امروز تولدمه ولی خیلی دلم گرفته
بچه هااز صبح اذیت کردن تاحالا الان نهارخوردم یهودوتایی گریه میکنن جیغ میکشن کلی هم اشکشون اومد بااینکه سرپاجفتشونم کلی گردوندم همه چیزشونم اوکیبود شیر داروها مای بی بی لباس همه چی نمیدونم چرااینجوری میکنن کشتن منو
پارسال روز تولدم فهمیدم حاملم بعد ۹سال که از ازدواجمون میگذشت خیلی خوشحال شدم خیللیییی بارداری سخت وزایمان زودرس و....همه چی دوام اوردم ولی دیگه حس میکنم دارم کم میارم خسته شدم داره خودمو یادم میره همش بچه ها اگرم بخوابن زود پاشم کارهاروبکنم اصلا استراحتی ندارم شماهم اینجوری هستین بباین دلداری بدین هی میگفتن چهل روز بگذره خوب میشن سه ماه بشه شش ماه بشه ولی هی دارن بدتر میشن خیلی گریه میکنن دکترم خیلی بردم چکاپ هیچیشون نیست

من بعد ۸ سال با ای وی اف بهش رسیدم گاهی اوقات کم میارم ولی سریع به خودم تلنگر میزنم میگم تو همونی هستی برای لحظه لحظه مادر شدن له له میزدی الان مادر شدی نباید کم بیاری

تولدت میارک باشه عزیزم.
دو قلویی واقعا سخته
شرایط منم مثل شما بود انشالا هر چی بزرگتر بشن بهتر میشن
هر چند هر دوره دغدغه خودشو داره ولی بنظر من راحتتر میشه
اینکه دیگه خودشون با هم مشغول بازی میشن خوابشون تنظیم میشه. و.....
سخته ولی لذتبخشه
تحمل کن لذتشو ببر

تولدتونم مبارک ایشالا زندگیت پر از ارامشو دلخوشی

طبیعیه عزیزم ماها که یدونه داریم شبو روزمونو گم کردیم شما که دیگه دوتان خدا بهت سلامتی و توان مضاعف بده. بخدا س ماهه هی میخوام برم ب کلاسا کارای قبل بچه داریم برسم نمیشه میگم از ماهه بعد. ی ارایشگاه حوصلم نمیگیره برم. دندون پزشکی میخوام برم ۳ ماهه هی میگم عه امروزم که شب شد یادم رفت حتی نوبت بگیرم باشه فردا.....

منم مث توام و از نظر جسمی. وروحی داغونم نمیدونم کی قراره نفس بکشم ،خستمه ،بدتر از همچی شوهریه ک قدردان نیست و زیاااد کمک هم نمیده

تووولدت مبااارک گلی خانوم
همه احساس شبیه تورو داریم تجربه میکنیم تازه ماها اکثرا یه بچه کوچیک داریم و کارمون راحت تره تو واقعا خداقوت داری
میگذره ولی از احساست خجالت نکش خودتو درک کن
همسرت که اومد اگه میشه بچه هارو دوسه ساعتی بذارید جایی اگه نه پاشید باهم برید رستوران شام خوب بخورید یه دور دور حسابی کنید یه کیک کوچولو بخرید و تماااام شد یسال فرصت جدید برای زندگی و خوشبختی درانتظارته😍

تولدت مبارک گلم❤️❤️❤️
چه سخته خداقوت خسته نباشی

تولدت مبارک مادر مهربون ان شاالله صد وبیست ساله بشی
ببین عزیزم سختی داره دیگه بچه بزرگ کردن طبیعی ولی هر وقت دیدی داری کم میاری به روزهایی فکز کن که از خدا میخواستی بهت نینی بده خدا هم بعد این همه سال بهت دوتا فرشته داده خداروشکر این روزها هم میگذره سخت هست درکت میکنم ولی میگذره عزیزم به خدا توکل کن

عزیزم، هممون دست تنهاییم، منکه هیشکی پیشم نیست، شوهرم از صبح تا شب سرکاره، دو قلو خیلی سخته مراقبتشون ولی به این فکر کن که خداروشکر سالمن، من بیمارستان یه خانومی رو دیدم دوقلو داشت یکیشون حالش خیلی بد بود، فقط زار میزد میگفت فقط بچم خوب بشه ببرمش ،خونه و زندگیمو آتیش بزنن

