون بدون هیچ منتی پرستاری میکنید🥲❤️
انشالله هرچی خیره برات پیش بیاد❤️

خدا هزار برابرش رو بهت میده
همین مادر شوهر کافیه فقط دعااااا کنه
همین
❤️🫂

مادرته عزیزم؟

عزیزدلم واقعاااا بهت خداقوت میگم انشالله خدا برات بهترینارو بخواد انقد دل مهربون و رئوفی داری که انقد مثل گل از مادرشوهرت مراقبت میکنی خدا به موقعش قشنگترین هارو برات میسازه❤️❤️

مادرت؟

سوال های مرتبط

مامان دلوین و ماهلین مامان دلوین و ماهلین ۵ سالگی
واقعا این شرایط زندگیم داره به شدت حالمو بهم می زنه
خدا منو ببخشه هزاران بار منو ببخشه نمی خوام ناشکری کنم ولی به شدت از بچه و بچه داری خسته شدم
هر کاری تو این خونه بکنی انگار آب تو هاونگ ریختنه نی خوام سخت نگیرم اصلا بهشون ولی محلم نزارم یا دعواشون نکنه همه جی مباد دسر خونه بهشون میگم‌جمع کنید اینارو که این وسط ریختید حتما باید باید جمع کنید باز ماهلین حرب گوش کن تره و کمک نی کنه ولی دلوین اصلا شرطی هم شدن میگم هر کی کمک کنه جایزه می خرم ولی دلوین میگه نمی خوتم ناهلین به هوای جایزه انجام میده ولی در کسری از ثانیه همون آش همون کاسه اس دلوین به شدت لجبازه و پرخاشگر و به شدت بد غذا سر غذا خوردنش هم ما داستان داریم یعنی اینقدر بهونه میاره میاره تق و گریه که منو عاصی می کنه من فقط میگم برد گمشو نمی خوام ناهار بخوری اصلا اینم از وضع زندگیم اونم از شوهرم که هیچوقت خونه نیستم وقتی هم هست مریضه در ماه دوبار مریض میشه اونم از آدمای اطرافم که هر کدومشون هر چی بگن هیچی نیست حالا همون حرف خورشون رو به خودشون بزنم میشم آدم بده ی داستان خیلی وقتا به مردن فکر می کنم ولی یاد مسئولیت هام می‌افتم دست نگه میدارم یه تنه این زندگی رو به دست گرفتم واقعا برام خسته کننده شده دلم به شدت به حال خودم میسوزه😟😟😟مگه یه آدم چقدر تحمل داره
مامان دلوین و ماهلین مامان دلوین و ماهلین ۵ سالگی
من واقعا نمی دونم کدوم روش و راه درست خوبه که بتونم این ماهلین رو از خر شیطون پیاده کنم بچه ای که کاملا هوشیاره می فهمه درکش نسبت به پارسال خیلی خیلی بالا رفته و همچنین هوشش وبی از پسش برنیومدم که پی پی رو بگه الان دقیقا ۱۵ د ۱۶ ماهه که یه بارم نگفته پی پی دارم شاید خنده دار باشه ولی آرزو به دل موندم یه بار این بچه بیاد بگه من دستشویی دارم امشب دیگه اینقدر اعصابمو خورد کرد که دیگه هم زدمش هم تنبیهش کردم بهش گفتم حالا که دختر بدی هستی نه دیگه دوستت دارم نه دیگه باهات تمرین می کنم الان برو بیرون تو تنبیهی من می خوام با دلوین کار کنم بچم‌مثل ابر بهدر گریه می کرد قلبم داشت از سینم میزد بیرون اعصابم خیلی خراب شد آخه دیوونم کرده وقتی بهش میگم ماهلین آخه چرا نمیگی مادر من میگه دلم می خواد نگم میگم آخه چرا میگه همه ی بچه ها تو شلوارشون پی پی می کنند گفتم کی گفته آخه حرف تو گوشش نمیره حایزه براش گذاشتم قبلا چندین بار جایزه بهش دادم تنبیه و تشویق حتی جلوش کلی دلوین رو نشویق کردم که تو دستشویی پی پی می کنه فایده نداره که نداره از چت جی بی تی راهنمایی خواستم میگه یا از شرم.و خجالتشه نمیگه یا می خواد رو بدنشم کنترل داشته باشه و به خاطر اون حس کنترلشه که اینکارو می کنه ولی واقعا دیگه موندن با این بچه چه کنم 😫😫😫می ترسم این عادتش تا چند سال دیگه باهاش باشه🤨😔
مامان دختر مو خرمایی مامان دختر مو خرمایی ۶ سالگی
سلام .مامانا بیاین نظرتون رو بگید لطفا
من یک خواهر ۲ سال کوچکتر از خودم دارم و دوتا برادرکوچکتر خودم فرزند اولم.....خواهرم مشهد زندگی می‌کنه و منو خونوادم شهرستان یعنی ازهم دور هستیم هر ۲ هفته یا یکماه یکبار همو میبینیم ،خواهرم بچه نداره و بسیار حساس رو تمیزی رو دست شستن رو اینکه همه چیز سر جای خودش و مرتب باشه...هروقت منو دخترم میریم خونه ش مثلا اگه ازش آب بخوام داخل آشپزخونه میگه صبرکن خودم بدم یا هرچیزی رو رو بخوام نمیگه فلان جاست میگه صبر کن خودم بدم و با یک لحنی هم میگه ،به تمام حرکات دقت می‌کنه داخل خونش طوری که ما اصلا تو خواهش راحت نیستیم اگر دنبالت نیاد چشماش و نکاهاش دنبالتع که دستامون رو شستیم یا نه،موچکترین کاری رو انجام بدیم باید دست بشوریم،من بقدری که خونه دخترخاله و دخترعموهام بااینکه بچه داشته باشند یا نه راحتم خونه خواهرم راحت نیستم،دیگه به خودم گفتم عمرا اگه برم خصوصا منی که جداشدم تحول این رفتارهاش برام سخته.....خونه مادر من که میاد طوری رفتار می‌کنه و خونه رو تمیزنیکنه که میفهمونه که شماها هم کثیفین رعایت نمیکنید فقط من خوبم،یر سفره قاشق و بشقاب به اندازه همه میارم اون می‌ره برای خودش خداگونه میاره بهش هم میگم میگه که اخلاق من اینطوریه تو قاشق رو گذاشته بودی رو زیر سفره....یا سرسفره صبحونه نونش رو از بقیه جدا می‌کنه ،بنظرتون شما فقط یک خواهر داشته باشید با چنین وسواسی خونه ش مدیریت یا نه.....ناراحت میشوید که اینطوری از موضع بالا نگاه می‌کنه یا نه....آخه با خنده و شوخی نمیگه مثلاً دستات رو بشور یا فلان چیز رو من بهت میدم صبر کن،با یک لحن جدی میگه