۴ پاسخ

درخواستمو قبول کن

تجربه زایمانتو خوندم یه لحظه یاد زایمان خودم افتادم پسر من 12 ساعت طول کشید تا به دنیا بیاد ولی اون همه ساعت بهترین لحظه هایی بود که تجربه کردم🥺🥺

و اینک درست فهمیدم دیگ ۸ ساعت اینا طول کشیده تا ب دنیا بیاد ؟

موقع برش خیلی درد داره ؟؟

سوال های مرتبط

مامان مهوا مامان مهوا ۵ ماهگی
پارت دوم#زایمان

دکتر اومد گفت آمپول فشار گرفتی نمیشع.بایدذطبیعی زایمان کنی.صبح شد گفتم توان ندارم گرسنه ام رفتن با دکتر حرف زدن برام صبحانه آوردن... خوردم بعد یک استاد دانشگاه اومد با هشت تا شاگرد سه تا ماما هم مال بخش..اومدن هر نیم ساعت هرکدوم جدا معاینه میکردن دیک توان نداشتم..هردفعه هم می‌پرسیدم میگفتم چندسانتم میگفتن ۲..خیلی دیگ دردام شدید شده بود...بلند شدم ورزش کردم نشد...دیگ دکتر بخش اومد یه دستگاه شبیه توپ بود ک بهش سرم هم وصل بود وارد واژنم کردن نزدیک رحمم خیلیییییی درد داشت گفتن میزاریم خودش توپ پر از آب میشه سریع دهانه رحمت باز بشه زود زایمان کنی..هم گذاشتن دردام انکار هزار برابر شد آمپول فشار هم دوتا تزریق کرده بود فقط دردام زیاد بود دریغ از کمی باز شدن دهانه رحم..گفتم ماما همراهم رو بگید بیاد گفتن زیر۴,سانت نمیاد..دیگ دیدن حالم اصلا خوب نیست ماما همراهم رو آوردن اومد معاینه کرد گفت اصلا باز نشدی..ورزش کردیم واب گرم.رایحه تراپی.مااساژ.موسیقیو....
مامان فندوق کوچولو 😍 مامان فندوق کوچولو 😍 ۵ ماهگی
تجربه زایمان پارت سیزدهم
سریع ببرینش اتاق بغلی برای زایمان منو کشون کشون بردن، و رو تخت زایمان دراز کشیدم، پیش خودم داشتم میگفتم آخ جون برش نخوردم الان بدنیا میاد، که یهو همون لحظه بدون بی‌حسی با قیچی برید، و من برای بار دوم چنان جیغ کشیدم که از حال رفتم و همون موقع سر بچه رد شد و بچه بدنیا اومد و گرفتنش گذاشتنش رو تخت تمیز کردن گذاشتن تو بغلم، دکترم گفت ببخشید دیر آوردنت اتاق زایمان نشد بیحسی بزنم تا بعد برش بدم، گفتم توروخدا برای بخیه بیحسی بزنید، گفت باشه دخترم نگران نباش، بیحسی زد اما آخر بخیه هارو متوجه میشدم و گفت رسیده به پوست درد رو میفهمی، اینم بگم درد زایمانم فقط تا زمانی بود که سر بچه در نیومده بود وقتی سر بچه اومد بیرون و بچه بدنیا اومد تماممممممممممم دردام به یکباره خلاص شد، انگار نفسم آزاد شد، خیلیییییییییییی حس خوبی بود، انقدر آروم شدم که دلم میخواست فقط غش کنم از خستگی، همون موقع که اومدم چشامو ببندم چند تا پرستار و مامای همراهم اومدن که شکمم رو فشار بدن دکترم گفت جفتش نمیاد باید فشار بدین محکم فشار دادن و به مامای همراهم گفت اوهههه خیلیییییییی خونریزی داره بیشتر فشار بده، من دیگه اون لحظه حس میکردم روده معده ندارم از بسکم محکم فشار میدادن و درد گرفته بود شکمم 😐😂
خلاصه که تموم شد و بدن من شروع کرد به لرزیدن مثل ویبره. که دکترم گفت طبیعیه برای خون و مایعات از دست رفته بدنته، دیگه خلاصه پرستار اومد بعد اینکه حالم سر جاش اومد، کمک کرد رفتم خودم رو شستم و تمیز کردم و بعدم منو بردن طبقه بالا تو بخش کم کم بی حسی داشت از بین میرفت و درد بخیه هام داشت شروع میشد، که دیگه من از خستگی فقط بیهوش شدم و خوابیدم.
مامان نویان مامان نویان ۷ ماهگی
حالت تهوع ک شروع شد سریع گفتم برام امپول زدن و اوکی شدم و هی تمرار میکردن عب نداره اکر بیاری بالا
در جریانید ک باید از شب قبل هم ناشتا باشی بیشتر ب خاطر همین استفراغ
نویان گریه کرد اوردنش لمسش کردم باز هم خیلی سرمو‌تکون ندادم

یجا خیلی استرسی شدم پست سرهم گفتم دکتر بچم سالم
و دکتر کریمی گفتن احازه بده دخترم تمرکز کنم (ک ینی ساکت شو )
ب فاصله ی دو سه دقه بعد دکتر رفت و انکار بخیه هم زده بودن برام