عزیزم منم بارداری فوق العاده سخت و مزخرفی داشتم. از وقتی هم که بچه ها به دنیا اومدن دست تنها با همسرم داریم بزرگشون میکنیم. خیلی خسته م هم جسمی هم روحی. من که خودم رو یادم رفته. دلم برا زندگی قبلیم تنگ شده. همش میگم اگه به عقب برمیگشتم اصلا بچه دار نمیشدم. من دخترم فوق العاده بچه سازگار و آرومیه برعکس پسرم خیلی بدقلق و زر زره. پدرمون رو درآورده‌. چه ناراحت باشه چه خوشحال جیغ میکشه دخترمم میترسه گریه میکنه. دیگه اعصاب نذاشته برامون. اطرافیان هم به من میگن اگه بچه ها راه برن و کمی مستقل بشن شرایطم بهتر میشه میگن از ۱۸ ماهگی دیگه میفته سرازیری. منم نمیدونم. کاش اوتجوری که میگن باشه.

تولدتم مبارکه عزیزم😘❤

منم امروز همسرم بود کمک کرد از الان استرس فردارو دارم خونه نیس چیکار کنم سخته ولی چاره ای نیست
من پامم درد میکنه نمیتونم زیاد بگردنمشون
ولی درسته کلا سختی دارن ولی یکسالشون بشه راه میرن راحت میشیم

منم همین جور از من یه دونه هست ولی هر بار از دستش کلافه میشم و گریه می کنم یادم میاد چقدر دوست داشتم یه بچه دیگه داشته باشم لحظه های که تو چشمام نگاه می کنه می خنده تمام سختی ها یادم میره .من یه پسر ده ساله هم دارم چهار سال واقعا سخت بود اما بعدش کمک حالمون هست تا چشم بهم بزنیم تموم میشه

هممون همین شرایطیم
ولی من تا میخوابه یه چرت میزنم
کارخونه همیشه هست مهم خودممم وبچم که وقتی بیدار شد بهم نیاز داره

پست قبلیتو دیدم یه هو تب کردن از دندونه
لثه هاشون بده یه بزرگتر نگا کنه می‌فهمه.
از ویروس نیست دختر من ویروس گرفت اما همون روز اول تب نکرد سه روز بعدش تب کرد .
احتمالا همون دندونه .
تولدت هم مبارک باشه . وضعیت هممون همینه جای ما تو بهشته شما مادرای دوقلو ها که تثبیت شده تر از ماست

وقتی مسؤلیت بچه رو قبول میکنی باید خودتو فراموش کنی اونا گناهی ندارن تو به دنیا اوردیشون

اره بچه منم خیلی اذیت میکنه موقعی ک خوابه فقط ب کارام میرسم اونم فقط کارای ضروری .. خودم ک حتی یه حموم درست حسابی نمیتونم برم . دشویی هم که میرم انقد گریه میکنه سه سوتی برمیگردم . قبلا ها قبل اومدن شوهرم کلی ب خودم میرسیدم الان ۲۴ ساعتی شلختم

سلام عزیزم منم مثل توام بچم نارس بود با وزن ۱۵۰۰.واقعا پوستم کنده شد و داره میشه .چشمش مشکل داشت تزریق انجام دادیم هنوز درگیر دکترم .خیلی گریه می‌کنه.ن روز خواب دارم ن شب .شوهرم کمک نمیده.تازه ی پسر ۳ساله دارم ک همش بازی میخاد .بعضی وقتا یادم می‌ره صبحانه و نهار بخورم .یهو میفهمم وقت شام شده .از بس دستشوییم نگه داشتم و نتونستم برم عفونت ادراری شدید گرفتم .بخدا هممون همینیم.بچه کوچیک خیلی سخته .مخصوصا دوقلو.درکت میکنم

منم امروز تولدمه😍
تولدت مبارک🌹
عزیزم همش میگذره مگه ن اینکه سختیای اولش گذشت 🤗

تولدت مبارک باشه عزیزم خدابت صبربده واقعا سخت بادوتاازمن یکی من کم میارم قوی باش این روزاهم میگذرع

شاید برای دندونه
الان وقت دندونشونه. دختر منم یه هو میزنه زیر جیغ ولی لثه هاشو با لثه گیر میخارونم

شرایط سختیه ولی به این فک کن ک بعد از ۹ سال بهشون رسیدی ی نگاه این فسقلی ها ک با عشق میکنن تمام خستگی رو از تن آدم بیرون میکنه
تولدت هم مبارک باشه😚❤

دو قلو ان؟ ماشالله
اره منم داره زندگیم سختتر میشه بچم خیلی بد شده