۳ پاسخ

پسر منم همینه کارای شخصیمو مجبورم وقتی خوابه انجام بدم. موقع شام و ناهار پختن هم به اجبار میزارمش پای تلویزیون وگرنه اجازه نمیده

نه من اصلا از اول باهاش بازی نمیکردم میدونم اشتباهه ولی خب حوصله ام نمیکشید خودش بازی میکنی نقاشی میکشه گاهی خونه رو یواشکی تخریب میکنه ولی تا باباش میاد باهم کلی بازی میکنند

وای ارع
به من میگه هیچ کاری نکن بشین بازی کن
بعد جالب اینه خودش بازی نمیکنه

سوال های مرتبط

مامان گندم🌾 مامان گندم🌾 ۲ سالگی
مامان فندوق مامان فندوق ۲ سالگی
بچه ها من هر ده روزی یکبار میرم خونه مادرشوهرم ک پسرم با دختر خواهر شوهرم ک پنج سالشه یکم بازی کنه خونه مامانمم هفته ای یکبار میرم پسرم چون خیلی اذیت میکنه هر شب میریم بیرون حالا تو خیابون یا پارک ،پارکم ک میریم دوست نداره بره جای اسباب بازی ها فقط داخل خود پارک قدم میزنیم حالا ما رفتیم خونه مادرشوهرم انگار بچه اش مریض بود ولی علامتی نداشت هیچی ولی خودش انگار ب پسرم گفته من سرماخوردم بعد ک اومدیم خونه هر سه تامون سرماخوردیم الان هممون افتادیم من ک اصلا نمیتونم بلند بشم شوهرمم همین طور پسرمم بی حال هیچکس نیست یک لیوان اب بده دستمون اینقدر حالم بده از صب تا میام پاشم نهار بذارم دست و‌پام میلرزه نمیتونم پسرمم کلا پای تلویزیون چون اگه نباشه میگه بیا بازی خودش تنهایی اصلا بازی نمیکنه منم ک قانون داشتم روزی یکساعت الان چهار ر‌وزه روزی چهار ساعتم نگاه کرده بعد مامانم ب من زنگ زده ک بشین سر جات چرا میری خونشون ک مریضن و هیچی نمیگن خب من پس کدوم قبرستونی برم خونه خودشونم ک روی بازی ندارن ک برم اصلا درک نمیکنن با بچه چقد سخته تو خونه موندن خیلی دلم گرفته ن میگن بیا بچه اتو یکساعت بذار اینجا برو استراحت کن نه اینکه مریض میشی ب دادت میرسن غر هم میزنن