سلام مامانا دختر من یکم از اول خجالتی بود و از غریبه ها فاصله می‌گرفت حتی فامیل و بیشتر پیش خودم بود
من یه مشکلی که دارم اینه ک حدود دوماه پیش فکر میکنم مهمان ای عراقی داشتیم
من رفتم طبقه پایین خونه ی فامیلمون ک وسایل پذیرایی بیابم و اصلا حواسم نبود ک دخترم طبقه بالا پیش این مهمان ها تنهاست وقتی صدای گریه اش اومد متوجه شدم
خیلی ب شدت گریه میکرد و ب قیس قیس افتاده بود
خلاصه آروم شد ولی از اونروز به بعد اصلا دیگه از پیش من تکون نمیخوره تا میخوام برم دسشویی یا حتی لباس تو اتاق عوض کنم یا آشپزخونه کار داشته باشم همیشهههه همراهم هست یا میگ نرو
یا وسط بازیش هست با بچه ها سرگرمه یهو برمیگرده میبینه مثلا من نیستم میزنه زیر گریه حتی خونه مادرم تا میبینه من نیستم مثلا تو اتاقم لباس میپوشم
سریع میزنه زیر گریه
میدونم که برای اونروز هست بیشتر شده
الانم هرچی قصه میگم براش در این مورد فایده نداره
میتونید کمکم کنید؟

۴ پاسخ

خب عزیزم ببخشید که میپرسم، اما از کوچولوتون نپرسیدید که اون زمانی که شما طبقه پایین بودید چه اتفاقی افتاده یا از چه چیزی ترسیده. و آیا مهمان شما مرد بود یا زن ، از این جور مسائل به سادگی نگذرید.

تو قصه‌هاتون بهش بگو خیلی دوسش داری
همیشه حواست بهش هست
اگر میرم غذا بپزم میتونی صدام کنی صدامو میشنوی میتونی بیای بهم کمک کنی
وقتی لباسمو عوض کنم میتونی بیای پشت در باهام صحبت کنی با هم شعر بخونیم،
کم کم راجب مهد کودک بهش بگو که میره دوست پیدا کنه و مامانها اجازه ندارن بیان تو کلاس بچه‌ها
و …
ترس از جدایی حس خوبی نیست خیلی مراقب باش تا بتونی از بین ببریش و کرنه تا مدرسه هر دوتون کلی اذیت میشید

الهی عزیزم ترسیده عیبی نداره شما یه مقدار تحمل کن که هم استرس بهش وارد نشه هم اینکه کم کم خودش خوب میشه گلم سعی کن با آدمای مطمعن خانواده رفت وامدتون بیشتر کنید که کم کم اعتمادپیداکنه

سلام فقط گولش بزنید
بزارید با پدر بزرگ مادر بزرک بره بیرون بچرخه
یادش میرع کم کم

سوال های مرتبط

مامان ❤️امیرحسام❤️ مامان ❤️امیرحسام❤️ ۳ سالگی
سلام مامانای عزیز کلی سوال دارم در مورد بچه های همسن پسرمن اول اینکه ایا شما مغازه یا فروشگاه میرید بچه هاتون مثل پسر من اینورو اونور میرن یجا بند نمیشن باید همش دنبالش بدوأم و با غریبه ها زود جوش میخوره اصلا دوست ندارم اینطوری باشه تو مغازه میریم مثلا شکلات میبینه بدون اجازه میره برمیداره هر چی هم بهش میگم دعواش میکنم اصلا حالیش نمیشه و اینکه وقتی خونه ست همش خرابکاری و حرص در میاره خیلی خیلی شیطون شده هم هم لج و گریه میکنه واییی دیگه کم آوردم خسته شدم اصلا حرف گوش نمیده همش میگه بیا باهام بازی کن یا همش بهم چسبیده تو آشپزخونه که کار دارم میاد پیشم از کنارم تکون نمیخوره دوست ندارم انقد بهم وابسته باشه میگم برو با ماشینات بازی کن میگه تو هم بیا بیرون که میریم از دماغمون در میاره گریه و دادو بیداد که ماشین میخواد بعد که میخریم براش میاره خونه اصلا نگاش نمیکنه چند روز هم فقط با برنامه کودک آروم میشه و میشینه نگاه و کاریم نداره.. کلی براش داستان و شعر میخونم در این مورد اصلا توجه نمیکنه باز کار خودشو میکنه موندم دیگه چطوری بهش حالی کنم بخوام دعواش کنم هم تا دوساعت فقط نق میزنه و گریه میکنه خسته شدم دیگه... 🤷‍♀️🤦‍♀️😮‍💨😥