سلام مامانای گل منم سزارین کردم .میخوام تجربمو بهتون بگم .
اول اینکه هیچ چیزی این طوری که فکرشو میکنین نیست یعنی اتاق عمل اونطورکه فوبیاشو دارین و میترسین نیست .
من۲۸تیر وقتی دکترم زنگ زد رفتم بیمارستان اونجا پزیرش شدم وکاراشو کردن و گفتن بیا اماده ات کنیم براعمل .سوند گزاشتن که خیلی میترسیدم.
ولی بخدا اندازه همون شیاف درد داره یکم رو مخه ولی خب عادت میکنی بهش .انگار ادرار داری دوست داری بری دستشوی ولی نمیشه.
عین سوند گذاشتن پرستار نامرد معاینه هم کرد که ازش فراری بودم عوضی اشغال سواستفاده کرد گفت تا پاهات بازه یدونه معاینه هم کنم ببینم سرش پاینه یانه که دست کرد دید حتی یه سانتم بازنیستم درهمون حد رابطه درد داره چون خیلی وقته نزدیکی نداشتم یکم درد داشت ولی همینکه دستشو بیرون کشید تموم شد.
من منتظرنشسته بودم که ببرنم اتاق عمل ازاسترس سردم بود دندونامو نمیتونستم نگه دارم بهم میخوردن .هی میگفتم میترسم میترسم بهم میخندیدن 😂
روویلچر نشستمو بردنم به سوی اتاق عمل که صدای قلبمو خودم میشنیدم و داشتم سکته میکردم😂
گفتن برورو تخت عمل بشین که بیحسی رو بزنیم .

۷ پاسخ

سلام گلم، بیهوشی کامل گرفتی یاازکمربی حس شدی

مالته سمیه عکسم هر ندیت

منم انقدر ترسیده بودم پاهامو نمیتونستم نگه دارم انقدر ک میلرزیدن تو اتاق عمل بدترشدم چون سرد بود

