مامانا بچم خونه بند نمیشه مخصوصا وقتی باباش میاد خونه یسره میخواد بره بیدون تو کوچه دوچرخه بازی کنه یکسره بغض مبکنه میره دم در میگه میخوام برم کوچه ماشین بزنه بهم یا تو خونه یسره بهانه گیری و گریه میکنه اصلا بلد نیست با خودش بازی کنه یسره اسباب بازی میخره شده خودم هیچی نخرم ولی واسش اسباب بازی میخرم به امید اینکه مشعول بشه دریغ از بازی یسره وصل بهمون به خصوص به باباش من انگار نفر سوم رابطم حکم کلفت خونه رو دارم نه با باباش میتونیم حرف بزنیم نه حتی منو بغل کنه حالا باباشم ادم با محبتی نیست نسبت به من ولی کلا خستم بعد خوابو خوراکم نداره بگم عصر یکی دوساعتی میخوابه لااقل کلافه شدم مشکلات زندگی انقدر زیاده که این چیزا از توان من خارج شده الان انقدر گریه کرد بهونه گرفت غذا هم نخورد باباش منت سر من گذاشت بلد نیستی به بچه غذا بدی من خستم.... باباش بردش تو کوچه منم نشستم گریه کردن

ببین بانخودلوبیابازی میکنه شایدسذگرم شد،یاخمیربازی بهش بدین خودتونم پیشش باشین من تازه فهمیدم ک پسرم خیلی دوسداره وسرگرمش میکنه

منم اینجوره اصلا با اسباب بازی هاش بازی نمیکنه هی بهونه میگیره جیغ و داد و گریه کلافه شدم الانم یه هفتس هوا خاکههه میخواد بره بیرون وقتی باباش میاد میگش ببرم بیرون نمیشه کنترلش کرد

پسر منم کلا فقط فکرش اینه که بریم بیرون

هرازگاهی واقعا دیگه اعصابم خورد میشه

ببرش مهد