تجربه زایمان سزارین ۲
ساعت ۹ صبح بود رسیدیم بیمارستان بهمن تهران، رفتیم بلوک زایمان. معرفی نامه سزارین رو نشون دادم. ماما بهم گفت باید دهانه رحم رو معاینه کنم، خیلی شوکه شدم، بهش گفتم من سزارین اختیاری هستم چرا باید معاینه کنی اجازه نمیدم، گفتش چون سه روز زودتر از معرفی نامه دکترت اومدی و باید ببینیم چقدر وقت داری، بستری کنیم یا اینکه نه. خلاصه با اینکه از معاینه میترسیدم چاره ای نداشتم بهش اجازه دادم، معاینه کرد و گفت یک سانتی. زنگ زد به دکترم و بستری شدم. قرار بود ظهر سزارین بشم. دیگه لباس بهم دادن و اماده شدم برای کارهای اولیه مثل آنژیوکت، ان اس تی و سوند. از سوند اگه بخوام بگم چون اون ماما ظاهرا بلد نبود ۴ بار فرو کرد سوند رو و موفق نشد، بعدش یه ماما دیگه اومد و دفعه اول تونست سوند بزاره ( خب اگه فقط یه بار انجام میشد دردش لحظه ای و قابل تحمله، اما برای من ۵ بار انجام شد). ساعت ۱ دکترم اومد منو سریع بردن اتاق عمل، دو تا بی حسی به کمرم زدن که اصلا درد نداشت.

۵ پاسخ

اون امپول بی حسی کمر بهت تهوع داد؟

بقیشم میگی؟

مبارک باشه عزیزم🥰🥰

از بیمارستان راضی بودین عزیزم و اینکه هزینه بیمارستان و دکترتون چقدر شد دکترتون کی بود ممنون میشم ب سوالام جواب بدین چون منم قراره برم بیمارستان بهمن. و جسارتا دکتر نامه سزارینتون رو کی داد

