۴ پاسخ

ای جانم شاید غذایی چیزی خوردی اذیتت کرده زده به شیرت اینجور مواقع
من شربت گرمچیر میدم به بچم
یا هم دارو گیاهی
با دکتررت مشورت کن بعد بده

عزیزم باز از دکتر بپرس ولی لوسیدمن بده

وای عزیزم ایشاالله که بهتر بشه
ان شاالله هرمریضی ازین فرشته ها دور باشه پسرمنم صبح ظهر شب همه روز همش یچیزی میاد به دهنش و گریه میکنه 😭😫داغون شدم بخدا

شیر خودتو میدی؟ محتویات معدش میاد بالا دیگه رفلاکس پنهان میگن دیگه

سوال های مرتبط

مامان اهورا مامان اهورا ۲ ماهگی
یچیزی میخوام بگم سرزنشم نکنین
انقد خودم حالم بده و گریه میکنم بخاطرش اما این مشکلم دست خودم نیست اصلا نمیدونم چرا اینجوری شدم😔
دو دل بودم اینجا بگم یا نه اما خب میگم یکم دلم سبک بشه😭
من هر وقت با اهورا تنهام و موقع خوابه مثلا و اهورا ۴ ۵ ساعت گرفتارش بودم و نخوابیده یهو منه زودرنج و دلسوز در برابر جگرگوشه خودم بی رحم میشم گریه می‌کنه بلندش نمیکنم یهو یه مدت کوتاه ولش میکنم گریه کنه اونم شدید یا صدا میدم سرش 😭😭😭
نمیدونم چجوری بگم انگار خوشم میاد اون لحظه از اینکارم
بعد یهو که انگار ب خودم میام بچمو با تمام وجود بغل میکنم و گریه میکنم و معذرت خواهی میکنم ازش و خودمو لعنت میکنم
اصلا انگار اون چند دقیقه که این اتفاق میوفته واسم خودم نیستم که لذت میبرم از گریه و زجه های پسرم😭😭😭
خدا لعنتم کنه دقیقا الان همین اتفاق افتاد از ساعت ۴ تا حالا گرفتارشم هرکاریش کردم نخوابید منم ولش کردم یواش یواش اومدم شیر بزنم واسش گفتم شاید شیر قوطی میخواد اونم گریه میکرد با جیغ اما واسم مهم نبود بعد از چند دقه یهو بغلش کردم و دوتامون آروم گرفتیم و من فقط گریه میکردم
چیکار کنم مامانا نمیدونم چرا اینجوری شدمممم!!!😭😭😭😔😔
مامان جان کوچولو🩵 مامان جان کوچولو🩵 ۴ ماهگی
بلخره منم جرعت کردم پسرمو بردم ختنه کردم(لیزری و بخیه)
نه راحت بود نه سخت…اولش بچم موقه امپول بی حسی زدن گریه کرد بعدش ک بیحس شد اروم شد حتی موقه عمل هم اغو اغو میکزد با دکترا…خداروشکر موقه اصلا اصلا حس نکرد و بازی میکرد البته من در اومدم بیرون از پشت در داشتم چوش‌میدادم چون واقعا حالم خراب بود وقتی بتادین و زدن میخواست کارشو شروع کنه گفتم میرم بیرون..خلاصهعکلش تموم شد و رفتم برداشتمش بغلم کم کم گریش شروع شد و افتضاح گریه میکرد سیاه میشد..قطره پاراکیدشو دادم تا تاثیرشو بزاره کلی گریه کرد و اروم نمیشد هی پاهاشو تکون میداد و گریه میکرد…ماشین که حرکت کرد خیلی گذشت تا اروم شد…رسیدیم خونه یکم گذشت چنان گریه ای کرد که دو بار سیاه شد…فک کنم جیش کرد واسه همین…خلاصه الان اروم گرفته خوابیده…ینی یه بار خیلی سنگین از رو دوشم برداشته شدا بخدا…پیرم از وقتی ۴۰ روزش بود میخواستم ببرم ختنه و هر سری هم پشیمون میشدم ولی این بار دل و زدم به دریا و بردمش…بهترین تصمیم بود واقعا اگ بزرگ تر میشد خیلی سخت ترم میشد براش…خوب شد که بردم دکتر بعد عمل گفت این پوست دورش خیلی تنگ بوده…
ولی‌دیگه راحت شدم😮‍💨
پسرم دودولش جیجی شد مبارکش باشه😍🥰😂