۴ پاسخ

من از ۴۰ روز به بعد خودم بردمش
خودم ۴ زانو میشینم کف حموم اونم تو بغلم میخوابوندم میشستم الانم میشینه تو بغلم میشورمش میدمش به باباش
دیگه کم کم میخوام براش وان بزارم خودش بشینه توش

من از دوماهگی خودم بردم

افرین 😍 ی مدت همینه و بیش از حد کنجکاو بعد فضای اونجا براش عادی میشه تا حدودی
من از چله ب بعدش خودم میشورمش
چن وقتم هست ک دوتایی میریم
قبلا میشتمش بعد ک شوهرم میومد خودم میرفتم حموم
الان دوتایی میریم باهمم بیرون میایم

من فقط از بیمارستان ک اومدیم خالم برد شستش،بعدش دیگه از دهم خودم بردمش شستمش تا همین الان ک دیگه دو‌تایی میریم من خودمو میشورم بعد اونو و میاییم بیرون

سوال های مرتبط

مامان امیر ارسلان مامان امیر ارسلان ۱۱ ماهگی
سلام اعصابم خیلی خورده سرظهر بچم آماده کردم که ببرم حموم همه چیزو آماده گذاشتم بردم سرش شامپو زدم وآبکشی کردم دیدم مادرشوهر اومده بالا داره صدام می‌کنه این بچه تاصداشو شنید شروع کرد گریه کردن قبلش ساکت بودا دیگه هی پشت در حموم صدا می‌کنه بازکن تا بیام کمکت این بچه هم صداشو که می‌شنید گریه و زاری که من میخا برم پیشش آخر سر مجبور شدم درو باز کنم اونم بیاد تو بچه رو درآوردیم از حموم برد که لباساشو بپوشه همه رو پوشیده بود فقط گفت نمیتونم پوشکش کنم گفتم خودم الان میام تا اومدم بیرون از حموم دیدم بچه رو برداشت و برد خونشون 😤😤😡😡آخه این بچه سرما بخوره من بدبخت باید سختی بکشم منم سریع لباس پوشیدم و رفتم دنبالش هی گفت بیا بشین گفتم نه میخا ببرم بخوابونمش بعد با تشر به پسرم گفتم مگه تو الان از حموم نیومدی سرما میخوری آخرسر بچه رو برداشتم اومدم خونم یعنی اون لحظه دوست داشتم خودزنی کنم از دست این بشر بچم دیگه داره یه سالش میشه دوست دارم خودم ببرمش حموم هر سری که می‌فهمه بردمش حموم میگه تمیز نشستی 😡😡
بنظر شما زیاده روی کردم شما بودید چیکار میکردین ؟؟؟
مامان عطیه سادات مامان عطیه سادات ۱۲ ماهگی
دیروز مامانم با دختر داداشم که ۷ سالشه اومده بودن خونه من بعدازظهر دخترمو گذاشتم پیشه اینا به دختر داداشم گفتم یه دقه باهاش بازی کن من حموم برم جلوشون اجرک گذاشته بودم داشتن بازی میکردن مامانمم همونجا بود مامانم گف توبرو ماهستیم اقا رفتم حموم ۱۰ دقیقه نگذشته بود صدای جیغ و گریه دخترم اومد دختر داداشم پاشده سطلی که اجرکا داخلشه رو سرش کرده بعد سطل افتاده روی سره دختره من وای پیشونی دخترم باد کرده بود قرمز شده بود کبود شده بود به چه حالی از حموم اومدم بیرون دخترمو بغل کردم یخ گداشتم رو سرش وازلین کردم خیلی گریه کرد بعد اب دادم شیر دادم خوابید خیلی ناراحت شدم دخترم اصلا الکی گریه نمیکنه حتی زمین میوفته گریه نمیکنه اما این سطل خیلی محکم خورده بود توسرش که اینجوری جیغ میزد و هق هق گریه میکرد حلا مامانم برگشته میگه تو نرگسو دختر داداشم اسمش نرگسه دعوا نکن گفتم مامان بذار حداقل متوجه بشه چه اشتباهی کرده الان اگر سطل میخورد تو ملاجه بچه سرش میشکست من چه خاکی توسرم میکردم‌ دیشب رفتن خونشون بعد داداشم دعواش کرده اما عمه و عموهاش پشتیبانیشو کردن چیزی نگفتن بهش گفتن چیزی نشده هیچی نشده
من خیلی ناراحت شده میخاستم برا دخترم تولد بگیرم مامانم اینارو دعوت کنم بااین کارشون اصلا دعوتشون نمیکنم حتی به نرگس نمیگن که کارت اشتباه بوده دیشب شوهرم خسته بود دیرازسره کار اومد بعدم رفتیم بازار روز نفهمید دخترم سرش چی شده منم نگفتم وگرنه اول منو جرم میداد که چرا مواظبه بچه نبودی