پس چرا من با بي حسي مردم😭😭😭😭

سوال های مرتبط

مامان آوین🎀💖 مامان آوین🎀💖 ۲ ماهگی
تجربه من از زایمان
من قبل اینکه زایمان کنم خیلی دوس داشتم طبیعی زایمان کنم سونو ۳۲ هفته رفتم گفت بچه سفالیکه دیگه سونو نرفتم مامای خصوصی گرفتم بهم ورزش داد و گفت پیاده روی کنم و اینکه دیگه لازم نیست برم پیش دکتر خودش منو معاینه کرد یه بار گفت لگنت خوبه بار دوم گفت بد نیس که کاش میرفتم دکتر هم معاینه می‌کرد سونو هم کاش ۳۷ هفته میرفتم من ورزش ها رو بعضی روزا انجام می‌دادم دیگه وقتی همه کارام رو انجام دادم روز بعد با ورزش و پله نوردی کیسه آبم باز شد رفتم زایشگاه اونجا معاینه کردن گفتن ۱ سانت بازه که مامای خودم آخرین بار گفته بود ۳ سانت بازه زنگ زدم بهش گفتم اونم با پرستارا صحبت کرد قرار شد ۴سانت که باز شد بیاد خلاصه منو بردن لیبر یه ماما اومد منو معاینه کرد هنوز درد نداشتم گفت اگه تا ساعت۱۲ دردات شروع نشن آمپول فشار میزنن دیگه ورزش بهم داد انجام دادم ساعت ۱۰ یا ۱۱ بود آمپول فشار زدن ساعت ۱۲ بود معاینه کردن ۴ سانت باز شده بودم زنگ زدن ماما اومد منم چون آمپول فشار زده بودن دردام شروع شده بود خیلی شدید بودن جوری که نم میتونستم بشینم نه ورزش کنم خلاصه ماما اومد معاینه کرد که من تازه اونجا فهمیدم معاینه چیه😑با هر سختی بود معاینه شدم چند بار ورزش هم خیلی سخت بود انجام دادنش که اونجا پشیمون شدم از انتخاب طبیعی کاش رفته بودم سزارین خیلی بهم گفته بودن نرو طبیعی پشیمون میشی گوش نکردم خلاصه بعد کلی درد کشیدن و معاینه شدن فول شدم که آخر معاینه کردن من چون بچه بجای سرش صورتش تو کانال بود دکتر کشیک اومد منو اورژانسی سزارین کرد اینطور من هم درد طبیعی کشیدم هم سزارین شدم ولی اگه برمیگشتم عقب اصلا زیر بار زایمان طبیعی نمی‌رفتم خیلی سخته
مامان دلوین 🎀 مامان دلوین 🎀 ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی که به سزارین اجباری ختم شد پارت۴
هی داره میره بالا چون از صبح ۶تا زایمان صدای جیغ و دادشونو شنیده اجازه معاینه میدین دکترم گفت نه اماده سزارینش کنید و ۱۱و نیم بفرستین پایین وایییییی که چقدر من از زایمان سزارین میترسیدم انقدر که تو همین گهواره راجبش بد خونده بودم به ماما گفتم بلند بشم ورزش کنم امپول فشار زدی ؟چرا معاینه نمیکنی و ... گفت دکتر دستور دادن دیگه اومدن لباسای زایمان طبیعی در اوردن لباسای اتاق عمل تنم کردن و سوند وصل کردن (سوند گذاشتن و برداشتن اصلا درد نداشت)گذاشتنم رو ویلچر همراهی هام از تعجب هنگ کرده بودن وقتی شرایطم دیدن همسرم بغل کردم کلی گریه کردم مامانمم کلی بغلم کرد و گریه کرد و من راهی اتاق عمل شدم
واقعا اتاق عمل برای اولین بار خیلی عجیب بود همه چی تمیز یه محیط سرد و استریل با استرس رفتم پایین اما تا دکترم دیدم انقدر اروم شدم که خدا میدونه دکترم واقعا بینظیر بود و حرفه ای نه گذاشت کسی معاینم کنه اخرین ویزیتم
مامان آقا پسری مامان آقا پسری ۷ ماهگی
تجربه زایمان #۱
من از اول بارداری انتخابم زایمان طبیعی بود،ولی خب چون ماه هشتم بارداری سرماخوردگی شدید گرفتم و کلی وزن از دست دادم،دیگه ترجیح دادم زایمان سزارین و انتخاب کنم ،دکترم هم قبول کرد 😁البته زیر میزی شو گرفت ،ولی دکترم گفت سزارین اختیاری واسه ات انجام نمیدم،روز ۴ام که شیفتم توی بیمارستان بیا که به بهانه طبیعی بستریت کنم و بعدش ببرمت واسه سزارین که بتونی از بیمه پولت و بگیری،
خلاصه سرتون و درد نیارم
۴ فروردین شد و من صبح با بهونه کاهش حرکت بچه و خارش کف دست و پا رفتم بیمارستان ،معاینه کردن دکتر گفت ۱سانتم باز نشدی ،بستری شدم بلوک زایمان ،اونجا کلی ترسیده بودم ،چون ماما ها فقط می اومدن بالا سرم و چکم میکردن ،
