بچه ها بیایید بگید دخترمو چیکار کنم ۴سالشه‌ راضی نمیشه پیشم بمونه یا خونه این مامان جونشه یا خونه اون یکی بابابزرگشه
شوهرمم خونه نیس سرکاره هرچند روز میاد خونه
من شبا تنها میخوابم
بگید چیکار کنم دخترم پیشم بمونه

ب هردو خانواده ها بگو تحویلش نگیرن
مثلا بگن مهمونیم جایی خونه نیستیم
بعدشم جدی باهاش حرف بزن شاید تاثیرداشت
یه چند دفه ام با خوراکی و اسباب بازی نگهش دار
بزار از سرش بیفته
ازاول نباید اجازه میدادی هرشب بره

منم دخترم میگه بزار شب بخوام خونه مامانجون گفتم نه میخوای بازی کنی بکن اما شب بچه ها میرن خونه خودشون
تا حالا هم نزاشتم بدون خودم جایی بخوابه
شوهرم نباشه شب خونه بابام بخوابم دخترم میگه مامان من راحت نیستم بریم خونه

از اول نباید اجازه میدادی جای دیگه بمونه من اصلا دوست ندارم این کارو

تقصیر خودته از اول حد و حدود براش‌مشخص نکردی

پس نگران نباش درست میشه همه چی زمان بده فقط

مال منم 4سالشه همینه بزور پیشم میمونه 😑

من بچمو تازه برده بودم مهد تازه داشت عادت میکرد همه چی بهم ریخت کلا دیگه نمیره دوباره باید از اول اون چالشارو داشته باشم برای مهد

یه تایمی واقعا محبت ندیدن خیلی وابسته شدن
من در حدی حالم بد بود به بچمم ویار داشتم روزی که بعد دوماه موهاشو داشتم میبستم هی ازم میپرسید مامان حالت دیگه خوب شده کامل

دختر منم اینجوریه منم ویار شدید داشتم پیش مامانم اینا بوده الان که بهتر شدم خونه پیش منه ولی از صب که بیدار میشه یه سره بهونه مامانمو میگیره به زور و هزارتا ترفند تا ساعت۴نگهش میدارم بعد زنگ میزنم مامانم بیاد ببرتش پارک

خخخ
مث منی پس
منم هرجا میرم خونه مادرشوهرم و مامانم
با گریه میگ میخوام بمونم
میگیم ن مامان باباهامون ناراحت میشن
امشب هم مونده خونه مامانم
ولی ما هقته ای یا دو هفته ای یک شب اجازه میدیم
ب خانواده ها هم گفتیم لطفا محلش ندیدط عادت می مونه روش

منم بچگیام همینجوری بودم
کلا خونه مامان بزرگهام بزرگ شدم با وجود اینکه مامانم خیلی مهربون و رفیق بود🫠
تائید نمیکنم این روش رو اما واقعا یادم نمیاد چیشد که از سرم افتاد
اصن کی دیکه یادم رفت...
فکر کنم ۵،۶ سالگیم دیگه از سرم افتاد این عادت
فکر کنم خودش اوکی بشه دختر کوچولوی تو هم فقط گاهی باهاش حرف بزن و شرایط و توضیح بده تا بدونه نباید وابسته بمونه

دختر منم 3سالش از وقتی حامله شدم چون بیشتر تو خونه میمونم اصلا نمی خواد پیشم باشه همش می خواد بگرد یا همش با شوهرم یا خونه مامانم یا مادر شوهرم از ظهر اومدم خونه مامانم مغزمو خراب کرده دنبال بابام داداشام همش گریه

هیچ راهی نداره از بچگی عادت کنه دیگه دل نمیکنه من یکسال با مادرشوهرم بودم پسرم یسالش بود دوسالش شد اومدم خونه خودم خیلی اذیتم کرد همش گریه که بریم تااینکه کم کم عادت کردبمونه خونه ولی بازم بهشون وابستس

چرا به اونا وابسته شده ؟بهش کم لطفی میکنی