۱۵ پاسخ

سعی میکنم تا جایی ک یادم‌نره هر شب قبل خواب برای محمدمهدی و همه بچه ها مخصوصا کوچولوهای گهواره دعا میکنم.انشالله خدا ب زودی دلتو شاد میکنه

یه چیز بگم من رفتم تاپیک های قبلیت و خوندم اون موقع که سلفری داده بودی و میگفتی دوست ندارم بندازمش به اون روز فک کن الان دیگه ناشکری نمیکنی عزیزم همین که جلوی چشمت هست شکر اون چیزا هم با کار درمانی خوب میشه بزار دو سالش بشه مطمئن باش بازم دلت میخواد بیاری

بخدا منم تاقبل اینکه مادر بشم نمیدونستم چقدر سخته بچه داری و غیره...الان ک پسرم یکسالشه واقعن درک میکنم مادرامونو واقعن باید روزی هزار بار دست مامانامون ببوسیم یعنی دیگ کلافم دلم فقط ی شب تاصبح خواب کافی میخاد یعنی پسرم شب تاصبح بیداره الان یکسالشه اما باز خوب نشده

ببین گلم بیا از یک زاویه دیگه به این قضیه نگاه کن..
خدا میگه اگه به هر دلیلی عمد یا غیر عمد ، این جور قضایا براتون پیش اومد..من جبار هستم یعنی جبران کننده..
تو آخرت امثال من که فرزند سالم خدا عنایت کرده داده ، جلوی شما حاضر میکنن و خطاب به شما میگه..
یک عمر لذت شیرینی و حسرت اولاد سالم در دنیا تو دلتون موند .. با سختی و مشقت بزرگ کردید .. خون دل خوردید..
حالا وقتشه براتون جبران کنم و همون اولاد رو هزاران بار سالم ، زیبا با لذت وصف نشدنی و بینهایت در خدمت شما قرار میده..
انقدر این لحظه براتون شیرین میشه که نمی‌تونید شکرش رو به جا بیارید عزیزم..‌
و هزاران پاداش دیگه که امثال ما حسرت شما رو میخوریم..

زینب خانم کجایی نیسی

حرفات حق 😢
هرچی بگی حق داری

😞😞😞😞

دقیقا منی

خدا خودش تنهات نزاره وکمکت کنه

خدا همه بچه هارو برای با وماماناشون حفظ کنه

انشاالله خدا اقامحمدمهدی شفامیده امیدت به خدا باشه عزیزدلم

چقدر منی تووو

عزیزم همیشه خداروشکرکن بخدا خدا بنده هاشو امتحان میکنه توهم یکی ازاونایی خدا ازاون بالا هواتو داره مطمن باش

چه بگویم که نا گفته ام پیداست.....

چرا عزیزم مگه چی شده

سوال های مرتبط

مامان 🌸m.m🌸 مامان 🌸m.m🌸 ۱ سالگی
مامان Benyamin🧸🤎🥥 مامان Benyamin🧸🤎🥥 ۱۳ ماهگی
نظرتون درمورد بچه دوم چیه؟صادقانه و عاقلانه میخوام نظر بپرسم ازتون
مادرم نزدیکمه ولی بچم انقد اذیت میکنه کلا ۴ ساعت میتونم خونشون باشم بعد میام خونه،ولی بچم رابطش با بچه ها دیگه خیلی خوبه،اصلا بچه هرسنی که میبینه ساکت میشه کنارش میشینه ،ولی خونه خیلی شیطونه میدونم بخاطر سنشه ولی خیلی اذیتم میکنه حتی شونه به موهام نمیزنم از خستگی،همسرم میگه اگه اوضاع جامعه اینجوری پیش بره همین یدونه بسه،با اینکه مشگل مالی نداریم ما،ولی خب بالاخره یوقتایی ادم کم میاره از نظر مالی دیگه...
دروغ چرا خیلی عاشق دختر دار شدنم،دلم میخواد پسرم یه خواهر داشته باشه،از طرفی خودمم خیلی تنهام میترسم وقتی پیر شدم هیچکسو نداشته باشم،میترسم همین پسرمم زن بگیره تنها بشم،من خودم از این عروسا نبودم ولی خب انقد ذهنم الان درگیره به همه چی فکر میکنم
من دوستی ندارم فامیلم کسی ندارم همین پدرمادرو خواهر و خانواده همسریه،یوقتایی میگم خودخواهیه اگه بخاطر تنها بودنم و این چیزا بچه بیارم تو این جامعه،چقد بده تنها باشی،یوقتایی دلم به حال خودم میسوزه،دلم میخواست انقد توان داشتم ده تا ده تا بچه میاوردم کنارشون زندگی میکردم تا پیر بشم،ولی....من از بچه دار شدن ناراضی نیستم خیلی دوسش دارم شیرینه،فقط چالشا و فکرای توی ذهنمو اینجا نوشتم