بعد یک ساعت دکترم اومد ،و ان اس تی ودستکاری کرد گفت کاهش ضربان قلب جنین داریم باید سزارین بشه .همه اینا الکی بود
دیگه سریع سوند و بهم وصل کردن که خیلییییی درد داشت،
بعد دو دقه من توی اتاق عمل بودم ،اونجا همه کلی باهام حرف میزدن که از استرسم کم کنن ولی مگه این استرس لعنتی کم میشد؟!
دیگه امپول بی حسی مو زدن و کم کم کمر به پایینم گرم شد و بی حس،
مامان نیلا🐥 مامان نیلا🐥 روزهای ابتدایی تولد
داستان سزارین من
اول از همه من روز شنبه نامه سزارین اختیاری رو از دکترم برای روز چهارشنبه گرفته بودم
دوشنبه صبح ساعت ۹ خواب بودم یهو تو خواب حس کردم خودمو خیس کردم
خیلی حس بدی بود
بلند شدم دسشویی رفتم نوار گذاشتم همینجوری آب ازم میرفت به دکترم زنگ زدم گف برو بیمارستان منم میام
به شوهرم که محل کار بود زنگ زدم و با مامانم و شوهرم راهی بیمارستان شدیم
تو کل مسیر شلواری که پام بود هم خیس شده بود و دردهای نسبتا شدیدی داشتم ولی چون تصمیمم سزارین بود اصلا دوست نداشتم بشمرم دردارو
رسیدیم بیمارستان و مستقیم رفتم بلوک
خوابیدم رو تخت و nst رو وصل کردم من دردام شدید تر میشد مامای بلوک اومد گفتم من خیلی درد دارم به برگه nst نگاه کرد گف اوه خیلی دردات زیاده باید معاینه شی
واییییییییییی نگم از معاینه خیلی دردناک بود خیلی زیااااد
یهو گف ۶ سانت بازی و نمیشه بری اتاق عمل
میخواستم همونجا گریه کنم
گفتم به دکترم زنگ بزنید بیاد چون من قول سزارین ازش گرفته بودم
خلاصه یه خانوم مامای دیگه اومد آنژیوکت زد برام اصلا درد نداشت و سرمم رو وصل کرد
دکترم اومد بعد احوال پرسی گف باید معاینه شی معاینه کرد گف ۶ سانتی ولی سر بچه خیلی بالاس و سریع حاضر شو بریم تاق عمل
ماماهای بلوک به دکتر میگفتن تو قول دادی یه شکم اول طبیعی بیاری نیاوردی اینو بذار بزاد اینجا 😐 خلاصه کلی بهشون برخورده بود
یه خانوم مامای دیگه اومد سوند رو وصل کرد اونم هیچ دردی نداشت حتی میگفتن بعدش سوزش داره که به نظرم اصلا زیاد نبود و کاملا قابل تحمل فقط تا اینجا نه درد طبیعی بد بود نه هیچ درد دیگه چون همه قابل تحمل بود و بعدش رفتیم اتاق عمل
اتاق عمل رو تو پارت بعدی میگم کامل
مامان نی نی مامان نی نی روزهای ابتدایی تولد
خوب تجربه سزارین من
اول اینکه برای هر کسی متفاوته لطفاً خودتون رو نترسونید
من 22/7 زایمان کردم 36 هفته 4 روز
21/7 آقا پسری ساعت 2 بعد از ظهر به بعد تکون نخورد منم چون عادت داشت هی زمان دادم تا 10 شب ، بعد به همسرم گفتم پاشو بریم آن اس تی ، رفتیم فشارم چند بار گرفتن 13 و 14 بود بهم گفت باید سرم بزنی گفتم نمی‌خوام آن اس تی بگیرید، بعد آن اس تی دادم انقباض نشون داد ، بهم گفتن باید معاینه کنیم گفتم نمی‌خوام من دکترم و بیمارستانم کرجه میرم اونجا اعصبی شدن نه باید معاینه بشی الا بری توی راه بند ناف بزنه بیرون یا بچه بزنه بیرون چی گفتم نه ، ازم امضا و دست نوشته گرفتن گذاشتن برم
رفتم کرج بیمارستان تخت جمشید فشارم گرفتن آمده بود پایین ، معاینه کرد 1 سانت باز شده بودم آن اس تی گرفتن انقباض داشتم و هنوز بچه حرکت نداشت ساعت 1 شب بود ، به دکترم زنگ زدن گفتن دکترم گفت بستری کنید
ساعت 2 شب من بستری شدم و تا 9 صبح آن اس تی بهم وصل بود و حرکت نداشت بچه ، دکترم آمد سوند وصل کردن (شل کنید هیچی حس نمیشه اگه شل نکنید فقط یکم میسوزه) بعد رفتم اتاق عمل من هیچ ترس استرسی نداشتم ، کارا رو انجام دادن بی حسی رو زدن من منتظر شدم ک بی حس بشم اما نشدم ، دکترم گفتم گفت پات بیار بالا آوردم بالا گفت بگید دکتر بیحوشی برگرده تیغ جراحی زد بهم فهمیدم اما در حد سوزش بود ، ولی وقتی شکمم
مامان گل گلی مامان گل گلی روزهای ابتدایی تولد
سزارین
پارت یک

