۱۰ پاسخ

پسر من یا خواهرزاده برادرزاده هام هیچکدوم اینطور که میگی نبودن عزیزم،اما اینکه این هم یه مدل از بچه هاست یا نیاز به دکتر داره رو نمیدونم
اما بنظرم یک بار ببرش خیال خودت راحت میشه
اگه تهرانه ببرش پیش دکتر کوثر یاوری
من چندساله پیجش دارم بنظرم دکتر حاذقی میاد

شاید از یکی ترسیده خواهرزاده من کوچیک بود اصلا نمی‌ترسید یه بار یکس تدسونده بودتش تا مدت ها مخصوصا از آقایون می‌ترسید کم کم بهتر شو

بنظرم بری پیش روانپزشک بد نیست شاید نیاز باشه خودتون رفتاری انجام بدید که اون ترسش بریزه من جات بودم حتما میرفتم دکتر

ببر دکتر ک خیالت راحت بشه چون دختر منم زود جوش نمیخوره ولی بعد کمی اوکی میشه از مردا اگر نزدیکش بشن می‌ترسه ولی از دور حرف بزنن جواب میده مشکلی نداره

یه دعا یا حرز به گردنش بیندازید
براش تخم مرغ بشکنید یه شال سبز رنگ یا یه منجق چشم نظر پیشش باشه
ترسش رو بریز
به نظرم از شخصی یا بچه ای ترسیده که سمتش نمیره
و در آخر دکتر براش کاری نمیکنه مگر اینکه پیش روانشناس کودک ببری اگه میبینی واقعا هر دو اذیت هستید
با قصه و بازی و شعر باهاش کار کن با بقیه ارتباط بگیره یا ببر خانه بازی
ولی زور و اجبارش نکن
انشالله که مقطعی هست این حالت و از سرش میفته

پسر من بغل بقیه نمیره ولی از دور باهاشون ارتباط میگیره بازی میکنه با بچه ها .... یه سوال از اول پسرت اینجور بود ؟ یعنی از پنج شش ماهگی بغل هیشکی نمیرفت یا تازگیا اینجور شده؟
به نظرم خیلی بهش اصرار نکنید و بی تفاوت باشید نسبت به رفتارش یعنی به زور نزارید یکی بغلش کنه یا سریع در این مواقع ناراحت و سرکوبش نکنید چون یادمیگیره به این رفتار
من کلا یه مدت که نسبت به رفتار خاص پسرم بی تفاوت میشم و حرص نمیخورم از سرش زود میفته

دختر منم آدمای جدید میبینه می‌ترسه ولی بعد چند دقیقه یا یک ساعت اینا براش عادی میشه

ببرش دکتر روان شناس کودک

این حد که میگی فکر نکنم نرمال باشه

عزیزم ببر دکتر فک نکنم طبیعی باشه اخه پسر منم یه ذره خجالتی هست ولی یخش زود آب میشه اینجوری نیست یه نفر جدید میبینه میاد پیش من پیشش نمیره ولی یکم که زمان میگذره خوب میشه و میاد پیشش

سوال های مرتبط

مامان هانا مامان هانا ۱ سالگی
این لجبازیه بچه ها تا کی ادامه داره من دلم نمیخاد کوچکترین حرفی ب هانا بزنم تازه فرش رو شوهرم شسته موقعی ک میشورمش نمیزاره پوشکش کنم. گاهی انقد لجبازی میکنه دلم میخاد بشینم جیغ بزنم و گریه کنم. سرم داره میترکه انقد خودخوری کردم عاشقانه دخترمو دوست دارم ولی هرچی میگم حرف گوش نمیده😭😭😭😭😭نمیزاره ب خونه داریم برسم😭همش دوست داره بغلش کنم خدایا صبرمو زیاد کن دربرابر رفتارای هانا. همش میگه میمی بده دلم میخاد از شیر بگیرمش خانواده ام نمیزارن همش بهم عذاب وجدان میگن این برای آینده اش خوبه طبق شرع باید دوسال و دوماهگی شیرش بدی. ولی خیلی بهم چسبیده. ای خدا من چیکار کنم انقد اذیتم میکنه ک حد نداره حتی شبا ک باباش میاد تو بغل باباشم باشه من بخام آشپزی کنم انقد جیغ میزنه و گریه میکنه ک بغلش کنم😭شبها همش ده ب بعد شام میخوریم خواب هم نداره ک تو روز بخابه من نفس بکشم یا کارامو بکنم. حتی کسی بهم زنگ بزنه نمیزاره صحبت کنم همش گریه ک گوشیو بده ب من. من گوشی اصصصصلا بهش نمیدم اونم گوشی نمیزارع من دست بگیرم با بدبختی گاهی میام سراغ موبایل. واقعا دلم میخاست گاهی خانواده ام کمک حالم باشن اونا هم انقد مشکل دارن نمیتونم ازشون توقع داشته باشم😭یچی بگین آروم بشم