ای مامانا دیگه هیچ توانایی ندارم از استرسایی که کشیدم از غروب بچم کم حرکت کرد دیگه گریم گرفت حرکت میکرد اما ضعیف
همین ظهر رفتم سونو وزن شوهرم بنده خدا از سرکار امد بخدا استراحت نکرد منو برد سونو وزن و ازاونجام منو برد پیاده روی دیگه نا نداشت الان خابش برده حتی از ترس گفتم بیدارش کنم ببرتم NST ک خداروشکر تکون خورد میشه بیاین نصیحتم کنید ایقد حساس شدم ب بچه 9ماهه شب و روزم شده خودمو فراموش کردم مغزم کوچیک شده یعنی میشه این یکی دوهفتم بگذرونم بسلامت دیگه گریم گرفته هیچ توانی ندارم اینم سونوی امروزش میزارم 👇🏻👇🏻👇🏻

سلام وای منم اینجوریم من دکتر خودم رو عوض کردم با حساب دکتر قبلی ۳۸هفته ام الان با حساب دکتر الان۳۷ تا هفته دیگه برم تاریخ زایمان بده اینقدر تو سختی و فشارم استرس تکون خوردن کم هم بیچاره کرده منو کلا عصبی هم شدم

وای منممم این ماه اخری خیلی استرس میگیرم قبلا اصلا اینجور نبودم اران هی نگران بند ناف و هر چیز کوچیکی میشم

اما پسرم سالمه الحمدالله خداروشکر . نگران نباش همه‌چی درست میشه عزیزم . میریم بیمارستان راحت به دنیا میاد و یادت میره🥰👶🏻

سلام منکه خواهر خودم استرس زایمان دارم ۲۲ سالمه هیچی هم سردرنمیارم . خودم میترسم از زایمان .

ماه آخر جای نینی تنگه، دیگه مث قبل زیاد حرکت نمیکنه. نگران نباش. هر وقت حرکاتش کم شد، چیز شیرین بخور یا ترش و به پهلو دراز بکش

میگذره انشاالله بسلامت برا شماهم من دیگه پیرررررر شدم خواهر نه ماهه خودم رو پیر کردم مخصوصا این هفته های اخر هر دقیقه حواسم ب حرکاتشه دیگه نا ندارم بدنم فرسوده شده از ترس

منم مثل توام تا بدنیا بیان اوضاع همینه شما ک خوشبحالت اخراته

بهت حق میدم .وااااییییی دقیقا امروز حال تورو داشتم .حرکاتش کم شده از استرس روانی شدم

عزیزم نگران نباش. منم همینجوری بودم خودمو الکی پیر کردم