۱۲ پاسخ

الهی عزیزم چقد اذیتت کردن کدوم بیمارستان رفتی؟

اخیش.

اااللهی عزیزم
خداروشکر که بخیر گذشت و به سلامتی زایمان کردی..ان شالله کوچولو هاتم مرخص میشن و به سلامتی برگردید خونه❤️

خداروشکر ک همه صحیح و سالمید
وزن بچه هاتون چقدره عزیزم ؟

عزیزم زایمان کردی تبریک میگم😍
انشاءالله به سلامتی و دل خوش هم خودت هم بچه ها مرخص میشن سه تایی میرین خونه گلم💚

مبارک عزیزم
چند هفته زایمان کردی ؟

ای جانم انشالله بسلامتی با جوجو ها میری خونه

خداروشکر ک ب سلامتی زایمان کردی
انشالله نی نی هاتم ب زودی مرخص میشن 😍

مبارکت باشه قشنگم

ؤزن هر كدوم چقدر بود؟؟

کدوم بیمارستان بودی شما

عزیزم مگه چند هفته بودی

سوال های مرتبط

مامان کیشمیش کوچولوها مامان کیشمیش کوچولوها ۷ ماهگی
سونوگرافی که کرد
گفت پسره اومده توی واژنت و سرش پایینه ولی دختره سرش بالاست
اما من درد داشتم این دفعه دردم جوری بود که نمیتونستم پامو ازهم باز کنم موقع راه رفتن

خانم دکتره گفت نهایتا تا شنبه نگهشون میداریم
اما چوح میگی درد داری
برو ی ان اس تی با درد بده

اومدم بیمارستان و نامه ان اس تی رو بردم اورژانس مامایی
ماما گفت
دکتر معاینت کرد؟؟؟
گفتم نه مگه واسه سزارینم معاینه میکنن؟
گفت آره
بخواب تا معاینت کنم
معاینه که کرد
گفت ۴ سانت دهانه ی رحمت باز شده
ان اس تی لازم نیست
و مستقیم برو بلوک زایمان
رفتم اونجا
دکتر اسلامی ،دکتر شیفت بود
دکترِ پنجه طلایی هست ولی اعصاب مصاب نداره
سونوگرافی کرد و گفت سفالیک هستن
و چون آندومتریوز عمل کردی
سزارین سخته و برو واسه زایمان طبیعی!!!🫥🫥🫥
طبیعی هم نمیخای برو خصوصی سزارینت کنن

گفتم مگه دوقلو سزارین اجباری نیست؟
گفت من طبیعی زایمان میکنم

من رو ی ترس و استرس وحشتناکی گرفته بود که نگو
مداوم گریه میکردم
رفتم با شوهرم بیرون صحبت کردم

شوهرم زنگ زد به خانم دکتر پریناتالوژیست که مطبشون بودیم

دکتر آزادی گفت طبیعی واسه بچه هاش خطرناکه
با مسئولیت من سزارینش کن

دکتر اسلامی هم گفت دکتر آزادی خودش بیاد سزارین کنه
من طبیعی زایمان میکنم
دیگه همسرم با دکترای دیگه هم صحبت کرد،اونا گفته بودن
خانمت رو بستریش کن ساعت ۸ شب
شیفت دکتر اسلامی عوض میشه
شاید اون سزارین کنه
همه ی ماماها و پرستارهام با طبیعی مخالف بودن
مامان امیرعباس مامان امیرعباس ۲ ماهگی
ادامه تجربه سزارین:

خلاصه کلی بهم دارو دادن داروهایی که میگفتن برا شروع درد از آمپول فشار اثرش بیشتره اما دریغ از یک انقباض یا درد یا باز شدنه دهانه رحم هیچ علائمی نداشتم
دیگه ۲ ظهر بستری شده بودم فرداش ساعت ۴ صبح دکترم یه زایمان طبیعی داشت اومد بیمارستان و حضوری منو چک کرد از رو شکم معاینه کرد و گفت بنظر میاد بچه درشته گفت میترسم شونه هاش پهن باشه و حین زایمان طبیعی گیر کنه
دکترمم برا سز و طبیعی دو دل بود میگفت حیفه ، اولی طبیعی بودی بازم طبیعی بیار که شکمت باز نشه
بهم یه دارو دیگه که انگار غول آخر و امید آخرش برا انقباض بود داد و ان اس تی وصل کرد و گفت صبر کنیم اگه دردش نیومد ببریم اتاق عمل، ساعت ۵ شد و دستگاه اِرور داد خوشحال شدم فکر کردم انقباضه
دکترم تو یه اتاق دیگه داشت بیمار دیگه ش که طبیعی بود بخیه میزد
پرستار اومد و برگه ان اس تی جدا کرد و رفت چیزی نگفت
دکترمو صدا کرد و گفت ضربان قلب بچه افت کرده و دکترم گفت زنگ بزن اتاق عمل حاضر کنن
از خانمای خدماتی اونجا شیو کردنمو چک کرد و لباسمو و روسریمو سرم کرد رو ویلچر گذاشتن و منو با پرونده و سِرمم بردن بخش اتاق عمل
ساعت ۵ صبح همشون خواب بودن خمیازه میکشیدن و لوازم عملو حاضر میکردن 😂 کل اون بخش جز اتاق استراحت برقاش خاموش بود
من کلا ترس از جراحی دارم بیشتر ترسیدم
مامان Mohammad hiva مامان Mohammad hiva ۷ ماهگی
مامان سانی کوچولو مامان سانی کوچولو ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
جمعه شب همش دستشویی داشتم یه پام تو دستشویی بود یکی تو خونه یکمی احساس دل درد داشتم ولی گفتم شاید درد کاذب باشه زیاد اهمیت ندادم ساعت ۶ صبح رفتم دستشویی دیدم ترشح خونی ازم خارج شد سریع اومدم رفتم حموم شیو کردم دیگه همش راه میرفتم تو خونه ورزش میکردم تا ساعت ۴ بعدازظهر
ساعت ۴ رفتم بیمارستان فشارمو گرفتن و معاینه کردن گفتن ۲ سانتی برو یه ان اس تی هم بده
رفتن ان اس تی بدم یه زنی داشت زایمان می‌کرد منم رو به رو اتاق زایمان بودم قشنگ دیدم چطور زایمان کرد و شر شر براش اشک می‌ریختم ان اس تی که تموم شد رفتم پیش دکتر گفت یک ساعت راه برو
یک ساعت پیاده رویی کردم و دوباره معاینه شدم گفت از دوسانت یه کمی بیشتر باز شدی ولی سه سانت نشده برو بگو همراهت برات پک بیمارستان بگیره بستری بشی دیگه بستری شدم دکتر اومد بهم ورزش داد و توپ داد دیگه ورزش میکردم و رو توپ حرکاتی رو که میگفت انجام میدادم تا سر بچه بیاد پایین تا ساعت ۱ شب با درد طبیعی خودم ۵ سانت باز شدم
مامان میراث🦋💙 مامان میراث🦋💙 ۳ ماهگی
ب شوهرم گفتم بریم بیمارستان سونو آخری رو نشون ندیم بگیم درد زایمان دارم
گفت بریم رفتم منو ک دید شناخت گفتم ۳۵ هفته اومدم قبولم نکردین الان ۳۶ هفتم آمپول ریه هم ۳ روز پیش دو دوز زدم اط صبحه درد زایمان دارم گفت دراز بکش معاینه کنم معاینه کرد گفت ۴ سانت بازی برو ی ساعت پیاده روی کن بیا ک بستریت کنیم رفتم ی ساعت پیاده روی برگشتم بستری شدم معاینه کرد گفت ۵ سانتی روندت خوبه ی ساعت بعدش اومد گفت اوه ۹ سانت شدی یکم فشار آورد بهم موقع معاینه گفت ده سانت شدی زور بزن زور زدن سخت ترین قسمت ماجرا بود دردا هم از ۵ سانت ب اونور دیگ شدید بود ی سره گرفته بود گاهی یکم شل تر بود خلاصه ی ساعتی هم‌زور زدم اومد گفت موهای بچرو دارم میبینم ادامه بده دیگ توانم جمع کردم چن تا زور دیگم زدمو گفت دیگ زور نزن بیا رو تخت زایشگاه ب هيچ عنوان زور نزنی ک بچت میوفته روزمین رفتم‌ روتخت گفت تند تند نفس بکش یهو بچه لیز خوردو اومد گذاشتنش تو بغلم ۲۸۰۰ وزنش بود دستگاهم نرفت خداروشکر فرداش مرخص شدم اومدم خونه دوتا بخیه خوردم طبیعی زایمان کردم واقعا راضی بودم‌اول تا آخر ۳ ساعت زایمانم تو بیمارستان طول کشید بعدش درد هست ولی قابل تحمل امروز تقريبا ۶۰ درصد دردام‌کمتر شده یکم بخیه ها و باسنم درد میکنه جوجمم سالمو سلامت تو بغلمه شیرمم داره زیاد میشه ان شالله خدا همونطور ک برامن همه چی رو درست کرد براهمتون درست کنه و مراد همتون رو بخوشی بده