اخی عزیزم انشالله دامنت سبز بشه نی نی بیاد تو دلت
اینم بگم بقیشو دیگه ول کن زایمان اولم تصمیم گرفتم برم خونه مامانم ده روز اول و رفتم و رفتم بعد مامانم گفت چند روز برم خونه مادر شوهرت اینا یه وقت ناراحت نشن اومدی خونه من گفتم باشه و رفتم خلاصه شوهرجان اصلا اون شوهر سابق نبود و اونجا دعوامون شد و هیچکس نفهمید ولی داشتم گریه میکردم که یهو جاری اومد و فهمید دارم گریه میکنم و رفت به مادرشوهرم گفت اون اومد نه پرسید چی شده اینا ورداشت گفت تو پسر منو بدبخت کردی حرف بارم منم فقط😭😭😭 اینطوری بودم دیگه تا رفتم خونه خودم پدرم در اومد ولی شوهر همینطور متنفر از من تا دو ماه تا یه اتفاقی افتاد به خودش اومد دیگه نگم براتون .دوست دارم یه روزی بشه بیاد حرفشو پس بگیره یادم نمیره کرفش هیچوقت
خیلی خاطره تلخ دارم این یکیش بود
من بارداری دومم رفتم سونو بعد گفت دختر هست رفتیم خونه پدر شوهرم بهشون گفتیم دختره انگار خبر مرگ دادیم خواهر شوهر نیشو کنایه زد اومدیم خونه تلوزیونم سوخت خیلی بد بود هیچوقت یادم نمیره چون دومین دخترم بود ولی الان همه دوسش دارن همون پدرشوهرم وقتی دخترم و میبینه میگه خیلی زرنگه از همه نوه هام دوستش داره
بارداری اولم که خوب بود همه چی..ولی دومی رو که باردار شدم هیچکی تبریک نگفت همه یه جوری بودن انگار..آخرشم سقط شد و دیگه باردار نشدم و تودلم مونده
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.