خب عزیزم ببخشید که میپرسم، اما از کوچولوتون نپرسیدید که اون زمانی که شما طبقه پایین بودید چه اتفاقی افتاده یا از چه چیزی ترسیده. و آیا مهمان شما مرد بود یا زن ، از این جور مسائل به سادگی نگذرید.
تو قصههاتون بهش بگو خیلی دوسش داری
همیشه حواست بهش هست
اگر میرم غذا بپزم میتونی صدام کنی صدامو میشنوی میتونی بیای بهم کمک کنی
وقتی لباسمو عوض کنم میتونی بیای پشت در باهام صحبت کنی با هم شعر بخونیم،
کم کم راجب مهد کودک بهش بگو که میره دوست پیدا کنه و مامانها اجازه ندارن بیان تو کلاس بچهها
و …
ترس از جدایی حس خوبی نیست خیلی مراقب باش تا بتونی از بین ببریش و کرنه تا مدرسه هر دوتون کلی اذیت میشید
الهی عزیزم ترسیده عیبی نداره شما یه مقدار تحمل کن که هم استرس بهش وارد نشه هم اینکه کم کم خودش خوب میشه گلم سعی کن با آدمای مطمعن خانواده رفت وامدتون بیشتر کنید که کم کم اعتمادپیداکنه
سلام فقط گولش بزنید
بزارید با پدر بزرگ مادر بزرک بره بیرون بچرخه
یادش میرع کم کم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.