تجربه ام از زايمان طبيعي و ميگم چون پرسيده بوديد.ورزش كلي من پياده روي و إسكات از هفته ٣٧بارداري تو حمام زير دوش بود و كلا تي بارداريم تنبل نبودم.٧ارديبهشت ساعت ١١شب كمرم يهو پيچيد جوري كه حس كردم شكست،٤٥دقيقه زمان گرفتم ديدم درد كمر دارم و كمي حالت پريودي،رفتم بيمارستان معاينه كردن و نوار قلب گرفتن گفتن برو ١ساعت راه برو،راه رفتم بدون استراحت،باز رفتم بخش زايمان nst گرفتن و معاينه كردن گفتن ٢/٥سانت باز شدي برو خونه ٢ساعت ديگه باز بيا .ارمدم كاراي خونه رو انجام دادم كه راه برم رفتم دوش گرفتم و زير دوش إسكات زدم اومدم بيرون ارايش كردم رفتم بعد ٣ساعت بيمارستان ١ساعت ديرتر رفتم.معاينه كردن و باز nst گفتن ٣/٥سانت باز شدي و بستري بايد بشي، ساعت ٥صبح راه افتاديم سمت تهران دردم نداشتم زياد خييييلي كم، رسيدم بيمارستان انصاري باز معاينه كردن گفتن شدي ٤سانت.بستري شدم و ماما اومد سروم و امپول هاي لازم و زد دردا بيشتر شد بعد ١ساعت سرپرستار كه خانم سن بالايي بود گفت اينجوري فايده نداره ...دستشو كرد تو بدنم پيچوند كيسه ابمو پاره كرد گفت زور بزن و من وارد دوره اصلي شدم بعد ١ساعت افرا خانم به دنيا اومد☺️☺️☺️

۹ پاسخ

دردش چطور بود میشه بگی

مبارکت باشه عزیزم ❤️❤️ دعا کن منم بتونم درست انجامش بدم

وای انشاالله بهت خوشبحالت گذروندی این دوره رووو
میشه بگی از چند هفتگی ورزش میکردی و چ ورزشایی و اینکه پیاده روی رو از کی شروع کردی روزی چند ساعت یا چند دقیقه؟

مبارک باشه😍♥

قربونت😌

مبارککک😍منم خیلی خوب بود زایمانم با تفاوت اینکه من کیسه ابم پاره شده بود وقتی رفتم

خداروشکر بسلامتی زایمان کردی عزیزم .
به منم دعا کن به موقع زایمان کنم و دخترمو صحی و سالم بغل بگیرم