مبارکه گلم
خدا براتون نگهش داره
زیر سایه پدر ومادر بزرگ بشه😘😘😘🥰🥰🥰🥰

به سلامتی
قدم نو رسیده ات مبارک

همون بی حسی کلی درد داره

خب ادامش

سوال های مرتبط

مامان ایلیا مامان ایلیا ۲ ماهگی
تجربه سزارین اول: من بیمارستان بوعلی همدان عمل شدم و حدود یکسال تحت نظر دکتر عظیمی بودم که خودشم عملم کرد هزینه بیمارستان حدود ۴۲ ۴۳ تومنی شد و ۶ تومنم دکتر به عنوان دستمزد گرفت. من صبح ساعت ۶ رفتم بیمارستان که یخورده زود و خود پرسنل هم نیومده بودن ولی از شش ونیم چنتا دیگه مامان هم برای عمل اومدن که من چون زودتر از همه رفته بودم نوبتمم برای عمل زودتر شد. اول رفتم بخش زایمان اونجا مدارک و تحویل دادم و سرم برام وصل کردن و سوند.هیچی از وصل کردن سوند نفهمیدم و اصلا درد نداشت ولی بعدش حس خوبی نداشت و احساس میکردم ادرارم میریزه که دوبار پرستار اومد چک کرد و تاکید کرد هیچ مشکلی نداره و فقط بخاطره شستشو فکر میکنم سوند شله . من از اتاق عمل هیچ ترسی نداشتم و ساعت نه رفتم اتاق عمل اونجا با دکترم صحبت کردم ولی از لحظه ای که آمپول بی حسی و بهم زدن و پرده رو کشیدن جلو چشمم استرس تمام وجودمو گرفت و به دکترم میگفتم من میترسم اونام همش باهام صحبت کردن و گفتن نفس عمیق بکش که بهترشدم همون پنج دقیقه اول کوچولو به دنیا اومد و بهم نشونش دادن که همه استرسم رفت ولی چون رو سینم احساس سنگینی میکردم و از استرس خیلی صحبت کردم و سرمو تکون داده بودم تهوع گرفتم و تو اتاق عمل مقدار کمی بالا اوردم که به اون وحشتناکی که فکر میکردم نبود و تو اتاق عمل همه چیز برای هراتفاقی مهیا بود بعد نیم ساعت بخیه زدن تموم شد و انتقالم دادن ریکاوری اونجا بچه رو اوردن بهش شیر دادم البته من بی حس بودم و همه کارارو پرستار کرد بهم گفتن تا یازده تو ریکاوری میمونم ولی فقط یه ربع موندم و انتقالم دادن اتاقی که بهم داده بودن ، عصر باوجودپمپ درد احساس درد کردم ک برام شیاف گذاشتن و بهتر شدم
مامان 🩵🩶💙محمدرضا مامان 🩵🩶💙محمدرضا ۷ ماهگی
آنژیوکت رو بد جا زد و اولش از آرنج دستمو نمیتونستم خم کنم ، بعدشم که خم میشد خون برمیگشت تو سرم🤕
بعدش سوند رو آوردن، سوند هیچ دردی نداشت فقط یه سوزش کوچولو و یه حس بد که همش فکر میکنی میخواد دراد😑🤕
ساعت یه ربع به یازده با ویلچر اومدن ، بردنم اتاق عمل ، مامانم و خواهرم و خواهر شوهر موندن تو اتاق و ازم خدافظی کردن🥹 و همسرم تا در اتاق عمل اومد🥺 هیچ استرسی نداشتم ، شب نخوابیده بودم چون داشتم آشپزی میکردم برا چند روز ، حسابی خوابم میومد😴جلو در اتاق عمل هم باز فشارمو و ضربانمو چک کردن و چند تا سوال پرسیدن ، بعدش بردن اتاق عمل شماره ۱۱ ، نشستم رو تخت ، تا دکتر خودم بیاد ، دکتر بی حسی گفت خم شو جلو ، آمپول بی حسی رو زد به کمرم درد نداشت ولی باز یه حس خاصی داشت ، یه فشاری به کمرم میومد که یکم‌ ناخوشایند بود ، بلافاصله کمک کردن دراز بکشم و پاهام داغ شدن و دیگه نتونستم تکونشون بدم! دکترم اومد ، اول شروع کرد جای عملو ضدعفونی کردن و بهم‌گفت که نترسم داره ضدعفونی میکنه و متوجه میشم، بعدش گفت که میخوام عمل شروع کنم آماده ای؟ گفتم یس😁😎 از سقف نور چراغ یه جوری بود که دیده میشد دکتر داره چیکار میکنه😮😵‍💫
مامان نورِ زندگی🤍 مامان نورِ زندگی🤍 ۴ ماهگی
مامان دلوین مامان دلوین ۱ ماهگی
تجربه سزارین
پارت ۲

هرچقد التماس کردم‌و‌ اسرار کردم با اینکه مامانم اسنا داشت تو بیمارستان ولی پرستار قبول نکرد که سوندو تو اتاق عمل وصل کنن و گفت اتاق عمل شلوغه

خلاصه رفتم که سوند و وصل کنه اینقد ترسیده بودم و استرس داشتم که‌حد نداشت گفت اروم میزنم نترس درد نداره اصلا
روان کننده زد و سوندو فرو کرد اینقد جیغ زدم اینقد جیغ‌زدم که میگفت صداتو بیار پایین مرد تو سالنه

مثل بچه ای که یتیمه و کتکش زدن و کسیو نداره شکایت کنه بغض کردم و تنم شد یخ خیلی سرذم شد خیلیییی لرز گرفته بودم بخاطر سوند
نشستم رو‌ویلچرو بردنم سمت اتاق عمل
دیگه نتونستم تحمل کنم همونجا زدم زیر گریه پرستارای اونجا و دکترای بیهوشی اومدن بالا سرم و‌دلداری میدادن یکم ولی اصلا حالم بهتر نشد
نشستم رو‌تخت اتاق عمل. دکتر بیهوشی اومد اولش خیلی مهربون باهام‌حرف زد
و بعد بیحسی رو‌ زد اینقد بدنم گرم شد کهاز ته دل کفتم‌اخیششش

