سر و کله زدن با بچه های نوپا واقعا انرژی بره خیییلی
اما بنظرم تمام رفتاراشون یه علتی پشتش داره که مرتبط با سنشون و روند تکاملشونه
اگر اون علته رو پیدا کنیم و راهشو یاد بگیریم خیلی از مشکلات حل میشه
فقط باید بری دنبال اینکه بیشتر یاد بگیری
بیشتر بشناسیشون
لطفا دعوا و کتک و تنبیه و تحقیرو برای همیشه بزارید کنار
هیچ بچه ای رو ندیدم که با این مدل تربیت آدم سالمی از آب درومده باشه...

منم الان میخوام چند مورد از تجربه های خودمو در رابطه با رفتارای این سن بچم بگم امیدوارم مفید باشه براتون
پسر من الان دیگه تقریبا در آستانه دو سالگیه و اون حالت لجبازی و خودمختاری و...رو به وفور تو رفتاراش نشون میده اما یه سری کارا کمکم کرده بهتر بتونم باهاش کنار بیام
اول اینکه وااااقعا واقعا هیچی به اندازه بازی کردن و وقت گذاشتن براشون تاثیرگزار نیس
اینطوری بگم که هرچی بیشتر و بهتر باهاشون تعامل داشته باشید ینی تایم مفید بزاری و باهاش بچه بشی! و لذت ببره ازین کار خیلی راحت تر حرفاتو قبول میکنه چون دیگه براش مثل یه دوستی
بعد اینکه من توی بازیا خیلی چیزا رو بهش یاد میدم و به عروسکاش نقش نی نی و مامانو میدم که اینم خیلی موثره
بعدی اینکه وقتی میخوایم بریم بیرون مثلا قبل از ورود به فروشگاه و...با لحن اروم و مهربون بهش میگم مامانی الان میریم داخل فروشگاه و اونجا نمیتونیم به وسیله ای دست بزنیم فقط باید نگاه کنیم باشه?
بعدش میخوام برات خوراکی بگیرم و اون موقع میتونی خودت انتخاب کنی
بعد ک برگشتیم بیرون تشکر میکنم بابت رفتار خوبش
بهش میگم افرین که به حرف مامان گوش دادی ممنونم پسرم
یادته قول دادم خوراکی بگیریم? الان بیا بریم به قولم عمل کنم

تصویر
۱۸ پاسخ

‎و محبت و عشق بی قید و شرط.... بوسیدن و بغل کردن هروقت که بخوان
‎و بهش فضا بدید که مشارکت کنه چون الان همه چیزو میخواد امتحان کنه وقتی شما بهش مسعولیت بدی بهت اعتماد میکنه

‎مثلا میخوام غذا درست کنم صندلی میزارم براش کنارم میگم تو با قاشق یکم هم بزن
‎تو بیا این قارچا رو بریز توی ظرف
‎برای هرکدومم تشویقش میکنم و بهش میگم افرین چقد عالی کارتو انجام دادی
‎موقع غذا یکی یکی وسایلو میدم ببره بده باباش که سفره پهن کنیم
‎این ینی بهش اعتماد داریم که میتونه کمک کنه حتی اگر از دستش بیفته و خرابکاری بشه میگم فدای سرت تو تلاشتو کردی بیا باهم جمع کنیم

‎طولانی شد اما از ته دلم دوس دارم هرچیزیو که تو مسیر پر پیچ و خم والدگری یاد میگیرم بابقیه هم شر کنم❤️

سلام عزیزم.خوشبحالت با عروسک جوره جوجه ت.پسر من اصلا عروسک دوست نداره و ارتباط نمیگیره باهاش.یکم این ور اونور میکنه بعدم پرت میکنه ی وری

عزیزم این جوریک توگفتی انگار مال قصه هاس دنیای واقعی بچه ها یجور دیگه اس مثلا الان بچه نمیفهمه ک دست نزدن ب چیزی یعنی چی نمیشه ازش ایراد گرفت چون دمیای بچگیش همینقدر یا مثلا غذا درس کردن معمولا پسر بچه ها حوصله اینکارو ندارن کلا چیزای هیجانی بیشتر دوسدارن در کل شما درس میگی مثلا بچه شمام اینجوریه ولی همه بچه ها مث هم نیستن

