۱۰ پاسخ

وزن بچه چندکیلوبودعزیزم

زور زدنا چجوری از کجا بفهمیم درسته

جان بسلامتی ‌ من که میترسم نمیدونم چطوریه آخرش

خداروشکر عزیزم خداقوت تنت سلامت خدا نی‌نی رو نگه داره
زور زدنا خیلی سخت بود؟
من از اون قسمتش خیلی میترسم

تبریکات فراوان عزیزم 🌹🌱

اینجوری ک تعریف کردی فک کنم زیاد سخت نیست مگه نه؟

خداروشکر عزیزم سایه اش مستدام باشه انشالله ب خوشی بغلش کنی

عزیزم به سلامتی و عافیت تو‌ گند هفتگی زایمان کردید ؟

مبارک باشه عزیزم

کدوم بیمارستان بودی؟

سوال های مرتبط

مامان گولمگول👶🏻🤍 مامان گولمگول👶🏻🤍 ۴ ماهگی
زایمان طبیعی پارت ۲

خلاصه دکتر تا ساعت ۴ بیمارستان بود و منم بعد از ساعت ۲ کم کم یه دردای خیلی کوچولویی شروع شده بود و قابل تحمل بود تا ساعت ۵ ماما ها و اینا هم هی میومدن میرفتن چک میکردن مدام منم دیگه ۲ سانت شده بودمو دعا میخوندم ک جواب بده خلاصه تا ساعت ۵ من هیچیم نبود عملا از ساعت ۵ یه درد بدی افتاد به جونم که خدا میدونه ولی میتونستم تحملش کنم با تنفس و اینا مدامم دستشوییم میگرفت(ادرار)هی میرفتم میومدم دیگه ماما اومد معاینه کرد گفت خیلی خوبه رسیدی به ۴ سانت حرکت سرم فشارمم یکم بیشتر کرد ک درد منم بیشتر شد تا جایی ک صداشون زدم و اومدن معاینه کردن و کیسه آب پاره شد بعدش من یکم آروم گرفتم خدایی یکم ک گذشت سرم فشارو قطع کردن سرم معمولی بهم زدن گفتن بدنش استراحت کنه و اینکه ببینیم با زور سرم داری پیشرفت میکنی یا بدن خودت داره پیشرفت میکنه ک شکر خدا و کمک حضرت زهرا گاشف ب عمل اومد ک من دیگه نیازی ب بقیه سرم ندارم و خودم دارم پیشرفت میکنم😁سرتونو درد نیارم از طرفای ساعت ۶ ۷ من دردای وحشتناکی داشتم ک بیشتر حالت فشار و زور داشتن ن درد پریودی ماما هم همینطور میومد چک میکرد و دیگه ساعت نزدیکای ۱۰ بود ک من اصلا نمیتونستن تحمل بکنم کارم به فریاد کشیده بود کل بیمارستان شده بود یا فاطمه زهرای من😂هی بهم میگفتن زور نزن من قسم میخوردم بخدا من زور نمیزنم بچه هی زور میزنه باور نمیکردن تا اینکه اومدن معاینه و گفتن ن آقا زور بزن ک فول فولی منم زور زدن بلد نبودم دیگه خودشون راهنماییم کردن اونجا واقعا دردم فقط تو استخون لگنم بود دیگه برش دادن و ساعت ۱۰ و ۲۰ دقیقه شب دختر قشنگم یهویی پرید بیرون😁😂
مامان فندق مامان فندق ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
دوشنبه ۱۲/۶
۳۸هفته و ۳روز بودم رفتم دکتر، معاینه کرد دو سانت باز بودم. ان اس تی گرفت گفت حرکات بچه کمه بهتره بیای برای زایمان. گفت پس فردا بیا بیمارستان.
توی این دو روز حسابی ورزش کردم تا بلکه دردم بگیره ولی چهارشنبه صبح بدون درد راهی بیمارستان شدم. ساعت ۹.۳۰ بدون درد بستری شدم. اولین معاینه تحریکی رو که انجام دادن، دل دردای پریودی خیلی کم پیدا کردم. تا ساعت ۱۰ دکتر اومد معاینه کرد همون دو سانت بودم و برام سرم فشار با دوز کم تجویز کرد.
بعد از سرم فشار دل دردام کمی بیشتر شد ولی قابل تحمل بود. درخواست ماما همراه کردم. ماما همراه توی دردام بهم ورزش میداد که خیلی به کاهش دردم کمک میکرد. تا ساعت ۱به همین صورت گذشت. ساعت ۱ دوباره دکتر اومد برای معاینه که گفت ۳ سانت شده و کیسه آبمو زد. بعد از کیسه آب دردام خیلی بیشتر شد ولی یه کم که گذشت توی انقباض هام ضربان قلب بچه افت پیدا میکرد. که ماسک اکسیژن بهم وصل کردن تا شرایطم اوکی شد. یه ساعت بعد دوباره معاینه شدم که هنوز همون سه سانت بودم و هیچ پیشرفتی نداشتم. دردامم زیادتر شده بود.
مامان ایلیا🩵 مامان ایلیا🩵 ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
خب دوستان اومدم براتون تعریف کنم
من چون بچم خونرسانیش کم شده بود .شنبه اول دی بستری شدم ساعت ۱۱ظهر .دیگه اومدن برام سرم فشار وصل کردن. خیلی درد کمی داشتم دیگه سرم رو قطع کردن دو ساعت بهم استراحت دادن تا ساعت ۵ونیم .دکترم اومد معاینه کرد گفت باید شیاف بزاریم برات تا دردم شروع بشه. دیگه اومدن شیاف گذاشتن از ساعت ۷شب بود دردام شروع شد میگرفت درد و ول میداد. ۵دقیقه ای یک بار بود معاینمم که میکردن ۱.۵بودم همش . تا اینکه داشتم قدم میزدم ساعت ۸و۲۰دقیقه بود یهویی یه چیزی گف تق😐کیسه ابم پاره شد واااای خدا تازه از اون موقع بود که دردام زیاد شد .یعنی اون زمانی که دردم‌ میگرفت خیلیییی دردناک بود. چند دقیقه ای که درد ول میکرد فکر میکردم خوب شدم که یهو دوباره درد میومد. خلاصه اینکه خیلییی درد کشیدم تا ساعت ۱۱شب شده بودم سه سانت. نا امید بودم کلا .جیغ میزدم .گریه میکردم . میگفتم منو بفرستین سزارین غلط کردم.😑بس که درد داشتم و معاینه کردناشون دردناک بود . اپیدورال هم از ۴سانت میزدن. ولی من بس بی قراری کردم زنگ زدن به دکترم .دکترم گفت براش اپیدورال بزنین با همون سه سانت. دیگه من انقد اذیت بووودم هی میپرسیدم کی میرسه دکتر بیهوشیییی به سختی تحمل کردم . البته یک ساعت شد تا دکتر اومد و من تو این یک ساعت شدم ۴سانت .بلاخره دکتر اومد ساعت ۱۲و۲۰دقیقه بود. سوزن اپیدورال رو وصل کرد تو کمرم .یه سوزش کمی داشت موقع وصل کردنش بعدشم دیگه عادی بود. خلاصه سوزن رو که زد و بی دردی رو تزریق کرد. وااای عالییییی بود یهویییییی همه دردام تموم شدن باورم نمیشد خیلی خوب بود برای من که آستانه تحمل دردم پایین بود.
بقیشو تاپیک بعد میگم
مامان 🤎👶🏼 مامان 🤎👶🏼 ۲ ماهگی
زایمان طبیعی(۲)
اومدن معاینه کردن گفت شدی ۴ سانت و تا اینجا واقعا برام قابل تحمل بود بخوام توصیف کنم دردش همون پریودی ولی یکم شدت داشت دردا مثلا موقع دردا نیگرفت شکمم و کمرم همزمان باهم منقبض میشد سفت میشد که با تنفس ردشون میکردم
تا اینکه کم کم این دردا هی بیشتر میشد و ناله هام شروع شد همراه با دردا
تا ساعت ۵ همه دردا برام قابل تحمل بود و اومدن معاینه کردن و گفت حالا دردات هروقت گرفت همزمان باهاش زور بزن و وقتی دردا میگرفت زور میزدم
انگار که میخوای دسشویی کنی ولی نمیاد همینجوری بود فشارر که میاوردم موقع زور زدن دردا هم انگار کم میشد ولی درد کمرم و داشتم هی میگفتم زور بزن سر بچه از کانال رد بشه
خلاصه من از درد هم گریه میکردم هم زور میزدم
تقریبا نیم ساعت همینجور هی میگفتن زور بزن که سرش بیاد و. من خسته میشدم و بین دردا واقعا از حال میرفتم ولی خوبیش این بود موقع من هیچکس نبود و خلوت بود و مامانم بالا سرم بود ارومم میکرد خیلی خوب بود این
مامان آنیتا مامان آنیتا روزهای ابتدایی تولد
لطفا کسایی که از طبیعی میترسن نخونن تاپیک قبلی گفتم چرا🧡🧡
تجربه زایمان پارت2



