۴ پاسخ

آخ من که دیوونه شدم دخترم سر هر چیز گریه میکنه اعصابم داغون میکنه
دختر من بخاطر دندوناش این طوری شده دندون های کرسی ش در میاد

خب چرا بغلش نکردی. معمولا بچه ها با بغل کردن آروم میشن.

راحت بدون شما با باباتون میره و میمونه?

شاید گنشنش بوده یا تشنه ش بوده یا دل درد داشته بچه بیخودی گربه نمیکنه ولی حق میدم .آدم یه جاهایی واقعا کم میاره نمیدونه چیکار کنه مغزش یاری نمیکنه .

سوال های مرتبط

مامان 👶araz مامان 👶araz ۱۶ ماهگی
بازم شب شد و عذاب وجدان و هزار تا فکر و خیال...
پسرم یه مدته خیلییییی بد جیغ می‌کشه می‌دونم طبیعیه و تو این سن همشون این کار میکنن ولی من خر یه مدته خیلی عصبی شدم و نمیتونم خودمو کنترل کنم امشب خونه خواهر همسرم بودیم آراز انقد جیغ کشید که ما اصلا صدامون به هم نمی‌رسید یعنی انکار جیغ براش یه جور بازی شده نه که بگم گریه می‌کنه فقط جیغای بنفش منم یهو از کوره در رفتم و سرش داد زدم خدا منو بکشه با اون چشمای معصومش یجوری بغض کرد و به بقیه نگاه کرد اون لحظه خواستم بمیرم از دادی که سرش کشیدم بخدا نمیتونم خودمو کنترل کنم چیکار کنم چرا انقد زود از کوره در میرم آخه چه غلطی بکنم با این اعصاب لعنتیم هرکاری میکنم خودمو آروم کنم نفس عمیق میکشم هر کاری میکنم ولیییی تاثیری نداره روم الانم دارم از عذاب وجدان خفه میشم لعنت به من که انقد عصبی شدم
حاملگی خیلی سختی داشتم بعد اونم افسردگی بعد زایمان و یهو ام فتق پسرم پاره شد و عمل و هزار تا چیز دیگه از اونموقع به حدی اعصابم ضعیف شده که واقعا موندم از دست خودم چه کنم به نظرتون برم پیش مشاور تاثیری داره یا برم پیش روان پزشک؟؟؟؟
مامان بلوط🍼🧚🏻‍♀️ مامان بلوط🍼🧚🏻‍♀️ ۱۷ ماهگی
یک هفتس دخترم مریض شده سرماخوردگی نه.اسهال خونی😭😭دکتر رفتم آزمایش دادم دارو داد دیدم فرقی نکرد باز بردم یه دکتر دیگه که اونم آزمایش دیگه نوشته باید شنبه انجام بدم.امروز به حدی خسته و داغون و له بودم بخاطر اینکه زور اون ویروس یا حالا هرچی از ما بیشتره و دخترمو بی جون کرده زیر چشاش گود،لب به هیچی نمیزن، غذا که اصلا،فقط شیر،نق نق ،گریه،بهونه گیری،لجبازی کنارش،هی صبوری کردم هی آرامش خودمو حفظ کردم رفتم یه گوشه حتی گریه کردم😭😭دیدم نه بچه هم داره سواستفاده میکنه حتی نذاشت صبحانه و ناهار بخورم.دیگه غروبی داشتم برنج دم مینداختم بازم شروع کرد گریه که من بی تفاوت کارمو کردم دیدم جیغ میکشه منم برداشتم آبکش و کوبیدم تو سینک.چندتا سبد پایین بود با پا پرتشون کردم یه وری و بعدش زدم تو سر خودم😭و گرررریه.همسرم همون وقت رسید و منو دختر باهم زدیم زیر گریه و اون بنده خدا نمی‌دونست کدوممون رو آروم کنه😭🥺دخترم هق هق میکرد تو بغل باباش😥بعدش که آروم شدیم رفتم کنارش بوسش کردم بغلش کردم حس کردم ازم ترسیده
بخدا مامان جان تو جونت به جون من بسته ست میسوزم از اینکه دارم تمام تلاشمو برات میکنم اما انگاری هیچ کاری برات نکردم😔
مامان آتنا مامان آتنا ۱ سالگی
زنگ زدم به مادر شوهرم باهاش حرف زدم اول ی ربع فقط گریه پشت گریه نفرین کرد پسرشو پسرم بی مادر بشه پسرم ال بشه ننش بمیره ایشالا
بعد کلی باهم حرف زدیم گف اره من ازت ناراحتم چرا ب پسرم گفتی من از دست اتنا پولو کشیدم گفتم اره ناراحتم غیر از اینم نیست گرفتی از دستش کشیدی حتی اونجا هی میگف اره بشمرید ببینید چقدره ۵۰۰باید باشه ۵۰۰میخواستم بدم
کلی بهم برخورده بود
بعد گفت اره اگر ب اونه توام روزی ک داشتی میرفتی دندون پزشکی دخترتو نزاشتی پیش من بمونه گفتم من یکسالو نیمه دارم درد میکشم نمیتونم برم چون نمیتونم دهترم بدون من نمیمونه گفتم بیدار میشه گریه میکنه بردمش گفت اره اگ ب حرفه منم بلدم حرف بزنم ب پسرم ولی نمیزنم
خلاصه گف اره اشتباه از من بود کاش اون زمان میگفتم بجای عروسی خونه بگیره برات من اشتباه کردم همه چیو مرور کردم اشتباه از خودم بود پسرم غلط کرده پسرم گ و ه خورده با دهن جد و ابادش ک ماییم
گفتم پسرت تو‌زندگبمون فضولی میکنه همرو گفتم گف بیجا کرده کلی حرف زدیم گریه کرد حرفای تو دلمو همرو گفتم 😏 همرم زد زیرش ن اینحوری نبوده ن فلان