نه ماه نمی‌تونستم تصمیم بگیرم که طبیعی زایمان کنم یا سزارین
شرایط هر جفتش برام مهیا بود ، اما بلاخره پایان نه ماه فشارم بالا پایین شد و بچه هم تا هفته ۳۹ تو کانال زایمان نیفتاده بود و هیچ دردی نداشتم دکترم تصمیم گرفت که سزارین کنم و منم واقعا خوشحال شدم چون یه بار زایمان طبیعی با آمپول فشار انجام داده بودم و واقعا برام سخت گذشته بود

خلاصه ساعت چهار و نیم صبح حرکت کردیم و پنج رسیدیم بیمارستان رفتم و آزمایش ها و ... رو انجام دادند بعدش ساعت هفت و نیم وارد اتاق عمل شدم
نکته ای که میخام بهتون بگم برای من واقعااا سوند گذاشتن هیچ دردی نداشت هیچی انگار نه انگار که سوند گذاشتند
تو اتاق عمل همه کار خودشون رو به سرعت انجام دادند و من رو یه ذره هم کردند و آمپول بی حسی زدند برام عین تموم امپولا بود دردش درد وحشتناکی نداشت
به سرعت درازم کردند در عرض پنج ثانیه بی حس شدم و خودمم استرس گرفتم که دکترم فهمید و آرامش بخش بهم تزریق کردند
مامان محمدحسن جان🫀:) مامان محمدحسن جان🫀:) ۱ ماهگی
تجربه سزارین ۳
اومدن و بهم سوند وصل کردن و منتظر بودن دکترم بیاد ، سوند واقعا واقعا هیچی درد نداشت من خیلی میترسیدم ولی واقعا راحت بود .همون خانمی که سوند وصل کرد گفت میگن لگنت تنگه و دست انداخت و انچنان معاینه کرد که بدنم به لرزه افتاده بود. اون میگفت میتونی طبیعی زایمان کنی چون ۴ سانتی و .. من که تو اتاق بستری بودم اما بیرون بین دکترم و کادر بیمارستان اختلاف بود. دکترم مبگفت به گردن منه اگه برای بچه اتفاقی بیفته من نمیتونم ریسک کنم برای زایمان طبیعی ، کادر بیمارستان میگفتن از نظر ما میتونه
اخرش شوهرم و خانوادم گفتن به درک پول .. هرچقدر لازم باشه پرداخت میکنن تا ذره ای خطر بچه رو تهدید نکنه
ولی بخاطر این دو به شک بودن و اینکه نمیدونستیم باید چیکار کنیم من با چشم خیس راهی اتاق عمل شدم ...
دکترم اومد بالای سرم بهم گفت برای من بهتره که سوابق زایمان طبیعیم بیشتر باشه و این بهم اعتبار میده اما اگه من زیر بار طبیعی برم و بچه دیر به حرف اومد خدایی نکرده ، دیر راه افتاد و .... گردن منه
پس من ریسک نمیکنم
راهی اتاق عمل شدم. رنگ اتاق سبز بود و خیلی شبیه فیلم ها بود😅 اصلا تا حالا تجربه نداشتم و برام جالب بود. دکتر بیهوشی که اومد و برام بی حسی نخاعی رو زد همون موقع پاهام شروع به داغ شدن کرد ، یعنی ثانیه ای طول نکشید که پاهام سنگین و داغ شد و به نظرم اصلا امپول هم درد نداشت ...
پاهام که شروع به گز گز کردن و داغ شدن کردن منو خوابوندن روی تخت ، ولی این لحظه بود که حالم بد شد
مامان نِلارا 🧚🏻 مامان نِلارا 🧚🏻 ۵ ماهگی
#تحربه زایمان-۳
صبح ساعت شش راه افتادیم سمت بیمارستان
نگم چقدر میترسیدم🤣🤣
رفتیم اونجا توی بلوک‌ زایمان بعد nst گرفتن و کفتن به پزشکت نشون دادیم کفته خیلی خوب نیست و برای القا مناسب نیست
ولی بازم کفتن شما رو معاینه کنیم
سرپرستار و ماما هر کدوم به نوبت معاینه م‌کردن
نتیجه همون قبلی بود
میگفتن آنقدر بسته ای اصلا شبیه خانم حامله نیستی
انگار یک خانم غیر حامله رو معاینه کردیم کاملااا بسته ای مناسب القا نیستی.
و من هر لحظه ناامیید تر میشدم
خلاصه کفتن باید آماده شی بری سزارین
دیکه آماده شدم رفتیم برای عمل تو این هیر و ویر همسرم رفته بود پکیج فیلم برداری از لحظه زایمان گرفته بود 😑🤣
هنوز کلیپ ش آماده نشده ولی میدونم خیلی داغونم اونجا🤣🤣
هم از سوند میترسیدم هم از بیحسی از کمر که جفتشم تجربه کردم
البته میتونی. درخواست بیحسی کنین برای سوند
من خیلی چیزی متوجه نشدم از سوند ولی بیحسی رو خب باید چند ثانیه تحمل کنین بعدش دیگه خوبه پاهاتون شروع میکنه به گرم شدن ودیگه انقد سر میشید که دور از جون انگاری فلج شدید.
مامان فینگیل 🌼 مامان فینگیل 🌼 ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۴ :


