۱ پاسخ

منم همینم
سخت نگیر
مام آدمیم دیگه
من براش توضیح می دم بعدش که آدم ها گاهی ناراحتن
بی حوصله هستن ببخشید داد زدم
اونم می گه آره می فهمم
منم ناراحت می شم وقتا

سوال های مرتبط

مامان قلب من شایانم🤱 مامان قلب من شایانم🤱 ۳ سالگی
رفتیم بیرون بعد پسرم اون اسباب بازی را دید رفت بازی کرد بعد داشتیم میرفتیم پسرم نمیومد میگفت که باز میخوام بازی کنم شوهرماعصابش خورد شد نمیومد جیغ میکشید و گریه دیگه مامام زوری اووردش تو ماشین بعد شوهرم صداشا برد بالا گفت ککه سگ به ترکی گفت بعد گفت میزنم تو دهنتا جیغ نکش بعد دیدم دوباره جیغ منم جوری پسرم زد و گوشما کشید دیگه اعصابم خورد شد و محکم زدم تو شونش اینقدر اعصابم خورد شده 🥺😔😔😔😔 بعد شوهرم میگفت هرچیم براش بخری باز اونجوری ها تربیت کردنای تو دیگه بیا اینم تربیتت گفتم من میگم نگیر یه چیزا ولی تو میری میگیری میگه ولش کن گناه داره نزار صداش در بیاد من تربیت کردم هیچی باز جیغ کشید گفت زهرمار میزنمتا 😏😏😏😒😒😒 اومد بالا بگم ها برا دختر خوارت خوب قربون صدقش میری تا یذره گریه میکنه دایی دایی میکنی چته زورت به این بچه رسید این حرفاشا رفت رو مخم منم زدمش اینقدر اعصابما خورد کرد 😩😔😔😔😔 اعصابم خورد شد بچما زدم بعد اومد پفک اوورد که با باباش بخور باباشم یه اخمی کرد دیگه پفک را نییورد اینقدر دلم برا بچم سوخت گفتم نگاه کنا بچما میره منت یه مشت گوها را میکشه اخرش اینجوری 😔😔😔😔
مامان دلیل زندگیم مامان دلیل زندگیم ۳ سالگی
سلام مامانا توروخدا هرکی میدونه راهنمایی کنه دخترم دیشب وقتی میخاست بخوابه بردمش دستشویی گفتم بریم جیش کنیم رفت همین که رو کاسه دستشویی نشست به جیغ داد شد اینقد جیغ گریه گفتم چیشده گفت اینجام میسوزه درد میکنه سریع پا شد جیش نکرد گفتم خوب بشین ببینم کجاس دست گذاشتم مقعدش گقتم اینجا گفت ن گذاشتم رو واژنش گفتم اینجا درد میکنه گفت اره اینقد گریه کرد از حال رفت من فک کردم عرق سوز شده آب سرد گرفتم روش آوردم بیرون وقتی شلوار شو کشیدم دیدم شلوارش خونیه واژن شو نگاه کردم دیدم داره خون میاد دستمال کاغذی گذاشتم پر خون شد من باباش از حال رفتیم از بس غصه خوردم از همونجا که جیش میاد بغلش زخم شده بود جوري که انگار با سر چاقو یا یه چیز تیزی خراش خورده باشه بنظر تون چیکار کنم خطرناکه اتفاقی افتاده ببرمش دکتر یا ن ازونجا که جیش میکنه بغل همونه یعنی خداروشکر هزار بار شکر پایینش نیس یعنی نزدیک پرده نیس لطفا راهنمایی کنید دارم میمیرم از غصه دیشب تا صبح خواب نشدم 😭😭😭😭😭
مامان ❤  hana ❤ مامان ❤ hana ❤ ۳ سالگی
دیشب یه جایی بودم یه خانمی یه جریانی رو تعریف کرد برا ۳۰ سال پیش بود

گفت تو روستا بودیم پسرم کلاس دوم بود از مدرسه اومد گفت منم مرغ میخام بخورم دوستم مامانش مرغ درست کرده رفتم کتابم از خونشون بیارم سفره پهن کردن دیگه منم اومدم خونه حالا منم مرغ میخام

میگه بچم نیم ساعت جیغ و گریه ول کنم نبود ک یالا منم مرغ میخام
خانمه میگه شوهرم نبودش منم هیچی تو خونه نداشتم

میگه بخاطر بچم پاشدم رفتم در خونشون (فامیل هم بودن باهم )
میگه بهشون گفتم یه تیکه مرغ پخته یا خام بهم بده واسه بچم خونتون دیده گریه میکنه شوهرم بیاد بخرم حتما پسش میارم
میگه دختره گفت باشه رفت بیاره مادره چشم غره رفت اومد گفت ب جون این پسرم نداریم
میگه برگشتم بچم تا عصری هرچی دادم نخورد و فقط گریه ...
خلاصه میگه پسری ک جونشون قسم خورده بود تب کرده تب بالا یه هفته شد ۱۰ روز شد یه ماه شد تب این بچه قطع نشد ک نشد دکتر و دوا و بیمارستان و دعا و بستری هم فایده نداشت تب بچه ۴۰ درجه همراه با تشنج بود و بی دلیل همه ازمایشات سالم سالم..