اصلا اصلا درد نداشت انژوکت و سوند دردش خیلی بیشتر بود
مامان ماهلین ودلوین💖 مامان ماهلین ودلوین💖 ۱ ماهگی
خب خب خانوما دیگه نوبت منه از تجربه زایمان سزارینم بهتون بگم 😁
من چند روز قبل زایمانم انقباض شکمی داشتم و کمر درد درد خاصی نداشتم که اذیتم کنه بخاطرش برم بیمارستان فقط شکمم خیلی سفت میشد و تکون های بچه هم کم شده بود شنبه همین هفته نوبت سونوی ۳۶ هفته داشتم ساعت ۵ عصر رفتم سونو رو انجام دادم دکتره تا سونو کرد گف سر بچه خیلی خیلی اومده پایین داره طبیعی میاد بیرون سرش کامل تو لگن گیر کرده سریع برو بیمارستان یهو تو خونه دردت نگیره خطرناکه (چون سزارینی بودم) بعدش من رفتم بیمارستان معاینه داخلی انجام داد گفت دهانه رحم ۲ سانت بازه ان اس تی هم درد شدید نشون میداد ساعت ۱۰ شب بستری شدم ساعت ۳ اومدن بهم سوندوصل کردن راجب سونو هم بگم بنظر من درد نداره ولی حس سوزش خیلی بدی داره و کلا بیشتر تو مخیه انگار همش احساس میکنی داری ادرار میکنی من که بعد از اینکه سوند و بهم وصل کرد خیلی سخت حتی میتونستم راه برم یا بشینم و پاشم ولی نگران نباشید چون از زمانی که سوند بهتون وصل میشه تا اتاق عمل ببرننتون شاید کلا ۲۰ دیقه فاصله باشه ،
بعدش هم خدمه بیمارستان اومد با ژیلت زیر شکم و تمیز کرد و من و گذاشتن رو ولیچر بردن اتاق عمل
فضای اتاق عمل کلا استرس اوره و ترسناکه اما خب باید سعی کنید قوی باشید و فقط به این فکر کنید قراره تا چند دیقه دیگ بچتون و ببینید من که کلا داشتم به بچم فکر میکردم خیلی آروم شدم سعی کردم حس ذوق رو درون خودم بیدار کنم
ادامه پارت بعدی
مامان هانا🩷 مامان هانا🩷 ۲ ماهگی
زایمان سزارین
.
راستی طبق انتی ۲۵شهریور تاریخ زایمانم بود
دکتر هم ۱۶شهریور نوبت برام زد که دیگه ۴ شهریور دخترم به دنیا اومد😍
.
رفتم بخش زایشگاه نامه رو دادم و شرایطم رو گفتم
رگ ازم گرفتن بعدم فشارمو
دکتر گفته بود تو اتاق عمل سوند بزنن که اینا گوش ندادن و موقع تشکیل پرونده سوندمو وصل کردن.
بچها سوند اصلا ترسناک و دردناک نیست فقط کافیه خودتو شل بگیری چند ثانیه طول میکشه و یه سوز خیلی کمی داره بعدشم فکر میکنی ادرار داری هی میخوای بری سرویس ولی بعد یه تایمی این حسشم از بین میره...پس سوند رو برا خودتون ترسناک نکنید😉
من قرار بود بیهوش بشم ولی چون غذا خوردم بی حسم کردن اونایی که از اول باهم دوست بودیم میدونن که من چقدر میترسیدم و فوبیا داشتم از بیحسی ولی اصلا چیز خاصی نبود😂😂😂🤦‍♀️
بردنم تو اتاق عمل یه حالت خنثی داشتم تنها نگرانیم سلامت دخترم بود ،تیم اتاق عمل خیلی خوش اخلاق بودن منم از طبع شوخ طبعی وارد اتاق شدم هم اونارو خندوندم هم از استرس خودم کم کردم
و باید بگم من همچین آدمی نبودم فقط بخاطر دخترم بود که تونستم تو این سطح از کنترل بمونم🥰😁