۹ پاسخ

عزیزم ببین چ مهارتی داره همونم تقویت کن من پسرم ب نقاشی و کارهای بدی علاقه داره برای تبلت جادویی ک ارزون هم هست خریدیم
با براش یک سطل بزرگ لگو خریدم چهار صد حسسسسابی با هاشون مشغوله ولی هر اسباب بازی باید بار اول دوم خودتون باهاش بازی کنید بهش یاد بدید بهش ایده بدید
در کنار این ها علاقه زیادی ب دایناسور داره چند مدل دایناسور هم براش خریدیم یبار گفت وسایل پزشکی بابام براش خرید ه اما همینطور ک میگید تنهایی باهاشون بازی نمیکنه اون دکتر میشه منو امین مریضش معمولا هفته ای یکی دوبار این بازی رو میکنیم .

انگار پسر منو گفتی یکسره میگه مامان بیا بازی

دخترمن هرروزمیره مهدروزهای فردهم بعدمهدمیادغذامی خوره یکساعت بعدش باشگاه میره بازم گیرمیده حوصلم سررفت هرروزمی برمش خونه‌مامانم دوساعت بابرادرزادم بازی می کنن بازحوصلش سرمیره ولی شب دیگه نمی خوابه غش می کنه

دقیقا دخترمن همین الانم داره بهم میگه مامان حوصلم سررفته

بنظرم بفرستش مهد

ایییی انگار هیراد روگفتی😭🤦🏻

من یه روز بارک یه روز دوکلاس بشت سر هم

اینم روز میون میبریم باشگاه یک ساعت بعضی روزام عصرا میبریم بیرون بعضی روزام تو خونس گاهی تلویزیون گاهی گوشی گاهی منچ و پازل و اینا با خودشم زیاد بازی میکنه
البته پیش میاد اینم گاهی میگه حوصلم سر رفت بریم بیرون یا بیا بازی

نه خداروشکر مهدیار خیلی خودش خودشو سرگرم میکنه
البته اینکه امیدی هم به من نداره بی تاثیر نیست 🤪🤣😆

سوال های مرتبط

مامان حسین کیان مامان حسین کیان ۵ سالگی
سلام مامانای مهربون عصرتون بخیر خوبین حسین جانم ۶ سالشه دیروز که باپدرش رفته بود بیرون یه جا سوییچی خریده بود بعد امروز رفت توی بالکن دید بچه ها توی کوچه ان بازی میکنن گفت منم برم گفتم برو رفت گفت جا سویچیمم میبرم به دوستام نشون بدم گفتم ببر بعد که رفت منم از بالا داشتم نگاش میکردم دیدم جا سویجی دست پسر همسایه مون هست حالا نمیدونم خود پسرم داده یا پسره گرفتم بعد دیدم چند بار هی پسرم رفت نزدیکش که ازش بگیره پسر نداد هی برگشت عقب دوباره پسر اون وسیله ارزش نداره دوست دارم پسرم یاد بگیره بلد باشه وقتی وسیله ای رو که مال خودش به کسی داد دوباره بتونه بگیره و اینکه توی دوست یابی خیلی ضعیفه من سعی میکنم روزی دوساعت باهاش بازی کنم همسرم که اصلا باهاش بازی نمیکنه منم انتطاری ازش ندارم چون ۵صبح میره تا ۵ غروب فقط بلد بگه بیا بشین کارتون ببین یا گوشیشو بده دستش منم باهاش بازی می‌کنم واقعا سخته چون پسر کوچیکم هم سن اضطراب جداییشه همش گریه میکنه منم همش بغل میکنم که با پسر بزرگم بازی کنم و حسین اصلا با خودش بازی نمیکنه و خیل عصبیه زود قهر میکنه میگم حالا بازی ما تموم شد خودت بازی کن گریه میکنه و بشدت بد غذاست و انگار بترسه خجالت بکشه خیلی آروم حرف میزنه کسی نمیشنوه و بردمش باشگاه توی زمستون هوا سرد دو ماه بردم راهم هم دور بود پسر کوچیکم رو بغل میکردم می‌بردم اصلا تلاش نمی‌کرد هیچی یاد نگرفت