۷ پاسخ

دعا نویس چیه جانم،ببر مشاور ببین چی میگه،چون نمیتونه حرف بزنه پرخاشگرانه بروز میده،حتما فقط مشاور،تو بازی از زبونش حرف میکشن،

خیلی شرمنده منم مادرم معذرت میخوام به دست درازی به کودک فکر کن شاید بدنش کسی دست زده لمس کرده تعرض حتما حتما دکتر ببر خیلی تو تهران شایعه است این مسئله

اگه میگی احتمالا بابات دعواش کرده و از مردا می‌ترسه حتما گفته میدم اون آقاهه ببرته یا یه همچین چیزی براش توضیح بده تا کمی خیالش راحت بشه

عزیزم یه دکتر مشاور ببر
اینک تورو میزنه یا جیغ میزنه یه دلیلی داره ،ب زبون خودش یه جوری از زبونش حرف بکش بیرون ،بابات داره چیزی رو پنهون می‌کنه
بخدا زمونه بدی شده آدم نمیتونه ب چشای خودش هم اعتماد کنه

شاید میزنن که حرفشو بفهمومه بگه تنها نذار برم ببین عزیزم حتی به پدر خودتم اعتماد نکن بچه رو بدی دستش زمونه خیلی بد شده دیدم که میگم

باهاش صحبت کن این ترس خیلی براش بده خدایی نکرده باعث شب ادراری میشه باعث اگزما تو بدن کهیر میشه ترس برای کودک بده باعث بی اختیاری ادرار مدفوع میشه . اگه مسئله جدیه واقعا به فکر باش بعدش از پدرت بپرس بگو چه اتفاقی افتاده ؟ از زیز زبونش بکش بگو من به کسی نمیگم من کنارتم برات فلان چیز میخرم ولی بذار بگه حرف بزنه

چرا مگه چکارش کردن ازش نپرسدی چی شده چیزی نگفت اومد مشکوک نشدی به چیزی

سوال های مرتبط

مامان آرشا و آیهان مامان آرشا و آیهان ۴ سالگی
خانما بزرگترین ترستون راجب بچه تون چیه؟من یکیش ترس از گم شدنش ک باعث شده بیرون رفتن لحظه ای ازش چشم برندارم و به هیچکی اجازه ندم تا کوچه با بچم بره دومیش تجاوز ک تجربه اش رو تو کودکی داشتم البته روانی بود تاجسمی ی نفرشون زنداییم بود ک فک کنم از۴،۵سالگی شروع کرد نه تنها من بلکه خواهر و تمام دخترای فامیل هم اذیت میکرد زیاد یادم نمیاد ولی ی چیزایی مثل مالش سینه ک ازمامیخواست یا حرفایی ک میزد و اینا یادمه مامانمم میدونست و باهاش حرف نمیزد ولی تو مهمونیا میدیدیمش و حتی کنجکاومون میکرد بدن بقیه دخترا روهم ببینیم و حتی خودارضایی بعد ها ک بزرگ شدیم کاریمون نداشت تااینکه تو۱۱سالگی توسط ناپدری اذیت میشدیم و همیشه وحشت داشتیم از تنهابودن حالا باعث شده من اعتماد نکنم وقتی ارشا میره جایی حتی تو اتاق پیش خواهرم میرم دنبالش وقتی ی جا وایمیسته همش دنبالش میترسم یکی اذیتش کنه یا حتی شلوارش رو دربیاره این ترس باعث شده حتی از بچه هابترسم و نگران مدرسه رفتنشم میدونم همه نگرانیم ولی من بیش از اندازه ترس دارم همه ادما دورم رو از دور دید میزنم ک ببینم کاری باارشا دارن یا نه و‌مرتب ازش میپرسم فلانی چیزی نگفت اذیتت نکرد