۲۷ پاسخ

عزیزم چرا با اینکه سزارین بودی معاینه شدی؟ اختیاری بودی درسته؟

ماشاالله خوش قدم باشه🥰🫶🏻

مبارک باشه. کی باشه نی نی من دنیا بیاد 🥰

الهی چشم بد ازت دور اینقد نمکی توووو😘🤩♥️♥️مبارک باشه قدمش پر خیر و برکت

مبارکه عزیزم 😍♥️
ولایت میگن شکم اول نمیزارن سزارین بشی،
ولی مثل اینکه دست دکتراست همش ،
از بیمارستان راضی بودی ؟ خود بیمارستان چقد گرفت ؟

ای جانم
قدمش پر خیر و برکت
انشالله همیشه سلامت باشه در کنار هم روزای خوبی داشته باشید 😍❤️

ماشالله
دلم میخواد بخورمش چقد نازه❤
برا منم دعاکن بچم سرموقع خودش دنیا بیاد اخه احتمال زایمان زودرس دارم😢

قدم نو رسیده مبارک 😍😍

ای خدا هزار ماشاالله، خدا حفظش کنه😘
قدمش مبارک و پر برکت

ایخداااااا فداش بشم چقدر تو نازی ملوسک، چقدر شبیه دختره😂

عزیزم 🥰 مبارکت باشه گلم

چه قدر نازه عزیزم قدمش پر خیر و برکت باشه

ای ننه🥰قدمت پر برکت گل پسر زیر سایه پدرو مادر بزرگ شی عزیزم😍❤️❤️

وایی ماشالله چه نازه خدا حفظش کنه

ای جانم لباشو؛ماشاله ایشاله بحق امام رضا عاقبت بخیر بشه

قدمش مبارکتون باشه و پر خیر و برکت، هزار ماشالله ❤️❤️

قدمت مبارک آقا کوچولو خوش قدم باشی برای پدر مادرت❤️😍

مبارک باشه عزیزم
کی میشه منم زایمان کنم🥲💕

خوش قدم باشه😍😍😍

قدمت مبارک
گل پسر 😍

عزیزززم مبارکه

عزیززززم خوشگل 🥺😍😍 ماشاءالله 🧿 خیلی مبارک باشه گلم ان شاءالله قدمش پر خیر برکت باشه

تبریک میگم عزیزم خوش قدم باشه❤️
برای چی سزارین اورژانسی شدین معاینه شدین؟

عژیژمممم ماشالله🥺❤😍

خوش اومدی پسر ناز مامانش تو گهواره تولدش رو ثبت کن اون پایین بزن بچه ام دنیا اومده

