۱۶ پاسخ

مریض بود؟ سنی نداشت طفلک😢😢 این چند روزه تو اکسپلورر یا فوت مادر میبینی یا نوزاد یسال و نیمه آدمو دیووونه میشه😭😭😭

منم دیدم خیلی داغون شدم هنوز خوابم نبرده
طفلی بچه☹️🙂😔💔

اعصابم خورد شد دلم براش کباب شد

منم دیدم خوا ب دل فرهاد و بچه اش صبر بده دل خیلی ها رو با کلیپاش شاد کرده وقتی دیدم حالم بد شد ی لحظه کپ کردم خدا خودش بهشون کمک کنه

منم امروز دیدم دلم کباب شد براش

وای رفتم دیدم تیکه تیکه شد قلبم بیچاره بچش خدایا بچه چه گناهی کرده 😭😭😭

خدا رحمتش کنه😔 چرا بیمارستان بود؟

کدوم بلاگر؟

کدوم بلاگر

🥺🥺🥺ترسم از اینه بمیرم بچم بی مادرشه
شوهرم بره ازدواج کنه زحمتای منو یادش بره🥺
زنه بیاد سرزندگیم بشینه حال کنه

آمین 🙌🏻بی مادری خیلی بده من کشیدم مثل بی کسایی مخصوصا اگه بابا هم ازدواج کنه،سرباری،مریض بشی بزور دکتر میبرنت مبادا پولشون هدر بره،عروس بشی جهیزیه نداری،دلت بگیره گوش شنوا،از محبت که اصلا خبری نیس توقع زیاده

کدوم اسمش چیه

کی بووود؟

پیجشو لطف میکنی

کیه؟🙁

بلاگره کیه؟

سوال های مرتبط

مامان یونس🌜 و السا⭐ مامان یونس🌜 و السا⭐ ۱۵ ماهگی
یونس رو که میبرم کلاس
اونجا با مادر ها هم‌صحبت میشم
یکیشون ۴۴ سالشه اما بچه هامون همسنن
یه دختر بزرگ تر هم داره که ۹ سالشه
داشت تعریف میکرد که با یه خانومی دوست بود خیلی صمیمی بودن
اون خانم هم یه دختر توی سن ۱۵یا۱۶ داشت
انگار اون دختر دوستش خیلی روی دختر خودش تاثیر منفی میزاشت
خب به واسطه سنش زیاد در مورد پسر و دوست پسر و تنهایی بیرون رفتن حرف میزده
بعد می‌گفت یه روز دیدم تاثیرات منفی داره زیاد میشه به دوستم زنگ زدم گفتم بیا دیگه با هم رفت و آمد نکنیم دوستیمون سر جاش
اما دخترامون هم سن نیستن و اخلاق هاشون خیلی فرق می‌کنه دلم نمی‌خواد دخترم خیلی چیز ها رو از الان بدونه

خیلی کیف کردم از این طرز فکرش
که اینقدر حواسش به اخلاق بچش بود که داره عوض میشه
و بخاطر دخترش قید روابط دوستانه رو زده بود با اون خانم
از صحبت هایش متوجه شدم یه جورایی مثل عقاب بالا سر بچه هایش هست که کسی تاثیر بد روشون نزاره
یجورایی بخوام بگم تربیت درست داشت اما محدود نمیکردشون

امروز فکرم خیلی درگیر حرف هایش بود
گفتم اینجا هم بزارم
خیلی خوبه که توی هر سنی مراقب رشدشون باشیم
مخصوصا رشد اخلاقی


دسر عربی👇
مامان مهراب مامان مهراب ۱۳ ماهگی
میخوام از بغل مادر و محبت مادری بگم از چیزی که خودم تجربه نکردم مادرم دوست نداشت همش میگف این اداها چیه خوشم نمیاد مثل دخترای لوس از بچگی این کمبود رو داشتم که دوست داشتم مادرم بغلم کنه و نمی‌کرد چون مادربزرگمم اینطور بود و حتی نمیزاشت باهاش حرف بزنم و خیلی چیزهایی که مادرا به دختراشون یاد میدن مادر من به من یاد نداد همیشه میگفت برو بیرون یاد میگیری ولی من برای پسرم نمیخوام اینجوری باشم همه جوره بغلش میکنم و محبت میکنم بهش تا هروقت ترسید بیاد بغلم هروقت مشکل داشت و خواست آرومش کنم بیاد بغلم بغل مادر بهترین بغله آرومت میکنه که من تجربه نکردم من هر وقت دلم می‌گرفت مثلا مریض تومور بدخیم داشت میدونستم خوب شدنی نیست میگفت دعام کن خوش‌خیم باشه دعا کن خوب بشم یا پسر بچه کوچولویی که ۴تا آلت تناسلی داشت و به اشتباه دکتر ۴تا زده شد و پسر بچه میگفت میدونم که میمیرم یا پسر جوونی که دیابت داشت و پاش سیاه شده بود و قطع کردن و بدنش طاقت نیاورد و فوت کرد و خودم کفن کردمش. و...من میومدم خونه حالم بد بود خیلی بد دلم بغل مامانم رو میخواست که هیچوقت نمیزاشت و من روز به روز داغونتر میشدم.مادری کردن فقط زاییدن نیست فقط شب بیداری و شیر دادن نیست مادری کردن یعنی از خودت گذشتن یعنی هروقت بچت احتیاج به محبت داشت کم نزاری براش که بچه های دیگه رو که میبینه بغض کنه