دقیقا آفرین منم تو خیلی از کارا به رایان میگم بیا کمک مامان ، و خداییش تا الان لجبازی نکرده و همیشه حرفمو گوش می‌کنه گوشی ، کیف، حوله باباشو میدم بهش میگم ببر بده به بابا
شاید بعضی وقت ها چیز خطرناک باشه میگم نه گریه کنه ولی توضیح میدیم یا با عمل نشون میدیم بهش که خطرناکه بعد اگه زیاد گریه کرد بی توجهی میکنم دعوا و داد زدن نداریم
واقعا قلبم درد میگیره یکی بچه رو دعوا می‌کنه یا داد میزنه بچه ها مثل گل میمونن این رفتار و تربیت ماست که چطوری رفتار کنم اگه ما داد بزنیم پرخاشگری کنیم صد درصد اونا هم لجباز و پرخاشگر میشن

چقدر عالی. من که یکی از پسرا وحشتناک به حالت بازی وسایل رو پرت می‌کنه. و هرچی بی توجهی میکنیم بدتره. داداشش هم اصلا از این کارا خوشش نمیاد . شما راهکاری ندارین ؟
با کنترل تلویزیون زده سر بابام رو داغون کرده . جرات نداریم دراز بکشیم فقط پرت می‌کنه.
هرچی هم میگم ما فقط توپ پرت میکنیم و تایم هوایی رو کلا بازی پرتاب توپ میکنیم که تخیله بشه بازم یادش نمیره .
معضل بزرگی شده برامون

درخواستمو اگه میشه قبول کن🙏

خیلی حرفات قشنگ بودوحس خوبی بهم داد❤ خیلی دلم میخوادمادرخوب وآگاهی توتربیت بچه هام باشم ولی میدونم نیستم 😔

مرسی از تجربت عزیزم
میشه بگی چه بازیایی انجام میدی؟

ممنونم ازت خیلی عالی بود

مرسی از تجربیاتت❤️

درست میگین کاملا ولی من هرچی با پسرم حرف میزنم بازم کار خودشو میکنه😢اصلا انگار ن انگار

مرسی مفیدبود ♥️

چقدر آرامش داشت حرفهاتون

زنبور کوچولو

عالی بود حرفات عزیزم منم خیلی سعی دارن بتونم چیزایی که گفتی رو در رفتارم با پسرم عملی کنم و سعیمو میکنم امیدوارم هممون بتونیم مادرای آگاهی باشیم برای تربیت فرزندانمون❤️

آره واقعا دوست بودن با بچه ها خیلی جواب میده
من نیکان اولین بچمه و هنوز کوچیکه ولی با بچه های دور و بریام تجربه داشتم اینو

عالیی

مرسی از تجربه های خوبت ک باهامون ب اشتراک گذاشتی😍❤️

سوال های مرتبط

مامان مهدیار و مهدا🌙 مامان مهدیار و مهدا🌙 ۱ سالگی
حالا درسته نوشته نوجوان ولی من اینارو گوش می‌کنم میگم آدم الان بدونه خب ی قدم جلوتره
نکته هاشو یادداشت برداشتم براتون شاید مفید بود ❤️


خودتون از اول بچتون رو سر چیزای مختلف مقایسه نکنین مثلا تمیزی و درس و... چون دونم بعد سر چیزای دیگه یاد می بره شما رو با پدرمادرای دیگه مقایسه کنه

