۸ پاسخ

دیگه نذار کنارت بخوابه اگه میخوای جدا کنی .بشین کنار تختش اگه هم بیدار شد تا خوابش ببره نیارش کنارت.

ی مدت ظهرا ببر رو تخت خودش بخوابه و قبل خواب هم تا ی مدتی توی تختش بذار براش قصه بخون بازی کن بخندونش بذار حس خوب بگیره از اوتجا بعد ی مدت امنیت پیدا میکنه میخوابه من الان یک ماهه ایلیا رو رو تختش خوابندم ولی فعلا خودمون پایین تختش میخوابیم تا حس کنه همیشه پیششم ولی ظهرا ک میخوابه تنها میذارم خودمم تو اتاقم تا عادت کنه

من دوتابچه هاموکنارخودم خوابندم

باهاش برین تو اتاقش بخوابین با اتاقش و تختش انس بگیره

فک کنم اذیت شه اونو جدا بخوابونی بچه دوم رو کنار خودتون بخوابونی

چن سالشع

در ضمن اینکه اتاقش تاریک نیست و‌نیاز به چراغ خواب نداره، از بیرون روشنه چراغ داخل کوچه کنار پنجرمونه

تازه یه شب امتحان کردی. اول از روز شروع کن. تخت و اتاقشو براش جذاب کن بعد روز تو اتاق خودش بخوابونش بعد که کم کم عادت کرد به تختش شب اینکارو کن عجله نکن

سوال های مرتبط

مامان هانا مامان هانا ۲ سالگی
تجربه از شیر گرفتن من :
فکر نکنم بچه ای وابسته تر از بچه من به شیر مادر بوده باشه
دختر من دو سال تمام شیر خودمو خورد صبح تا شب و شب تا صبح شیر منو میخورد واسه خوابیدن روزش واسه خوابیدن شبش واسه اروم شدنش همیشه و همه جا وسط غذا توی شلوغی توی خلوت وسط سفره توی مهمونی وسط مهمونی همیشه درخواست می می میکرد
طوری که از شیر گرفتنش شده بود کابوس هممون
ولی دلو زدم به دریا و دقیقا فردای تولد دو سالگیش شروع کردم از شیر گرفتن.
و راحت تر از چیزی که فکرشو میکردم گذشت. الان بعد از دو سال دارم لذت بچه داری رو میفهمم. اگه بچتون وابستس نترسید. پا روی احساستون بذارید و ببینید چطور بعدش به غذا میفته چطور بعدش راحت میخوابه راحت بازی میکنه. واقعا مادر تازه نفس میکشه. دو سه روز اول سخت بود ولی بعدش واقعا هر ثانیه به خودم میگم چرا زودتر از شیر نگرفتمش و به خودم و به بچم لطف نکردم
من از روز اول صبح که از خواب بیدار شد تلخک زدم روی سینم اومد سینمو دید که سیاه شده گفتم می می درد و از اون ثانیه دیگه حتی نزدیکمم نیومده حتی حاضر نشده که یکم بخوره ببینه تلخه یا نه