اون حس چندش خیس بودنم یه طرف ساعت 11صبح سوندم در اومد یعنی 3سانت باز شده بودم گفتن بخابم نوار قلب بگیرن نیم ساعت گرفتن ثبت نشد دوباره گرفتن یعنی یک ساعت دراز کشیدم که باز دهانه یک سانت بسته شد دیگه داشت گریم میگرفت دردام بیشترم شده بود باز شروع کردم ورزش کردن تا شیش عصر باز معاینه شدم سه سانت بود بازم دکتر اومد کیسه ابمو پاره کرد که زودتر پیشرفت کنم تا ساعت نه شدم 4 سانت،ماما همراه گرفته بودم اومد پیشم ورزشای داخل وان و توپ رو انجام دادیم ساعت 11ونیم فول شدم زور زدنام شروع شد چون خیلی درد کشیده بودم اصلا انرژی زور زدن نداشتمهی زور میزدم خسته میشدم سر بچمم بزرگ بود نمیومد دیگه دکترا جیغ زدن زود باش بچه خفه میشه زور اخرو زدم اومد بیرون ،ببین درد داشتما هنوز ولی یه حس راحتی گرفتم که انگار اصلاااا درد ندارم چهار تا بخیه خوردم که اصلا نفهمیدم بچمو دادن مامانمو صدا کردن ساعت 12,30 دنیا اومد تا سه هنوز تو بلوک زایمان بودم تا پرستار بخش اومد دنبالم رفتیم بخش ایشالا همه چشم انتظار ها خیلی زود این حسو تجربه کنن😍😍