تجربه زایمان :فندوقم مثل همیشه تو رحمم داشت تکون می خورد
آروم آروم از ساعت 2 شب انقباضش شروع شد فاصله انقباضم کم و کمتر میشد
تا اینکه ب خونریزی افتادم
همه چیزم از قبل از نامه تاساک بیمارستان آماده بود
40 دقیقه رسیدم بیمارستان عرفان نیایش
معاینه کردن ببینم چندسانتم 2 بودم درد نداشت معاینه فقط باید شل کنی
nstوصل کردن تا
دردام بیشتر شد
با دکترم تماس گرفتن من 3 رسیدم بیمارستان
سوند وصل کردن اونم شل کنی درد نداره ، یکم سوزش داره همین
بعد منتظر موندم اتاق عمل آماده کنن دکتر بیاد سرم اینا وصل کردن
و وارد اتاق عمل شدم دستگاه اکسیژن و فشار وصل کردن بهم
باهام حرف میزدن خ تیم خوبی بودن
دکتر بیهوشی امد از کمر بی حس شدم فقط ب اندازه ی نیش حشره درد داشت واقعا حس نکردم عالی بود
پاهام داغ کرد خوابوندنم من ب خاطر بی حسی تو اتاق عمل قبل شروع یکم بالا آوردم فقط
پرده کشیدن ، جراحی کردن و بهترین صدای دنیا برای من تو اتاق عمل پیچید
بهترین لحظه عمرم بود
بهترین صدا بود
بعدش نی نی چسبوندن ب صورتم گریه کردم از خوشحالی
بعد بخیه زدن تمام
آوردن ریکاوری ب خاطری بی حسی و سردی اتاق می لرزیدم
بعد دوبار فشار دادن اما فشار معقول واقعا نه مث وحشیا
بعد بردنم بخش
تقریبا 8 ساعت ناشتا بودم
ماما امد گفت باید ی فشار بدم
یکم درد داشت ولی نه خیلی قشنگ حس کردم ازم خون و لخته خارج شد خداروشکر
بعدش گفتن مایعات شروع کن هنوز نگفتن راه برو
نی نی 39 هفته 1 روز ب دنیا آمد
من سزارین ااز پیش تعیین شده نخواستم خواستم دردم بگیره و بچه ب خواست خودش و درد طبیعی بیاد
فسقلمم حالش خوبه
اصلا نترسید من دکتر و بیمارستانم عالی بود و خودمم اصلا فکر منفی نمی کردم با خنده و روحیه خوب رفتم بیمارستان😁😁😁
طبیعی بودی
بسلامتی عزیزم دعا کن منم زود زایمان کنم
عزیزمم مبارکههه
سلام قدم نو رسیده مبارک
بسلامتیییی😍😍
مبارک عزیزم بسلامتی .سز یا طبیعی
بسلامتی عزیزم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.