۱۷ پاسخ

نه متاسفانه

منم یه مدت خوندم ولی به قول مامان آریا اصلا دوس ندارم کتاب های روانشناسی این چیزا فقط دوس دارم داستان یا رومان باشه که جذاب باشه

بله میخونم کتاب نهج‌البلاغه برام جالبه

میخونم ولی داستان ؛ اصلا به کتاب‌های روانشناسی علاقه ندارم

روانشناسی خیلی دوس دارم..قبلا رمان فراوون میخوکدم اما الان برام مسخره اس نمیدونم چرا ...توهین نباشه ب کسی

قبلا خیلی حرفه ای رمان میخوندم بسسسیار زیاد بیشتر هم رمان تو گوشی میخوندم هنوز هم دوست دارم رمان خوندن رو فقط باید وقت و حوصله باشه که اکثرا نیست😄

من ای کتاب از اردیبهشت ماه خریدم ولی نه وقت دارم نه حوصله خوندن کلا دوست دارم بخونم

کتاب میخونم حواسم پرته اصلا چیزی ازش نمیفهمم

من خیلییی رمان چرت و پرت خوندم مجردی متاسفانه . الانم دلم کتاب فیزیکی میخواد ولی خیلی گرونن

اره میخونم عاشق کتابم

کار خیلی خوبی کردی
گاهی وقتا خانما واقعا نیاز داره
قدر خودتو بدون دختر هیچی با ارزش تر از خودت نیست🙂

چه خوب عزیزم
بعد اونوقت بچه هارو چیکار میکنی؟ غذا چی؟
سروصدای خونه رو و...؟

من عاشق کتاب با ژانر جنگی ام و کتابهای داعشی میخونم😂عاشقانه خوب نیافتم اگه می‌شناسین بگین

۶ ماهه این کتابو‌ خریدم اصلا فرصت نمیکنم بخونممم

اوف ک مجرد بودم
رمان می‌خوندم
چقدرم گریه میکردم

ولی الان متاسفانه خیلی حوصله کتاب خوندن ندارم

اره بعضی وقتا میخونم

نه.ولی دلم خواست
ان شاالله حالم خوب بشه حتما میخونم

سوال های مرتبط

مامان امیر علی مامان امیر علی ۵ سالگی
سلام خوبین
لطفا خواهش میکنم هر کس پیام من رو میبینه جواب بده
من ۲۲ سالمه سه تا بچه دارم بچه هام ۵ و ۲سال و ۶ ماه و بچه کوچیکم ۹ ماهشه
یعنی ۹ ماهه زایمان کردم همیشه افسردگی رو حس میگردم ولی الان خیلی خیلی شدید شده یعنی روی تمام زندگیم اثر گذاشته رفت و آمد دیگه با کسی نمیکنم بچه هامو جایی نمیرم فقط از خونه خودم میرم خونه پدرم که اگر اهر روز نرم اونجا تو خونه دق میکنم اصلا خونه خودمون دوست ندارم اگر تنها باشم خونه با بچه ها دق میکنم دائما استرس و دلشوره خیلی خیلی زیاد دارم روی مریضی بچه ها خیلی حساس شدم و میترسم و خودمو اینطوری قانع میکنم که پیش کسی نرم و کسی پیش من نیاد حتی بچه هامو پارک نمیبرم که یه وقت مریض نشن آخه من داخل زندگی خیلی تنهام یه شوهر دارم که اصلا بهم اهمیت نمیده و کمکم نمیکنه اصلا و مدام بهم دروغ میگه در کل کلا درحال استرس و دلشوره و نگرانی ام همش احساس میکنم می‌خواد یه اتفاق میفته نمی‌دونم چیکار کنم واقعا دیگه زندگی کردن برام سخت شده دلم حتی مرگ می‌خواد تا ذهنم خاموش بشه و به آرامش برسم مدام بچه هامو داخل خواب و بیداری چک میکنم که یه وقت زبونم لال تب نداشته باشن یعنی به معنی واقعی مغزم به مشکل خورده نمی‌دونم چیکار کنم کمکم کنید لطفااااااااااا