۶ پاسخ

مادر شوهر منم طول بارداری نیمود یه سر بزنه روز به دنیا اومدن بچه ام قبل از خودم اومد خونم بیشعور، که میخواسته بچه رو ببره حموم، منم ندادم بشوره بهش بر خورد بعدش عین ماتم زده ها نشسته بود خاک برسرش بعد شبم موند خونمون خواببد فردا صبح به شوهرم گفت منو ببر تو راه رفتن هم کلی مغز شوهرمو شسته بود نسبت به من اشغال کثافت،، از حسودیش داشت میمرد چون بچه سومم بود نتوستن طاقت بیارن انقدر ادا در آوردن دختراش هم حسودی از ریختشون میبارید 😒

بی احترامی از این بیشتر همش خونه آتن بعد اصلا تو رو نادیده میگیرن ،انگار تو ی آدم غریبه ای توی خونه ی خودت

منم دلم نمی‌خواد بچمو ببینن ولی تو ی ساختمونیم البته به من بی احترامی نکردن فقط خیلی پیگیرن

عزیزم من شش ساعت دورن ازم توی ی شهر دیگه ،بعد من تا حالا خونه اشون نرفتم بعد تمام بارداری ی زنگ بهم نزدن الان هفته ای ی بار میان پنجشنبه و جمعه اینجان

من مادرشوهرم کاری با شوهرم کرد که شوهرم بعد از زایمان برد منو گذاشت خونه ی پدرمو دورپز بعد دادخواست طلاق داد الان من موندن یه پس دوماهه مه شوهرم میکه دیگه نمیخامتون و دوستون ندارم توروخدا سیاست داشته باشید من ساده بودم ولی مادرشوهرم و شوهرم هردوشون گرگ بودن نه طلاهام نه وسایل شخصیم همه چیزم تو خونه ست حتی وسایل بچه مو هم بهم نمیدن

قط رابطه کن باهاشون😐 من دوماه یه بارم نمیزارم بچمو ببینن

سوال های مرتبط