وای عزیزم چقدر نازه😍😍 قدمش مبارک

خوش اومدی عزیزم،خدا تو رو برای مامان و بابات نگه داره

سوال های مرتبط

مامان معجزه💙🧿 مامان معجزه💙🧿 ۲ ماهگی
پارت اول:: سلام دوستای گلم اومدم از تجربه زایمانم بگم براتون. من بیمارستان انصاری نارمک زایمان کردم از اول تصمیم داشتم سزارین کنم چون واقعا از طبیعی فوبیا دارم.. ساعت 5ونیم صبح 6خرداد رفتم بیمارستان اونجا من رفتم قسمت بلوک زایمان همسرمم رفت برا تشکیل پرونده که همونجا 22میلیون گرفتن فعلا تا موقع ترخیصم تسویه کامل... لباسامو عوض کردم بعد منو بردن برا نوار قلب و وصل کردن سوند که من واقعا وحشت داشتم از این قسمت چون تجربه بدی داشتم ولی پرستاره با حوصله ایی بود گفت خودتو شل بگیر اصلا نمیفهمی منم چون ترس داشتم یکم پاهام میلرزید ولی سعی کردم تا جایی که میتونم خودمو شل بگیرم خلاصه سوند رو زد یه حس سوزش بدی گرفتم که بعد از پنج دیقه رفت بد نبود ولی من همش چندشم میشد و دوست نداشتم بعد که تموم شد دقیق طبق گفته دکترم ساعت هفت و نیم منو بردن اتاق عمل دکترم اماده نشسته بود منتظر من یه پرستار هم اومد گفت پمپ درد میخوایی که من گفتم نه نمیخوام ولی بعد از عمل پشیمون شدم بنظرم خیلی خوبه اگه بگیرید چون دونفر از هم تختی های من داشتن واقعا راضی بودن خلاصه منو دراز کردن رو تخت یه دکتر
مامان نی نی♥️🤰 مامان نی نی♥️🤰 ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین ۲
ساعت ۹ صبح بود رسیدیم بیمارستان بهمن تهران، رفتیم بلوک زایمان. معرفی نامه سزارین رو نشون دادم. ماما بهم گفت باید دهانه رحم رو معاینه کنم، خیلی شوکه شدم، بهش گفتم من سزارین اختیاری هستم چرا باید معاینه کنی اجازه نمیدم، گفتش چون سه روز زودتر از معرفی نامه دکترت اومدی و باید ببینیم چقدر وقت داری، بستری کنیم یا اینکه نه. خلاصه با اینکه از معاینه میترسیدم چاره ای نداشتم بهش اجازه دادم، معاینه کرد و گفت یک سانتی. زنگ زد به دکترم و بستری شدم. قرار بود ظهر سزارین بشم. دیگه لباس بهم دادن و اماده شدم برای کارهای اولیه مثل آنژیوکت، ان اس تی و سوند. از سوند اگه بخوام بگم چون اون ماما ظاهرا بلد نبود ۴ بار فرو کرد سوند رو و موفق نشد، بعدش یه ماما دیگه اومد و دفعه اول تونست سوند بزاره ( خب اگه فقط یه بار انجام میشد دردش لحظه ای و قابل تحمله، اما برای من ۵ بار انجام شد). ساعت ۱ دکترم اومد منو سریع بردن اتاق عمل، دو تا بی حسی به کمرم زدن که اصلا درد نداشت.
مامان ژیرکو مامان ژیرکو روزهای ابتدایی تولد
سلام مامانای گل منم سزارین کردم .میخوام تجربمو بهتون بگم .
اول اینکه هیچ چیزی این طوری که فکرشو میکنین نیست یعنی اتاق عمل اونطورکه فوبیاشو دارین و میترسین نیست .
من۲۸تیر وقتی دکترم زنگ زد رفتم بیمارستان اونجا پزیرش شدم وکاراشو کردن و گفتن بیا اماده ات کنیم براعمل .سوند گزاشتن که خیلی میترسیدم.
ولی بخدا اندازه همون شیاف درد داره یکم رو مخه ولی خب عادت میکنی بهش .انگار ادرار داری دوست داری بری دستشوی ولی نمیشه.
عین سوند گذاشتن پرستار نامرد معاینه هم کرد که ازش فراری بودم عوضی اشغال سواستفاده کرد گفت تا پاهات بازه یدونه معاینه هم کنم ببینم سرش پاینه یانه که دست کرد دید حتی یه سانتم بازنیستم درهمون حد رابطه درد داره چون خیلی وقته نزدیکی نداشتم یکم درد داشت ولی همینکه دستشو بیرون کشید تموم شد.
من منتظرنشسته بودم که ببرنم اتاق عمل ازاسترس سردم بود دندونامو نمیتونستم نگه دارم بهم میخوردن .هی میگفتم میترسم میترسم بهم میخندیدن 😂
روویلچر نشستمو بردنم به سوی اتاق عمل که صدای قلبمو خودم میشنیدم و داشتم سکته میکردم😂
گفتن برورو تخت عمل بشین که بیحسی رو بزنیم .
مامان دلوین 🎀 مامان دلوین 🎀 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی که به سزارین اجباری ختم شد پارت۴
هی داره میره بالا چون از صبح ۶تا زایمان صدای جیغ و دادشونو شنیده اجازه معاینه میدین دکترم گفت نه اماده سزارینش کنید و ۱۱و نیم بفرستین پایین وایییییی که چقدر من از زایمان سزارین میترسیدم انقدر که تو همین گهواره راجبش بد خونده بودم به ماما گفتم بلند بشم ورزش کنم امپول فشار زدی ؟چرا معاینه نمیکنی و ... گفت دکتر دستور دادن دیگه اومدن لباسای زایمان طبیعی در اوردن لباسای اتاق عمل تنم کردن و سوند وصل کردن (سوند گذاشتن و برداشتن اصلا درد نداشت)گذاشتنم رو ویلچر همراهی هام از تعجب هنگ کرده بودن وقتی شرایطم دیدن همسرم بغل کردم کلی گریه کردم مامانمم کلی بغلم کرد و گریه کرد و من راهی اتاق عمل شدم
