۲۴ پاسخ

سلام من آزمایش دادم ولی خودم نرفتم جوابو بیارم شوهرم خودش رفته بود جوابو گرفته بود یک جعبه شیرینی با یک صورت خوشحال اومد خونه

دوتامون باهم خبرشو گرفتیم توازمایشگاه😂 خودم بیشتر توشوک بودم باور نمیشد

خوبه دیگه میخوای چکارکنه، شوهر من بهش آزمایش و نشون دادم گفت حالا از کجا فهمیدی مثبته، درباره عدد تیتر بتا توضیح دادم براش🤣 یه لبخندی زد، خودمم سعی کردم خیلی ذوق نکنم چون اولیم سقط شد خیلی ذوق کرده بودم اون سری، همین معمولی باشین بهتره

پس منی که جواب ازمایشمو همسرم گرفت و خبرشو داد چی؟!😍🤣
تازه من تو نامزدی باردار شدمم

بعضی مردا بلد نیستن خوشحالشونو بروز بدن
مطمئن باش کلی خوشحال شده😄

شوهر منم از شوقش گریه میکرد ....بعد منو بغل گرفت..😙😁

بی بی چک زدم مثبت بود خوشحال شد ولی باور نکرد آزمایش دادم مثبت بود خوشحال شد بازم باورنکرد دیگه سنو دادم بچه کاملا معلوم بود تا باور کرد 😂تازه میگه یعنی چجوری معلومه از کجا فهمیدی 🤭

اومد بغلم کرد منو بوسم کرد و بعد چند روز رفتیم‌آز رفتم جوابش گرفتم بعد زنگ زدم بهش گفتم و خیلی خوشحال بودیم ولی نموند ک نموند

همسرم خیلی خوشحال شد گریه ش گرفت.دخترم همین طور .خودم از همه بیشتر گریه کردم و از خدا مهربون سپاس گذارم که دوباره به من یه هدیه داد .انشاالله هرکس انتظار بچه داره خدا بهش بده🙏🙏🙏🙏

دیگه گلی بود ک خودش کاشته بود سوپرایز نمیخواست ک😅
ما کاملا عادی بودیم در تمامی مراحل😆

من باهاش چالش گرفتم خودش بیبی و خریده بود اما وقتی دیدم مثبت اومدم خودمو به ناراحتی زدم و گفتم نشد
اونم داشت دلداریم میداد بعد ۵ دقیقه گفتم یه چالش دیدم بیا انجام بدیم اونم گفت باشه تو چالشمون گفتم باباشدی اول شوکه شد بعد با تعجب گفت مثبت بود؟؟و دروغ نگو و ببینم و فلان وقتی بیبی و دید یه نفس عمیق کشید و مثل اینکه بگه خدایا شکرت و بعد بغلم کرد
البته من تمام این لحظاتمون و فیلم گرفتم یه زمانی نشون وروجکم بدم🙃😍

وای من خیلی تابلو بود دوسه بار بی بی زدم منفی بود دو روز گذشت باهم دیگه رفتیم دوتا خریدیم تو دلم گفتم اگه مثبت باشه بهش نمیگم اگر هم پرسید میگم منفیه.... رفتم دسشویی اومدم بیرون مثبت بود هی پیش خودم میخندیدم و ذوق میکردم یهو شوهرم بهم نگاه کرد گفت چی شد گفتم منفیه ولی گفت خندهات یه چیز دیگه میگه دیگه خودش فهمید... ولی تا صبح میخندیدیمو باورمون نمیشد😂 آخه خیلی یهویی شد

من که رفته بودم یواشکی بی بی خریده بودم که بعد یکی دو روز تاخیر بزنم شب یهو گفت اون بی بی چکایی که رفتی خریدی رو فعلا استفاده نکن لطفا بزار پنج شیش روز تاخیر بشه بعد بزن تروخدا جالب اینجا بود که بی بی هارو تو صدتا سوراخ قایم کرده بودم مطمئنم ندیدتشون نمی‌دونم چطوری فهمید 😬
بعدشم که بله خبر داشت تاخیر دارم و روز پنجم رفتم دستشویی بی بی زدم یکیشو بلافاصله زیر دو ثانیه دوخط افتاد بدو بدو اومدم تو اتاق دیدم از خواب بیدار شده از ذوق نتونستم جلو خودمو بگیرم بهش نشون دادم اونم اومد با ذوق بغلم گرفت و کلی بوسم کرد اما من گفتم بزار دومی رو هم بزنم دومی رو جلو چشای خودش زدم تو اتاق باز زیر دو ثانیه دوخط افتاد گفتم تا مطمئن نشم از جواب آزمایش نمیتونم دل ببندم بر فرض که بی بی خراب بوده و مثبت کاذبه اما اونم مشخص بود دلنبسته به بی بی چکا فردا صبحش هم دوتایی پاشدیم رفتیم آزمایش دادم گفت جوابش بعدظهر میاد اونموقع همسرم سر کار بود میدونست دارم میرم جواب آزمایش رو بگیرم

شوهرمنم خوشحال شد.ولی وقتی رفتیم سونو وفهمید که دختره بچمون چشاش اشکی شد.قلبا ذوق کرد.حتی چشاش میخندید🥹💖💖💖💖

روز تولدش بود عکسشو فرستادم براش خوشحال شد گفتم اینم کادوت
پسرمم تو سنو گرافی فهمیدیم روز قشنگی بود دوتامون با هم سوپرایز شدیم

خیلی خوشحال شد از شدت خوشحالی چرت و پرت می‌گفت و بلند بلند می‌خندید

توی ماشین عین پسر بچه ۴ ساله گریه میکرد

شکمم رو بوسید کلی خوشحال شد

من گریه میکردم اونم گریه میکرد🤭🩷✨

بغل کرد گفت کی ب دنیا میاد😂🤭

😂😂😂خواب بود اصلا حالیش نبود گفت میدونستم میگیره بعدش بوسم کرد دوباره خوابید

فقط گریه میکرد مرده گنده 😂😂😂😂

بغلم کرد و گفت مامان نینی

از خوشحالی فقط گریه کرد

سوال های مرتبط