تو اون انقباضات بهم پیوسته معاینه خیلی دردناک بود و انقباضات و دردهام و بیشتر میکرد
خلاصه فهمیدن نی نی مدفوع کرده و سریع به دکترم زنگ زدن اونم نمیدونم چی گفت که ماما گفت نه خانم دکتر مکونیوم خیلی شدیده اصلا نمیشه باید سریع بره سزارین اورژانسی شه
خلاصه دو تا بهیار و یه ماما ریختن رو سرم و شروع کردن سوند گذاشتن و آماده کردنم واسه عمل...
منم این بین دستشون و گرفته بودم و التماس میکردم حالا که قراره من سزارین بشم توروخدا همین الان بی حسیش و واسم بزنین تا من از شر این دردها راحت شم و اونا میگفتن نمیشه و باید تو اتاق عمل انجام شه منم فقط خدا خدا میکردم زودتر ببرنم اتاق عمل تا از شر این دردها راحت شم
من مثل مرده ها رو تخت افتاده بودم زیرم تشک یه بار مصرف پهن بود و پوشک نداشتم از یه طرف آب های کیسه آب همینجور ازم میریخت از طرفی خونریزی داشتم و چون سوند وصل کرده بودن و گفتن خودت و شل بگیر تا ادرارت بیاد تو کیسه همینجوری ادرار هم ازم میریخت
در برابر دردهای شدیدی که داشتم سوزش سوند خیلی کم و جزئی بود و درد به حساب نمیومد
من بیحال رو تخت بودم و فقط دعا میکردم زودتر برم اتاق عمل
من و با دستگاه ان اس تی و برانکارد بردن سمت اتاق عمل