وقتی همسرتون یا بچه کاری براتون میکنه قدردان باشین تا یاد بگیره تشکر رو ولی از زبان بچه تشکر نکنین
وقتی بچه خواسته ای داره و شما نمیتونین اونو برآورده کنین رفتار خجالت زده و شرمنده نداشته باشین که حالا ببخشید عزیزم که نمیشه برات بخرم و....
وقتی اینجوری میگین به خودش حق میده تشدید کنه خواسته هاش
به بچتون در موقعیت های مختلف یادآوری کنین که شما برای خواسته هاش حداکثر تلاشتون رو میکنین در صورتی که نیاز باشه ولی آهی فقط مسئله مالی نیست و گاهی شما صلاح نمیدونین
خواسته با نیاز خیلی فرق داره
نیاز رو باید رفع کنین، خواسته ها ممکنه خیلی باشه
هر دو والد از هم دفاع کنن روی یک موضع 👍
مامان آنیسا خانوم🍩👶 مامان آنیسا خانوم🍩👶 ۱ سالگی
۷. پس چون ندیدیم و یاد نگرفتیم که چطور اختلاف‌هامون رو حل کنیم!، وقتی بحثی پیش میاد، نمی‌دونیم بعدش چطور رفتار کنیم!، بنابر این یا وانمود می‌کنیم که اتفاقی نیفتاده و با بی‌توجهی همه چیز رو عادی جلوه میدیم. یا ماجرا رو به دل میگیریم و تا مدت‌ها اون رو بلای جون‌مون می‌کنیم...

۸. وقتی تو بچگی به اندازه کافی به ما توجه نشه! و عشق و محبتی که لایقش هستیم رو دریافت نکنیم!، تشنه توجه و تایید میشیم. پس ناخواسته می‌گردیم هرجا بیشتر به سمت ما توجه روانه بشه به اون سمت قدم برمی‌داریم، بی‌توجه به اینکه این توجه تا چه اندازه می‌تونه برامون هزینه ساز باشه.

۹. وقتی به طور مکرر قول دادن و بدقولی کردن!، حرف زدن و عمل نکردن!، وعده دادن و ناامیدت کردن، دنیا و آدم‌هاش به چشمت غیرقابل اعتماد میان و تصور اینکه "همه به دنبال اینن که سرت کلاه بذارن!" اجازه نمیده راحت اعتماد کنی و ترس از آسیب دیدن از شروع هر رابطه متعهدانه‌ای می‌ترسوندت.

و در نهایت ۱۰: وقتی تو بچگی اونقدری کنترلت کردن که حسرت یه زندگی بدون دخالت تو دلت مونده، یا به قدری منفعل رفتار می‌کنی که همه به خودشون جرات دخالت و کنترل کردن میدن!، یا به قدری به کنترل حساس میشی که با کوچک‌ترین حس کنترل شدن واکنش تندی نشون میدی
👇👇👇👇👇
مامان آنیسا خانوم🍩👶 مامان آنیسا خانوم🍩👶 ۱ سالگی
حالت صورت و لحن صدای ما، دنیای بچه‌هامون رو شکل می‌ده. 🤱
قبل از اینکه حرف بزنن...
قبل از اینکه کلمات رو بفهمن...
دارن ما رو نگاه می‌کنن.

این تحقیق معروف در مورد رشد نوزادها نشون داد که:
اگه مامانشون ترسیده باشه → بچه جلو نمی‌ره
اگه لبخند زد یا با صدای آروم و مهربون حرف زد → بچه با خیال راحت رد می‌شه
به این می‌گن ارجاع اجتماعی (Social Referencing)
یکی از اولین نشونه‌های رشد هیجانی بچه‌هاست.
جایی که نوزاد از احساسات ما یاد می‌گیره که یک موقعیت امنه یا خطرناک.

این تحقیق بهمون چی می‌گه؟
• ترس‌های بچه‌ها از خودشون به‌وجود نمیان، از واکنش‌های ما رشد می‌کنن
• حالت صورت و لحن صدامون نقش مهمی تو رشد احساسات بچه داره
• بچه‌ها حس امنیت رو با ارتباط و حس‌گرفتن از ما یاد می‌گیرن، نه با کلمات

