۷ پاسخ

پیش ما به این موضوع میگن بختک افتاده رو طرف

نمیدونم چقد صحت داره اما من اینجوری میشدم میگفتن شبه افتاده روت
من ظهر میخوابیدم قبلا اینجوری میشدم
خودم حس میکردم دارم قرآن میخونم و لحظه شماری میکنم این چیز سنگین از روم بلند شه
زور میزنی اما هیچ حرکتی نمیکنی
بخاطر همین جرات نداشتم ظهر بخوابم
نمیدونم دیگه راست و دروغش میگفتن شبه افتاده روت

خستگی زیاده‌ یا که خون ت پایینه تازگی آزمایش خون دادی

من اوایل ازدواجم تاوقتی که پسرم به دنیابیادشبا به هیچ بهونه ای گریه میکردم بدون اینکه دردی داشته باشم یا حتی خاب بدی ببینم یا ازچیزی بترسم نیم ساعت یا کمتر خودمم نمی تونستم کنترول کنم یه روزقبل عروسی داداشم باشوحرم رفتیم خونه پدرم شب موندیم منم نصف شب یهوبیدارشدم وزدم زیرگریه خانوادم شوکه شده بودن وترسیدن می پرسیدن چی شده وچراگریه میکنی ولی من خشکم زده بودوگریه میکردم وچیزی نمی گفتم راستشوبخاین دلیلشوالانم نمی تونم بفهمم بعدازبه دنیااومدن پسرم خوب شدم

بله من ، بار ها و بارها تجربه کردم
اول اینکه قبل خواب چهار قول و آیه الکرسی بخون
بعدش اینکه به موقع بخواب ، دیر وقت نخواب
وقتی این اتفاق افتاد تلاش کن انگشتاتو چه دست چه پا تکون بدی همزمان صلوات بفرست یا چهار قل رو شرو به خوندن کن زود بیدار میشی

من وقتی بچه ی اولموحامله بودم توخابم احساس سنگینی داشتم ونمی تونستم تکون بخورمم وانگاریکی داشت خفم میکردچندین باربه بدترین حالت میدیدم انگارخاب نیست وواقعیته.ماتو ی خونه ی بزرگ دوطبقه زندگی میکردیم ۶تااتاق داشت یه اتاق بزرگ که پارکینگ ماشین بودودوتااتاق توحیاطش یه جورایی ازحیاطش میترسیدم مخصوصا اون دواتاقه شبا زره ترک میشدم.ی چن نفربهم گفتن توخابت شیطون روت سنگینی میکنه

عزیزم قبل خواب آیت الکرسی بخون و حتما ب پهلو بخواب

سوال های مرتبط