واقعا اتاق عمل برای اولین بار خیلی عجیب بود همه چی تمیز یه محیط سرد و استریل با استرس رفتم پایین اما تا دکترم دیدم انقدر اروم شدم که خدا میدونه دکترم واقعا بینظیر بود و حرفه ای نه گذاشت کسی معاینم کنه اخرین ویزیتم
مامان شاهان👑❤ مامان شاهان👑❤ ۱ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت دو✨😌
دهانه رحمم به سه سانت ک رسید کیسه ابمو پاره کردن آمپول اسپاینال زدن بهم دردامو خیلی کمتر حس میکردم ساعت دوازده شب بود دکترم اومد بالا سرم من نفس تنگی گرفته بودم ضربان قلبمم خیلی رفته بود بالا به ماما گفتم من نمیتونم طبیعی زایمان کنم تروخدا سزارین کنید منو گفت باید طبیعی زاینان کنی همه میگن نمیتونم ولی زایمان میکنن بهم اکسژن وصل کرد چون ضربان قلبم بالا بود نفس تنگی هم داشتم ساعت یک دکتر اومد بالا سرم گفت این که ضربان قلب جفتشون داره نویز میندازه خطرناکه باید عمل بشه ولی ماما هی میگفت من احیاش میکنم چیزی نیس داره خوب میشه ضربان قلب جفتشون اخه ضربان قلب نی نی هم اومده بود پایین نمیدونم چرا مامای بالاسرم گیر داده بود من حتما طبیعی زایمان کنم دکتر از اتاق رفت بیرون با دوتا دکتر دیکه اومد اونا هم گفتن باید عمل بشه منو اماده کردن رفتم اتاق عمل چون من اسپاینال زده بودم اصلا آمپول بی حسی ک تو اتاق عمل زدن رو متوجه نشدم ساعت دو صبح نی نی منم بدنیا اومد
مامان پناه کوچولو🩷👧🏻 مامان پناه کوچولو🩷👧🏻 ۴ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت ۲
رسیدم بیمارستان ازم nst گرفتن گفتن هم انقباضات زیاده هم ضربان قلب بچه بالاس باید همین الان بستری شی سزارین اورژانسی شی منم گفتم پس به دکترم زنگ برنید بیاد
به دکترم زنگ زدن تهران نبود منم گفتم فردا عمل کنید میخوام دکتر خودم باشه بهم گفتن انگار متوجه نیستی ضربان قلب بچه بالاس
خلاصه قبول کردم دکتر بخش منو عمل کنه دکتر خوبی بود خدابی اما از شانس من دکتر خودم نبود تازه به دکترم ۹ تومن هم زیر میزی دده بودم که اینجوری شد
خلاقه کفتن حاضر شو برای امل ساعت ۷ صبح بود گان و این چیزا پوشیدم نوبت سوند زدن شد من شنیده بودم درد داره خیلی میترسیدم بهشون گفتم تو اتاق عمل بعد بی حسی بزنید گفتن همشون مردن خلاصه من راضی شدم سوند برام وصل کنن
پرستاره گفت خودتو شل بگیر نفس عمیق بکش درد نداره منم همین کارو کردم کلا ۱۰ ثانیه طول کشید دردش هم قابل تحمل بود اونجوری که فکر میکردم نبود
من فیلمبردار واسه اتاق عمل و دیزاین اتاق vip داشتم که بخاطر اورژانسی شدن نتونستم انجام بدم خیلی ضد حال خوردم
خلاصه منو بردن اتاق عمل ا
مامان آرن👶 مامان آرن👶 روزهای ابتدایی تولد
سلام دوستای قشنگم
من اومدم از تجربه عمل سزارینم و تجربه بیمارستان بگم بهتون امیدوارم به دردتون بخوره ❤
اول اینکه ۳۸هفته و صفر روز بچم به دنیا اومد با وزن ۲۹۰۰
الکی خودتونو خسته وزن گیری نکنید همش ژنتیک هست من بهترین تغذیه رو داشتم باز با این حال وزنش بیشتر نشد .
😅مامانای عزیز من اصلا شب قبل عمل نخوابیدم تو راه بیمارستان به همسرم میگفتم من تو اتاق عمل میخوابم انقد که بیخواب بودم خانوادمم به مسخره کردن من میگفتن حتما با استرس اتاق عمل میخوابی به همین خیال باش😑رفتیم پذیرش شدیم تو لابی منتظر موندیم و اومدن دنبالمون با همسرم تا جلو در بلوک زایمان بودیم بعدش من رفتم داخل و همسرم پشت در بود کل لباس در اوردن لباس اتاق عمل دادن و یه سری سوالات پرسیدن و سرویس رفتم و رفتم رو یه تخت دراز کشیدن فشارم و گرفتن و از بچه ان اس تی گرفتن و همه چی خوب بود قرار بود من اولین نفر اتاق عمل دکترم باشم و ده دقیقه دیقه برم اتاق عمل اما به دکترم بیمار اورژانسی افتاد و یه ساعت بعد بردنم اتاق عمل،قبل اتاق تو اون یه ساعت😅من خوابیدم تو بخش یه عالم مریض دیگه ام بود که وقتی پاشدم فقط یه نفر بود و پرستار گفت تو توابتو اوردی و چه ریلکس خوابیدی😑😑بعد از خوابی که کردم یواش یواش باید اماده رفتن میشدم و قبل عمل یه قسمت خیلی بدی بود به اسم سوند ،فک نمیکردم انقد درد داشته باشه یه درد خیلی بد و با سوزش شدید کاش میشد این سوندو تو بی حسی زد 😓😓
بعد سوند سوار ویلچر کردن و بردن تو بخش اتاق عملا روی تخت و منتظر اماده شدن اتاق عملم بودم که برم برا عمل و دکترمو دیدم و و یه سری پرستار سوال میپرسیدن