منم دقیقا همین حالت بهم دست داد و گاهی میشستم گریه میکردم برای کارها،بخاطر هورمونهاته.الان خیلی پشیمونم میگم هیچی ارزشش اونقدر نبود که با بچم وقت نگذرونم یا دعواش کنم🥺
الان خونمون بمب ترکیده نه ناهار دارم نه خونه جمع کردم از صبح دخترم نق وبهونه به اون میرسم چاره نیست باید خودتو وفق بدی
عاخ عاخ عاااخخخخخخ درکت میکنم منم همینجورم درحدیه که مثل سسسسگ میشممممممممممممم وقتی خونم یذره بهم ریخته باشه
کاش وسواس منم این بود،من وسواس شستشو دارم،یعنی سلامتیم داره میره
ببین هیچی ارزشش بیشتر از بچه هات نیست زمانی به خودت میایی که دیگه دیر شده
منم اوایل همین بودم خیلی خودمو بچمو اذیت کردم حالا که فکر میکنم میگم چقدر اشتباه کردم و قدر لحظه لحظه های زندگی با دخترمو ندونستم و لذت نبردم
الان آنقدر دیگه بیخیال شدم اعصابم آرومه
منو. گفتی دقیقت
فاصله سنی بچه هات چقدره عزیزم؟سخته خیلی نگداری شون؟کمکی داری یا مثل من دور از خانوادت؟من خیلی استرس دارم بعد زایمان چیکار کنم پسرم حسودی نکنه
عاخ منم ولی کوچیکمو میزارم تو اتاق وقتی خوابه کارای خونه رو میکنم بزرگه هم خوابید لباسارو میشورم البته خونم کثیف میشه زیاد اهمیت نمیدم به بچها زیاد میرسم
ولی خودم پوکیددم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.