۸ پاسخ

چه نازی شما ، میشه بپرسم با چه حالتی عکس گرفتی

اوف محمد یحیی ام یه مدت اینجوری بود دیگه به مامانم گفتم یه مدت رفت و آمد و کم کنیم دیگه خوب شد الان دیگه هر موقع ام میرم میگه بریم خونه خودمون دیگه بسه

عزیزم پسر من ده سالشه میره نمیخواد برگرده اونجا رفیقم داره دیکه بدتر هر وقتم بریم دنبالش غر میزنه

عزیز خواهرزاده من اینجوری بود دقیقا مثل پسرشما.اصلا خونشون نمیرفت.الان ۱۷سالشه.وکلا با مامانم زندگی میکنه.البته ی فرقی ک داشت با داداشم یعنی داییش هم بازی وهمسن بود تقریبا.اونجاهمبازی داشت

عزیزم یه مدت نزار بره عیب نداره بزار گریه کنه مشغولش کن ببر پارک بیار خودت ولی نزار هوایی بشه هر چقدر بیشتر بزاری بره بیشتر میخواد بره اونجا نزار دیگ

بخاطر همین دوهوایی شدندشه.
دختر منم سه سالشه خونه مامانم میمونه یکی دو روز کلا فرق می‌کنه اخلاقش
اونجا نازش رو میخرن هرچی بگه میگن چشم
یه مدت کلا پیش خودت بزار بمونه به روش تربیتی خودت عادت کنه.
اینجوری پیش بره خیلی رو اخلاقش تاثیر می‌زاره

تا یه سنی اینطور هستن بعدش خونه میشینه هیچ جا نمیره دیگه
البته پسر یکم بازیگوش تره نسبت به دختر

وای الهی🤣طبعیه عزیزم بچه ها همینطورن اما نذار اینطوری عادت کنه‌واسش قانون بذار ک رورای مشخصی میتونه بره یا باید با شما بره و برگرده

سوال های مرتبط

مامان نفس مامان نفس ۱ سالگی
خانوما سلام خوب هستید
میخواستم یه چیزی بپرسم ازتون
من با مادرشوهرم اینا که زندگی میکنم پدرشوهرم یچه های منو خیلی دوست داره از همین حالا داره به بچه های من میگه بزرگ که شدیم با خودم همه جا میبرمتون دامداری داره ظهر میره اونحا شبا هم اونحا میمونه به پسرم میگه یکم بزرگ شو با خودم میبرمت پیش خودم بمونی اونجا نمیدمت به اینا ولشون کن اینارو هم پدرت منم هم مادرت فقط یکم بزرگ شو

خیلی دلهره میگیرم از این حرفاش چون پسرمم بیرون خیلی دوست داره از همین حالا برا بیرون رفتن گریه می‌کنه خیلی میترسم وابسته خانواده شوهرم بشن هر دوتاشون دیگه نفهمن من مادرشونم میترسم به من وابسته نباشن و پسرم بره و اصلا نزدیک من نیاد از الان داره تو گوش بچه ها من میخونه که یکم بزرگ بشید همه چی در اختیارتون میزارم فقط پیش من باشید
نوه پسری هم یدونه داره که پسر منه همشون دخترن
دلهره شدیدی افتاده به جونم پسرم خیلی وابسته منه بیشتر از پدرش ولی میترسم بزرگ که شد بره طرف اونا و دیگه به من نزدیک نشه
پدرشوهرمم که عاشق پسره
۲ و سال نیم مونده تا خونمونو بدن بریم از این خونه ۷ ساله دارم باهاشون زندگی میکنم خودم نزاشتم بچه دار شم
میترسم بعد خونه دار شدنمون بچه هام خونه نیان همش بمونن اینجا
چیکار کنم این فکرا نیاد سراغم چیکار کنم اروم بگیرم 😭😭😭خیلی کلافم