بسلامتی عزیزم مبارک باشه قدمش🙈💋

خیلی دردداشت؟؟

سوال های مرتبط

مامان مهراد مامان مهراد ۲ ماهگی
سه روزه طبیعی زایمان کردم
شنبه ساعت هفت صبح که از خواب بیدار شدم رفتم سرویس خونریزی کردم اماده شدم و رفتم بیمارستان دهانه رحمم دوسانت باز شده بود ولی بستری نمیکردن گفتن برو زیر دوش اب گرم و راه برو ساعت ده بیا ساعت ده رفتم هنوز تغییری نکرده بود گفت عصر بیا دیگه امدم خونه و درد داشتم و راه میرفتم ساعتای چهار عصررفتم دهانه رحمم ازدوسانت بع سه سانت باز شده بود ماما گفت میخوای کمکت کنم گفتم اره گفت تو زور بزن بعد دو سانتم اون باز کرد شدم پنج سانت ماما گفت یک ساعت راه برو که بعد بستریت کنم ساعتای شیش عصر بستریم کردن بعد دکتر امد کیسه اب و پاره کرد از اون جا دردام خیلی خیلی زیاد شد دهانه رحمم ب هشت سانت رسید باز ماما گفت بیام کمکت کنم فک کردم مث اون دفعه دردی چیزی نداره تا امد دستشو روی شکمم فشار میداد و اونجا روهم محکم فشار میداد نفسم بند امده بود نتونستم بزارم ادامه بدم. باز خیلی درد داشتم دیگه گفتم دوباره بیاد دیگه فول شدم و باید زور میزدم ساعت هشت و خورده شده بود دیگه زور زدم و ساعت یه ربع به نه بردن منو اتاق زایمان ساعت نه دیگه زایمان کردم
مامان هامین💙🧿 مامان هامین💙🧿 ۴ ماهگی
تا رفتن بیمارستان ساعت ۹ و نیم شد و اونجا رفتم زایشگاه گفتن باید معاینه بشی و اینکه چرا زودتر نیومدی من فک میکردم با دردی که دارم حداقل سه سانت باز باشم اما وقتی معاینه کرد گفت بزور یک سانتی و منی که درد داشتم همش میگفتم هنوز یه سانتم اینجور بیشتر بشم از درد میمیرم و راستش ترسیدم بعداز معاینه نوار قلب گرفتن و گفتن خوبه نوار قلب... ماما و متخصص گفتن برو پیاده روی کن راه برو دوش بگیر خلاصه منم اومدم خونه و کلی راه رفتم شنیده بودم نارنگی برای باز شدن دهانه رحم خوبه و چندتا نارنگی هم خوردم اما نارنگی دردام رو خیلی بیشتر میکرد و دیگه نخوردم سه بار رفتم دوش گرفتم زیر آب گرم چندتا اسکات زدم قر کمر رفتم داخل خونه هی راه میرفتم مامانم و شوهرم چون خسته بودن خوابیدن و من خواب نمی‌رفتم و هی راه میرفتم و وسط این راه رفتنا انقباضام می‌گرفت و ول میکرد و وقتی انقباضام می‌گرفت با تکنیک تنفس (تکنیک گل و شمع) ردشون میکردم تا ساعت ۴ونیم به همین منوال هی راه رفتم داخل خونه هی رفتم حموم زیر آب گرم قر کمر میرفتم بعدش دوباره لباس پوشیدم و رفتم بیمارستان بارون شدیدی هم میزد و من توی فاصله خونمون تا بیمارستان داخل ماشین با هر حرکتی دردم بیشتر میشد ولی خب با تنفس کنترل میکردم
خلاصه رفتم زایشگاه و دوباره معاینه شدم دیدم ماما با تعجب گفت یعنی به این زودی باز شدی و رفت و چیزی نگفت مامانم اومد داخل و گفت چی گفت گفتم چیزی نگفت مامان و دوباره برگشت اون ماما با یه ماما دیگه اون ماما هم منو معاینه کرد و گفت توی ۴و۵ سانته و خوبه بستریش کن....
مامان مه چهره مامان مه چهره ۱ ماهگی
سلام به همگی اومدم اینجا براتون از تجربه زایمان طبیعی بگم 😄
من پنج شنبه شب بعد از خوردن شام عید خونه بابام درد شدید اومد سراغم رفتیم بیمارستان معاینه شدم بهم گفتن یه سانت باز شدی ولی زایمانی نیستی برو خونه فردا بیا
منم شب که اومدم خونه یه ساعت رفتم پیاده روی فردا ساعت شش و نیم بیدار شدم رفتم دوش گرفتم ورزش هامو زیر دوش انجام دادم صبحانه مفصل خوردم رفتم بیمارستان برای معاینه اما وقتی رفتم گفتن بخاطر دیابت باید ختم بارداری بگیری ۳۹ هفته پنج روزم بود
خلاصه منو بستری کردن ساعت ده صبح بهم آمپول فشار زدن تا ساعت سه چهار بود که درد هام شروع شد هم زمان هم روی توپ باید ورزش میکردم
ساعت شش بیس درد هام زیاد شد ماما معاینم کرد هنوز دستش رو وارد بدنم نکرده بود کیسه آبم پاره شد 🤧🥴
ساعت نه نیم شب معاینم کردن گفت دوسانت شدی اگه تا فردا زایمان نکردی باید سزارین اورژانسی بشی 😓
منم به شدت از سزارین میترسیدم
کل شب بیدار بودم از استرس سزارین
فردا صبح شنبه بعد از گرفتن سرم آنتی بیوتیک ساعت شش صبح بهم آمپول فشار دوم رو زدن که ده دقیقه بعد درد های فوق العاده شدید شروع شد و چون از روز قبلش نخوابیده بودم به شدت ضعف داشتم و خوابم می اومد 🥴
ساعت یازده از شدت فشار رفتم سرویس بهداشتی وقتی اومدم بیرون نتونستم سر پا باشم و نشستم رو زمین سریع بهم دستگاه تنس وصل کردن و یه آمپول زدن به پام که خیلی خوب بود ساعت یازده چهل دقیقه بود شروع کردم داد زدن که فشار دارم و نمیتونم کنترل کنم ماما و پزشک اومدن داخل دیدن از صبح که سه سانت بودم و کلا از زایمان طبیعی من ناامید شده بودن متوجه شدن که دهانه رحمم نه سانت باز شده