۷ پاسخ

وای حستو درک میکنم
دختر منم یبار فلش کرده بود تو دهنش
فلش ریز بود
ته حلقش بود
نمیدونی چی کشیدم

خیلی بده بردیا هم چند تا اسباب بازی داشت که باتری میخورد یاد گرفته بود درش میاورد دیگ باتری هاشونو درآوردم قایم کردم

چرا بزنیش اخ

بیا استرس استرس ای خدا بگم این بچه ها رو چکار کنه منم دست خودم نیست گاهی دعواش میکنم خدا رحم گرد صدقه بده،اخر نهار چی گذاشتی من هنوز نذاشتم

خدا رحم کرد خیلی مراقبش باش

وای از دست این بچه ها😭😭

خدا بهتون رحم کرده

سوال های مرتبط

مامان محیا مامان محیا ۱ سالگی
سلام ب همگی
وای خدا امروز خیلی بخیرگذشت خداروهزاربارشکر
دخترم تواشپزخونه بود بغلش کردم همون موقع حس کردم یکم بهش فشاراومد ولی جدی نگرفتم بعد توبغلم بود دیدم دستشو گرفته و نق میزنه دیدم دست چپشو میماله و گریه میکنه دستشو از آرنج خم کردم بیشتر گریه کرد وای اینقد استرس گرفتم ک نگو شوهرمم بیرون بود شیرش دادم ک شوهرم اومد گفتم دست بچه اینطوری شده بعد سریع لباس پوشیدیم بردمیش پیش ی پیرمرده ک شکسته بنده(اخه شوهرم میگه دکترا هیچی بلد نیستن چن سال پیش ناخن پاش شکسته بود اونام تا زانو گچ گرفتن الان ناخنش کج جوش خورده)خلاصه خدا خیرش بده مرده رو تا نگاه کرد رو ب من گفت بدجور بغلش کردی شونش در رفته بعد شوهرم گفت ن خورده زمین(من از ترس اینک قشقرق درست نکنه الکی گفتم من تواتاق بودم توحال خورده زمین )خلاصه شونشو جا انداخت خداروشکر دیدم بعدش دستشو حرکت داد و تونست باهر دوتا دستش اشیا رو بگیره وای چقد استرس کشیدم گفت تا ۲روز مراقبت کنید چون کوچیکه سریع خوب میشه
توروخدا مواظب کوچولوهاتون باشید الکی الکی اینقد راحت دخترم کلی اذیت شد بمیرم براش😭😭😭
مامان نلین مامان نلین ۱۷ ماهگی
مامان ارس مامان ارس ۱۶ ماهگی
"تجربه از ترک دادن پستونک"
پسر من پستونک خوردن جز روتین اصلی خوابش شده بود و در طول روزم شایدم یک الی دوبار به اندازه ی ۱۰ دقیقه استفاده میکرد ولی خب بیشترین استفاده اش موقع خواب بود یعنی اگه نبود نمیخوابید همیشه یه کابوس بود برام ترک این پستونک ولی به قدری راحت بود که هنوزم باورم‌نمیشه من پستونکشو سوراخ کردم چند تا سوراخ با چاقو و گذاشتم تو دسترسش اصلا ازش نگرفتم اتفاقا بهش دادم هی نگاه میکرد و میذاشت دهنش هی بازنگاه میکرد بعد دیدم پرتش کرد و دیگه نخواستش باز بهش دادم دوباره پرتش کرد دروغ چرا ۴ شب اول سخت بود بیدار میشد و هی بهونه میگرفت انگار ولی خب من براش پیش پیش میکردم و یا از تختش بلندش میکردم تاب میدادم و میذاشتم دوباره جاش خلاصه امروز اومدم پستونکو مجدد بهش نشون دادم باورم نمیشد که اصلا نگاهشم‌نکرد و خیلی بی تفاوت رفت با توپش بازی کرد درصورتی که مواقع دیگه هرطوری شده بود خودشو به پستونکش میرسوند و وقتی میکرد دهنش با ذوق و شادی بود.
تجربه ی من این بود که حتما به خود کودک امکان پذیرش رو بدید و بعد چیزیو ازش یگیرید انشالله که تجربه ام به درد بخوره🥰