۸ پاسخ

منم این وضعیت داشتم تا عید دخترداییم اومد خونمون ۲شب موند تا ۱:۳۰ شب جوری باهاش بازی میکرد که دخترم خودش دیگه گریه میکرد برای خواب، تقریبا ساعت ۲میخوابید ساعت۱۲ به زور‌ بیدارش میکردیم
شاید انرژیش تخلیه نمیشه که نمیتونه راحت بخوابه
و اینکه شایدم دندوناش باشه که اذیتش میکنه الان من ۲شب این داستان رو‌داشتم دیشب یکم بهش استامنیفون دادم انگار دردش اروم شد ۲خوابید الان ساعت ۱۰ هنوز خوابه
شربت خواب رو دختر من که هیچ اثری نداشت

بخدا مال منم همینه حتی تو خوابم نمیزاره من بخوابم همش نق میزنه و خودشو میندازه اینطرف و اونطرف

دخترمنم خوابش سبک بود با کوچکترین صدایی بیدارمیشد و...‌دکتر گفت نویس سفید براش بذار(صدای بارون سشوار یا ماشین لباسشویی).دخترمن با صدای سشوار اوکیه.قبل سروصدا،سریع براش میذارم انگار صداهای دیگرو نمیشنوه و میخوابه.صبحا ک پسرم میره مدرسه اینقد سروصداو....اهنگ سشوار میذارم و بلندتر از صدای سروصدای پسرم....

تا وقتی به بچه شیر میدید همینطوره. باید از شیر شب بگیری

جایی که شانس تقسیم میکردن به مانرسیده بچه جاریم ازساعت7شب میخوابه تافرداساعت12ظهرحالابچه من باوجودشربت بهبودخواب ساعت12به سختی بایدبخوابونمش بعدهم خوابیدکل اهل خونه بایدبرن روی سکوت مطلق😑

وااای وضعیت منم همینه دیشب با کلی جیغ و داد خوابید ساعت ۲ ساعت ۷ سرحال بیدار شد منم فقط دوساعت خوابیدم حالم بده

درکت میکنم آدم واقعا کم میاره

والا منم مخم داره میپاچه انقدر که این نمیخابه دیوانه میکنه من گریه میکنه میگه بابا

سوال های مرتبط

مامان لیا مامان لیا ۱ سالگی
مامان نفس مامان نفس ۱ سالگی
خانوما یه سوالی داشتم میشه لطفا کمک کنید پسر من خیلی گریه میکنه از صبح که از خواب بیدار میشه گریه میکنه تا شب که بخواد بخابه برا چیزای الکی میزنه زیر گریه خودشو پرت می‌کنه زمین جیغ میزنه خودشو گاز میگیره مبل رو گاز میگیره یا منو یا هم خواهرشو موهاشو میکنه سر من داد میزنه هر کاریم بکنم بدتر میشه بخدا از صبح هم که بیدار میشه همش دستم به دهنشه که گرسنه نباشه بهونه گیری کنه صبح برا صبحونه تخم مرغ میدم تا وقت نهار که بشه شیر موز میدم بهش ظهرا غذاهایی متنوعی درست میکنم میدم ساعت ۲ اینا میخوابن دیگه تا ساعت ۴ و نیم و ۵ بعدش که بیدار میشن بهونه بیرونو میگیرن باباشون میبره پارک تاب بازی یک ساعت دوساعتی میگردونه میاره اورد که خونه بازم گریه میکنه خودشو پرت میکنه اینور اونور میبرمش حیاط ماشین سواری میکنن باهاش بازی کنم باهاش اما بازم گریه میکنه همش دنبال پدرش گریه میکنه که منو ببره اونم کار داره نمیتونه که همش پیش این باشه منم هر کاری میکنم سرشو گرم کنم دنبال پدرش گریه نکنه نشدنیه که نشدنیه دیگه کم میارم از بس باهاش حرف میزنم نازشو میکشم که گریه نکنه هر کاری بگید کردم بخدا سر کتاب هم باز کرذم اما بازم اروم نمیشه اصلا دیگه موندم چیکار کنم از دست گریه هاش از صبح تا شب ۱ ساعت اروم نیس که بگم ارومه منم مغزم استراحت میکنه نه همش گریه همش بهونه خسته شدم دیگه دیگه بعضاً عصبی میشم داد میزنم سرش میزنمش بعدش خودم ناراحت میشم خودم خودمو میزنم که دستم بشکنه چرا زدم 😭😭😭😭😔😔