۱۵ پاسخ

پسر منم همینجوره 😒

پسر منم میپره 🤕

دونستنشو میدونه ولی شیطنتش گل کنه همچین کارایی میکنه😅😅
معمولا هم وقتی تو روز بخوایم بخوابیم و اون خوابش نیاد تمام تلاششو میکنه ک نذاره
ولی خدایی سعی کن بچه چهارساله رو نزنی اونم کشیده.‌..

آوش هروقت من خوابم میاد دراز میکشه کنارم جفت پاهاش ومیبره بالا هی میزنه به من انگار دوست نداره روزا بخوابم اینقد این کارو تکرار میکنه تا من پاشم

اره بابا کافیه دراز بکشم همش میپره رو شکمم.میگه من نقیام تو ارشادی بعد هولم میده بیوفتم

چندوقت پیش یهوشلاقی میزد تو گوشم واقعا دردمیومد یبار زد تو چشمم چشمم قرمز شددیگ واقعا ترسید گفتم یبار دیگ بزنی کور میشم راحت میشی میمیرم دسگ مامان نداری وای جواب داد دیگ نزد گاهی دست خودم نیست میگم میمیرم دوست ندارم بگم ولی اینو بگم جواب میده نمیزنه تازگیام چاقو برمیداره میاد طرفمون دیروز گفتم بزن بزن تا بمیرم چاقو رو انداخت و رفت بازی

توروخدا نگو ۴ سالگی بدتراز ۳ سالگیه😫😫😫

وقتی کاری نکرده باشه عمدا اذیتش کن ببین عکس العملش چیه. میفهمه کارت بد بوده یا نه

نه اصلا نکرده
کلا از پریدن هم خوشش نمیاد

عمدا میکنه. الان میفهمه بیشتر چیزارو.

دخترمنداشتمـ باهاش بازی میکردم یهوخوردم زمین گفت حقته بعدمیادبیشترنیشگونم میگیره ومیزنتم

پسر من کوچولو بود از رو مبل می‌پرید روم یبار پرید رو صورتم دندون جلوم لق شد ریشش شکست 4 ماه بی دندون بودم 😭 تا ایمپلنت شد الان نه فقط وقت کشتی اونم با بابام و باباش،

وای چه بد😵‍💫نه خداروشکر ازینکارا نمیکنه اگه بیدار باشیم میگه اینجوری بازی کنیم ولی اینکه حواسمون نباشه و بکنه اصلا

دختر منم بد شده خیلیییی بددددد

دختر من ۳سال ده ماهشه اره مبدونه

سوال های مرتبط

مامان آیهان مامان آیهان ۴ سالگی
امروز اولین روز مهد پسرم بود ، بدون من که نموند من تمام سه ساعت رو کنارش بودم ، بعد خجالت میکشید اصلا حرف نمیزد یا اگر حرف میزد خیلی آروم پیش من حرف میزد که مربیشون اصلا صدای اینو تو این همه بچه نمیشنید ، بعد بچه ها چون این از همه کوچیک تر بود و خجالت میکشید و حرف نمیزد یکیشون که خیلی بی ادب بود هی میگفت من از این خوشم نمیاد پیش من نشینه بقیه هم به تبع اون همین حرف رو زدن ، وای داشتم سکته میکردم همونجا گریه ام ولی خودمو جمع کردم ، نسبت به پارسال که یه بار بردمش اصلا نمیموند میرفت فقط بازی ایندفه مینشست و توجه اش بیشتر بود اما مثلا مربی میگفت رنگ کن رنگ نمیکرد ، از یه طرف از این خوشحالم که اینقد این سه ساعت همکاری کرد و نشست از طرفی از اون حرفای بچه ها به شدت دلم شکسته و آخرشم مربیش گفت پسرت حرف نمیزنه ؟ گفتم حرف میزنه ولی اینجا خجالت میکشه ، اونجا بچه ها رو نگاه میکرد ولی با هیچ کدوم سعی نکرد دوست بچه ولی اومدم خونه با بچه های همسایمون کلی بازی کرد ، خدایا خودت کمکم کن پسرم رو راه بندازم خیلی سخته از طرفی از نطر روحی خودت داغون باشی و کلی دلشوره که یعنی همه چی درست میشه ؟ از طرفی باید محکم پشت بچه ات باشی ...