ساعت ۸:۱۵ نویان اومد دنیا
و بعد ده پونزده دقه منو بردن ریکاوری نگه داشتن تا ۱ ونیم ظهر حالا چرا؟
چون بخش تخت خالی نداشت ریکاوری پر بود از ادمایی ک عمل شده بودن و منتظر ک برن بخش
کم کم خانوما صدای دادشون بلند میشد از درد و منم میترسیدم
اینم بگم ک من از اول دستامو کلا با ماژیک برام نوشتن پرستارا ک پمپ درد میخام
اما ی خانمی تو اتاق عمل گفت ن پمپ درد برا چیه از من اصرار از اون انکار
ب خود خانوم دکترم ک اومد گفتم
بهر حال وارد ریکاوری ک شدم التماس میکردم برای پمپ درد ک دوز کمی برام اوردن

من اصلا مثل بقیه لرز نکردم اما بعد مدتی درد دلم شروع شد و واقعا هم درد داشت ک پرستارمو صدا زدم برام امپول زد اما خیلی فایده ای نداشت
مامان ويهان👼🏻💎 مامان ويهان👼🏻💎 ۴ ماهگی
((((تجربه زایمانم))))پارت۲:
خیلییی درد داشت
بعدش رفتم توی اتاق قبلی که بودم چون چندبار معاینه شدم و معاینه تحریکی شدم و ایزی بهم زدن اتاق هم سرد بود یکم لرز داشتم مامانم اومد پیشم بهش گفتم زنگ ماماهم بزنین تا بیاد ماماهای اینجا خیلی بداخلاقن
مامانم زنگ ماماهم زد گفت باش خودمو میرسونم طرفای ساعت ۱:۳۰یا۲شب بو‌د ماماهم اومد با اینکه ۴سانت نبودم هنوز همون ۱سانت بودم ماماهم خیلی خانم باتجربه و مهربونی بود واقعا ممنونشم
ماماخودم معاینم کرد گفت هنوز۱سانتی یکم راه برو
راه رفتم گفت استراحت کن حالا یکم استراحت کردم برام توپ اورد ورزشایی که گفت رو انجام دادم معاینه کرد دید همون ۱سانتم ساعت ۳شب بود امپول فشار توی سرمم زد که دردام شروع بشه چون اصلا درد نداشتم توی معاینه بعدیم ماماهم متوجه نافم شد گفت فتق ناف داری که😐دکتر هم دید گفت فک نکنم طبیعی بتونی فتق داری مانع میشه بچه بیاد پایین از طرفی معاینت کردم لگنت برای طبیعی خوب نیس
خلاصه ساعت شد ۴ من درد نداشتم ورزش میکردم مجدد امپول فشار زد معاینم کرد همون ۱سانت بودم ...
مامان فندوق کوچولو 😍 مامان فندوق کوچولو 😍 ۵ ماهگی
تجربه زایمان پارت نهم
باید بگم که اگر از گاز بی حسی استفاده نکنید خیلی بهتره چون وقتی ما بین انقباضات استراحت داری بقدری گیج و منگ میشی که دلت میخواد بیهوش بیافتی، چند باری برام گازبیحسی زد و تا حدودی دردام رو کنترل کرد و بعد گفت بسه دیگه از اینجا به بعد باید درد اصلی رو تحمل کنی و از کپسول استفاده نکنیم، اومدم از وان بیرون و رو توپ نشستم و لگنم رو میچرخوندم و ماما هم کمرم رو به صورت دورانی ماساژ میداد، هر نیم ساعت هم معاینه میکرد تا ببینه تو چه وضعیتی هستم، درد خود زایمان تا حدودی قابل تحمل بود تا درد معاینه ها،واقعا درد معاینه انقدر زیادبود که نفسم بند میومد، چند باری معاینه کرد و من هربار التماس میکردم توروخدا نمیخواد ولش کن، میگفت نه باید بدونم چند سانت شدی، ولی بدن من هنوز روی ۶ سانت مونده بود و انگار استپ کرده بود، ماما معاینه تحریکی کرد و من از درد یهو حالت تهوع گرفتم و سریع برام پلاستیک آورد و استفراغ کردم، گفت خوبه که بالا میاری به روند زایمانت بیشتر کمک میکنه، رفت و برام آمپول فشار آورد دید معاینه تاثیری نداره و دهانه رحم بیشتر باز نمیشه، آمپول فشار رو زد داخل سرم و من دردام افتضاح شده بودبه حدی که نفس کشیدنمم بزور بود، بخاطر اینکه جیغ نزنم فقط سرم رو میچرخوندم رو هوا، ماما همراهم دلش برام سوخت و دید صدام در نمیاد با یک دست گردنم رو نگه داشت و با دست دیگه کمرم رو ماساژ میداد دوباره گفت حالا وقتشه بیا رو تخت رفتم رو تخت و معاینه کرد گفت ۷ سانتی، بهم ورزش داد و گفت برو سجده و باسنت رو به سمت چپ و راست تکون بده، من انقدر دردم شديد بود که دید نمیتونم تکون بخورم خودش اومد و کمکم کرد تا بتونم ورزش کنم