من یه پسر سه ساله دیگه تصمیم گرفتم تا پسرم ده ساله بشه اونوقت یکی دیگه بیام
بعد از مدتها اومدم گهواره این پیامت دیدم برام جالب بود،من چند لحظه پیش بدون اینکه ببینم پیامت به این فکر کردم که چقدر مادر بودن حس عجیبیه همش عذاب وجدان داری بچه کم غذا خورد با بچه بازی نکردم ،بچم چرا ناراحته بچم چرا گریه میکنه و.... و با خودم گفتم عمرا یکی دیگه بیارم ،ادم انگار زندگی نمیکنه که همش فکر بچشه حالا خوبه دختره
اندام که مثل روز اول نمیشه ولی اگه برمیگشتم عقب بچه دومم زودتر به دنیا میاوردم که فاصله سنیش با دختر م فقط دو سال باشع
همکلاسی دارم بچه ذوم داره فوق العاده راضی و خوشحال و به همه میگه دومی ببارید....
میدونی چون هم دختر اولش بزرگ هست هم فوق العاده دختر عاقل و فهمیده ای.
شوهرش درامدش خوبه.
مامانش نزدیکش هست کمک حالش به قول خودش تا دوماه خونخ مامانش بوده....
حالا بیا از من بشنو
فعلا نمیتونم نظر بدم خخخ
ولی ب نظرم اگ کمکی داشته باشی یا خواهری مادری چیزی باشه ک در روز حداقل ی ساعت بچه رو نگه دارن بد نیس بیاری چون این روزای سخت بالخره میگذره اینکه بچمون ی هم خون ( آبجی یا داداش داشته باشه فک میکم خیای خوبه
مامان دلوین
من عاشق بچه ام و همیشه میگفتم چهارتا بچه میخوام .الانم اک انقدر پول داربشم ک دوتا پرستار ۲۴ ساعت توخونم باشه صدرصد ۲ تا دیگ میارم
.اما لا امدن دخترم ک شیر به شیر بود با پسرم .روزگارم واقعا هزار درجه فرق کرد با قبل دخترم .عاشقش دخترمم و همیشه ارززوم بود ک دوتا دخترم داشته باشم اما دلم میخواست حداقل ۵ سال اختلاف سنیشون باشه اما الان فقط داریم لحظه شماری میکنیم بزرگ بشن .اصن لذت انچنانی نمیبریم از بچه هامون چون بشدت پسرم حسادت میکنه و اصلا باهم نمیسازن و مدام جنگ دعوا .اینا ناشکری نیستن .برا دوتاشون جونمم میدم .خوشحالم ک خدا به دختر وپسر باهم بهم داد یه نعمت بزرگ وآرزوی خیلی هاس .اما تربیتشون کار هرکسی نیس .
منم خیلی دودلم واسه بچه دوم انقد که اطرافیان میگن بدن نابود میشه و دندون سالم نمیمونه و فلان ...
بستگی به بدن خودت هر کسی یجور بدنی داره که مثل قبل بشه یا نه
اگر خودت شرایط مالی جسمی و روحی رو داری میشه در مورد بچه دوم فکر کرد ولی برای بچه دوم باید بدنت آماده کنی صدرصد مثل اولی پیش نمیره ویارشممکنه شدید باشه اصلا نباشه با یه بچه دیگ ویار شرایط سختیه
من یکم کوچلو شکم داشتم امسال با روزه بعد مسافرت مریض شدن اون یه کوچلو رفت داخل قشنگ لاغر شدم هیکلم خوب شد
نه ازلحاظ اینکه اندامم خراب شده،نه چون اندامم به قبل برگشت،ولی ازدست این ویروس های لعنتی مریضی بچه واقعا دیگه کم آوردم بچه دوم آوردن صبرایوب میخواد
ناراضي نیستم خداروشکرمیکنم،ولی اگه برمیگشتم عقب به بچه دوم فکرنمیکردم.
من خييلييي بچه دوس داشتم و دارم
و هميشه دوس داشتم ٢ تا داشته باشم
ولي الان با اتفاقاتي كه توي زندگيم افتاده فقط ميخوام مامانم زودتر حالش خوب شه تحت شيمي درمانيه
من و پدرش مسيحا رو تنها بدون كمك بزرگ كرديم با ريفلاكس و آلرژي و محدوديت غذاهايي كه ميتونه بخوره و هزار مشكلات ديگه
اگه شرايط روحيتون رو بتونين هندل كنين
با توجه به اينكه مامان با حوصله و مهربوني هستين
قطعا بيارين
چه را كه نه
البته سخته ها
خيلي هم سخت
ولي همه چي بستگي به روحيتون داره
بچه دوم عشقه
البته اینم بگم اگه زود ازدواج کرده بودم قطعا دوتا بچه میاوردم ولی الان دیگه توانی نمونده
برا من برگشت خدایی ولی الان چن ماهیه حس میکنم بزرگ تر شده اونم بخاطر خوراکیای عیده😅
اولی رو آوردم شکم بزرگبود رژیم کرفتم
بعد از ۹ سال دومی رو آوردم شکم بزرگ در حال رژیمم
خودم راحتم با رژیم
و اینکه کلا به ژن هم ربط داره
من اصلا نمیتونم فکر کنم چون همینجوری هم ب هیچ چیزم نمیرسم تارا جون😥😥😥😥😘
بلا خبریه ؟
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.