✅ یک تمرین.....
این بار که عصبانی شدین صداتون رو ضبط کنین
و یا برید جلو آینه و خودتون رو با اون چشم های از حدقه در اومده و نگاه خشمگین تماشا کنین.....
از خودتون وحشت نمیکنین ؟
وقتی میخندین خوشگل تر نیستین ؟
وقتی با آرامش جواب میدین خوش صدا تر نیستین ؟
مامان ♥️ امیرشایان ♥️ مامان ♥️ امیرشایان ♥️ ۱ سالگی
صبحانه امیر شایانم : فرنی خرما بامغزیجات آسیاب شده.
همیشه تو تصورات خودم میدیدم بچه دار که بشم خب از یه سنی به بعد که بزرگتر شد و صبح ها برای صبحونه لقمه های کوچولو درست میکنم میدم دستش میخوره بازی میکنیم قدم می‌زنیم پارک میبرمش تو خونه صدای شیطونی کردنش بازی کردنش خنده هاش حرف زدناش مامان گفتنش
آخ مامان گفتنش اینقدر دلم میخواد بدونم امیرشایان صداش چجوریه چرا باید کلمه مامان گفتن رو فقط من بیمارستان رفتنی از زبون پرستارا بشنوم که همشون به من میگن مامان 🥺 ، امیر شایان که بستری شده بود صدام میکردن مامان بچه رو آماده کن بیا بریم اکو بگیریم ازش 🥺😓😥
خیلی دلم برای خودم و همسرم میسوزه ما به ناحق بی گناه گرفتار این بلا شدیم این بلارو اصلا خدا سرما نیاورد برعکس خدا خیلی دوستمون داره معجزه هاش رو بهم نشون داده بارها پسرم رو از دم مرگ نجات داده بارها پسرم تا مرگ رفت و برگشت اون شفای کامل دست خداست 🙏😭
بابا ، میگن پسر عصای دست باباس اما همسر من باید عصای پسرم بشه همسرمن خیلی حفظ ظاهر می‌کنه اما تو خلوت خودش گریه می‌کنه غصه میخوره و خیلی این عذابه برام همیشه با بچه های کوچک‌ بازی می‌کنه می‌خنده حرف میزنه، و غصه میخورم و تو دلم میگم الان تو باید با پسر خودت بازی میکردی الان باید پسرت رو می‌بردی پارک بیرون ، وقتی بیرون میریم البته بیرون که برای گردش نمیریم همون بیمارستان دکتری میریم و گاهی همسرم باهام میاد وقتی یه پدر و پسری از جلوی ما میان می‌گذرن من همسرمو میبینم که چشماش پر میشه میبینم که این حسرت تو دلش هست و تو تصورات خودم پسرم رو با باباش میبینم که میرن بیرون بازی میکنن میره براش خوراکی می‌خره باهم قدم میزنن پارک می‌بردش حسرت تمام این چیزها تاابد تو قلب من و همسرم میمونه 🖤
مامان گل پسر مامان گل پسر ۱ سالگی
چقد در روز با بچه بازی میکنید من الان یه ساعت باهاش بازی کردم
از شعر خوندن هم بدش میاد جیغ میزنه میگه یعنی نخون
هنوز با ژسچر با من میفهمونه یه چیزایی رو
یا خیلی منظم بازی در میاره که من خیلی بدم میاد
مثلا پوشک در بیارم حتما باید آنی ببره بذاره سطل
یا تا یه چی میخوره زود پامیشه حتما باید کاسه و سینی و لیوانش رو بذاره رو اپن بدم میاد از این منظم بازی در آوردن
متوجه میشه چی میگم ولی چندتا کلمه فقط میگه
مامان
بابا
هان هان
لولو
گردن
جوجو
جی جی به سینه میگه
لالا
الو
همسایه

شمارش اعداد رو نامفهوم یه چیزایی میگه
ولی بگم کو چشمات و گوش و مو و ابرو لب دندون زبون گردن دست پا رو نشون میده
یا در پنجره
لامپ
ساعت
پتو و...
بخاری
میز
صندلی
یخچال
تلویزیون
کنترل اینارو نشون بده نشون میده
خیلی چیزارو متوجه میشه ولی هنوز کلمه های زیادی نمیگه
هر روز شاید چندین بار کتابهاشو میاره براش به زبون خودم تعریف میکنم نه اون متنی که کتاب نوشته بیشتر تصویرهای رو براش میگم که چی هستن ولی هنوز دو کلمه ای نمیگه و حتی همون دایره تک کلمه اش هم کمه
راه و روش شما چیه چیکارا میکنید ?