وای بچه ها دیشب ی خواب عجبب دیدم در حدی ک موقع بیدار شدم از شدت ترس قلبم درد گرفته بود. بچه ها تو عالم خواب ی ادم گنده دراز وزشت بود دورم بود انگار جنی شیطانی چیزی بود همش باصداهای یجور و عجیب بم بلند بلند حرف میزد خودش پیشم بودا انگار صداش تو بلندگو اکو میشد اصلا ی وضعی و هی میخندید خندهای زشت و میگفت من نمیزارمتت وهرهر میخندید گفت بچه هاتم تو شکمت من کشمممممم باز میخندید گفت حالا نوبت خودته یهو فاصلش دوسه متر بود نزدیکمم نشد فقط دستشو حالت خفگی گرفت ک یعنی خفم کنه یهو ی چی ی حاله مانند اومد دور گردنم و سرم حس میکزدم یکی بادوتادسش میخاد خفم کنه تو خفه شدن بودم نمیدونم ی سید بود کی بود یهو شروع کرد ب قران خوندن اون جن بود نمیدونم چی بود یهو اون هاله از دور گردنم برداشت شد اون جن هم افتاد زمین سیده بهم گفت فلان سوره رو بخون خوندم و زندیکش شدم یهو مرد خیلی وحشتناک بود خدایا ۴صب بلند شدم تاقلبم میخاددربیاد

۱۴ پاسخ

چنار شیجون میشناسی گذاشته فرشته جون؟میخوام آدرس یه دعا نویس بت بدم

عزیزم احتمالا دعایی هستی چون منم بودم و دقیقا همینجوری خواب میدیدم

فرشته جان بیا خصوصی برات کامل توضیح بدم نگران نباش وبه خرافات توجه نکن

سوره جن بخون یا تو خونه پلی کن

اینکه میگی 4 صب اکثرخوابهاشیطانی ولی اینکه یه سیدی اومده حرفهایی که اون زده روگفته اینوبخون درست میشه فرق داره قزیش توی خوابی که اسم کلام خدابیاد خیرتوش هست این خواب ترسناک نیست اگه کنندست بروسرکتاب باز کن پیش یه سید

گلم تازگی ها قبرستون رفتی

یه سیده خوب پیداکنن بروپیشش.ولی چون ناراحتی توفکری این خوابامیادسراغت

فرشته قرآن بزار بالا سرت شبها منم خواب بد می‌دیدم
بیا داستان بخون نوشتم اینها واقعیت هست شاید هم کسی کاری کرده بچه هات این سقط میشده

تو رفتی پیش کسی برات چله بری کنن فرشته؟؟

😂😂😂😂این دیگه اخرت خواب بوده

قرآن بخون عزیزم
قبل خواب آیت الکرسی بخون،منم دیشب ی خواب یا کابوس تو همین مایه ها دیدم

خیر انشالله برای چی خواب رو تعریف می‌کنی اونم چنین خوابی رو اونم اینجا صدقه بذار

یاخدا
من با شنیدنشم مو به تنم سیخ شد

عزیزم همزادنداری

سوال های مرتبط

مهرانا مهرانا قصد بارداری
واااااای نزدیک بود خونه خراب بشم ،نابود بشم،ذلیل بشم
خدایا ک هر چی بگم کم گفتم این قضیه برا امشب و حدود ساعت 8 شب😣.خدایا چی پیشت داشتم ک کمکم کردی
بچها فردا شب تولد دخترمه و میخواییم شمال هم بریم
رفتم با ماشین و دخترم ک همرام بود یکم وسایل تولد گرفتم و ارایشگاه رفتم و ...
پیش خودم گفتم بزار ی کادو هم خودم برا بچم بگیرم .ک رفتم جلو در اسباب بازی فروشی وایسادم و ب دخترم گفتم تو بشین تا زود بیام .و گوشیمم دستش بود داشت بازی می‌کرد. من رفتم براش حباب ساز برقی خریدم ک شد 400.بغد از 5 دقیقه اومدم دیدم بچم نیس .وای شروع کردم اینور و اونور و نگاه کردن دیدم ن اصلا نیس.و هی دیگ شروع کردم ب سر وصدا و جیغ زدن.و هم میدویدم این طرف و آن طرف و میزدم تو سرم و جیغ میکشیدم.خیلی دورم شلوغ شد خیلی .همه با موتور و...دنبال بچم بودن.وای اصلا نبودش.دیگ خیلی حالم بد بود و داشتم میمردم .یهو ی دختر بچه اومد گف من دیدمش با ی مرد ک صورتشو بسته بود داشت میرفت .منو بگی همونجا وسط خیابون زدم تو سرمو باز جیغ کشیدم.همه مردم ترسیده بودن .زنگ زده بودن ب 110 و...
یهو یکی اومد و دوباره زنگ بزنه ب 110 ک 110 گف ی بچه آمار دادن تو درمانگاه نزدیک همونجاس.وای فقط میدویدم و حالم خوب نبود .یهو بچمو ک دیدم دیگ افتادم زمین .دورم وحشتناک شلوغ بود.هی آب میریختن رو صورتم
.نمیدونم چرا بچم رفته بود توی درمانگاه روی صندلی نشسته بود و هیچی نمی‌گفت.هر چی هم ازش میپرسم میگ نمیدونم.یکم حالم بهتر شدو و رفتیم خونه
خیلی وحشتناک بود خیلی .این قضیه برا ساعت 8 امشبه.خدایا شکرت خدایا شکرت.وحشتناک ترین صحنه ای ک تو عمرم دیدم.
الانم باید وسایلامو جمع منم ک صبح ب امید خدا بریم سفر .ولی هنوز حالم بده و دستام میلرزه.حس میکنم صورتم فلج شده.