خب عزیزم ازش کمک بخاهه
بگو من فلان کارو میکنم تو اون کارو کن من این بچه رو میگیرم تو اون یکی رو تو کاملا سکوت کردی انتظلر کمکم داری
سلام عزیزم چقدر ناراحت شدم😒 البته منم ۵ اسفند پدر بزرگمو از دست دادم با مادرم اینا عجله ای لباس پوشیدم بچه هارو برداشتم رفتم بندرعباس.. اووووف نگم برات حالا من شوهرم نتونست اون لحظه بیاد شهر دیگه ای بود اما من خیلب سختی کشیدم از حرفای دیگران.. خالم خونش همونجا بود نرفت خونش شب پارسا خیلی اذیتم میکرد هر ساعت بیدار میشد غر غر میکرد اینم میگفت ایش چقدر صدا میده نمیزاره بخوابیم خلاصه از این حرفا..بعدا خیلی حرفای دیگه..خلاصه سخت گذشت برگشتم خونم و چهلم نرفتم نخواستم بچه هام اذیت بشن ملت هم کمک نمیکنن در عوض حرف بارت میکنن..گفتم حالا سیر بخوابین..هر کس یه جوری سختی میکشه خواهر اما واقعا شوهر آدم کمک. نکنه درکت نکنه مشکل اعصابو روان میگیری...غصه نخور میگذره...
کاش پیش هم بودیم
خب چرا باهمسرت صحبت نمیکنی؟؟؟با صحبت کردن حل کن اگه دیدی حل نمیشه با غر زدن بهش بفهمون که بچه مال اونم هست
بهش بگوگوش نکردتوهم یکی ازخواسته هاشوانجام نده غذاوتمیزی نکن خودتوچراازپادرمیاری
وا خوب ازش بخواه تو ماشین یکدوم از بچه ها رو میدادی جلو میگفتی دستم درد میکنه
از همبن امروز شروع خواسته هات رو بگو دیر نیست
آخر سر میشی مثل مادراشون که فقط غر بشنون یا اینکه ببخشید بشن کلفت خونه شوهراشون
خواهر منم همینم بااین تفاوت ک همش بهم غر میزنه دخالت میکنه باهام بدرفتاریم میکنه نمیدونم چیکارکنم فقط دلم میخاد نباشم راحت شم ازاین زندگی
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.