۵ پاسخ

تا حالا نزده بودیش؟ دمت گرم من خیلی این اشتباه انجام دادم کاش منم بمیرم خاک توسرمممم.

همه مامانا وقتی یه کاری میکنن بچه که خوابه خیلی دلشون میگیره من همیشه همینحوریم همش گریه میکنم و بچمم بغل میکنم ولی فرداش ک بیدار میشه دوباره شوخی و سروصدا دوباره همون اش همون کاسه منم یادم می‌ره چیکار کردم ولی ناراحت نشو گاهی وقتا آدم مجبوره و لازمه تا بچه بفهمه

ی بار ک با فرهان ی کم بد رفتاری کردم عذاب وجدان داشتم پیش خواهرم درد و دل کردم گفت آجی تو هم آدمی صبر و تحمل حدی داره سعی کن آستانه تحملت رو ببری بالا ولی بعضی وقتا دست خودمون نیس شب بغلش میکردی ی قصه قشنگ براش میگفتی بچه ها یادشون میره ولی من جدیدا غسل صبر میکنم تاثیر داره شمام اگه اعتقاد داری امتحان کن

اخی مت زدم پشت دسش تاز عصبانیت😔😔😔😔

اخی عزیز دلم پیش میاد خودتو سر زنش نکن🥺

سوال های مرتبط

مامان رایسا مامان رایسا هفته بیست‌وششم بارداری
امروز دخترم خیلی بد شده بود همش غر میزد گریه های الکی میکرد چیزای الکی میخواست منو میزد وسیله پرتاب میکرد موهامو میکشید لباس میکردم تنش بیرون میاورد شلوارش میگفت دوباره بکن پام این کارو پونصد بار انجام دادم باز میگفت انجام بده
حسابی خستم کرده بود کلی گریه کردم دلم میخواست برم فقط برم
برم هیچ جا که دست هیچکی بهم نرسه
تو شهر غریب هیچکی نیست استراحت مطلق شدم خونمون پله داره هفته یکبار میرم بیرون حس میکنم افسردگی گرفتم
بعد به مامانم زنگ زدم میگفتم خسته شدم دیوونم کرده کلی توپید بهم تو عرضه نداری بچه نگهداری
تو اینجوری
تو فلانی
خلاصه همه چیز بهم گفت
من فقط زنگ زدم خواستم یکم درکم کنه
خواستم یکم دلگرمی بهم بده
چند ماه هست اومدم اینجا یکبار نیومده خونم
میگفت که آره تو بیا خونه ما گفتم دکترم گفته جایی نرو گفت به درک
وقتی هم میرم خونشون همش پشت داداشم هست
داداشم اذیت دخترم می‌کنه خیلی بی‌تربیت هست همه حرفی به من میزنه
مامانم چیزی بهش نمیگه تا من میگم چرا اینجور میگی مامانم کلی بد و بیراه من میگه🙂
دیگه خسته شدم توان هیچی ندارم
باردار هم هستم حس میکنم هورمونام ریخته بهم خیلی زود رنج شدم
دخترم هم پدرم درآورده
خانواده همسرم یکبار زنگ نزدن
یکبار نیومدن یه سر بزنن
اگر من بودم پونصد بار تاحالا رفته بودم خونشون کمکشون میکردم هر هفته کلی چیزای خوشمزه می‌بردم
ولی هعییی🙂