من خیییییلی خستم از بچه داری
دخترم اصلاااااا و ابدا حرف گوش نمیده، اصلا توضیح حالیش نمیشه
اصلا از حرفش کوتاه نمیاد
جزء به جزء زندگیمون هرمرحله اش شده یه مصیبت. غذا خوردن، دست شستن، لباس پوشیدن، دستشویی رفتن و ....
بخدا دیگه کم اوردم‌ واقعا نمیتونم از پسش بر بیام هیچ جوره
فقط تو همین هفته دوتا دعوای اساسی کردیم باهم. یکیش همین یک ساعت پیش بود.
خیلی دوست داره ببرمش خونه مامانم. از مهد برگشتنی گفت بریم گفتم باشه. قبل رفتن باهاش حرف زدم که مامان حرفمو گوش بده وگرنه مجبور میشیم برگردیم. رفتیم بالا انگار با یه موجود دیگه طرفم. منم بعد کلی داد و بیداد برداشتم اوردمش خونه. گریه کنان اومد
حالا از همه بدتر مامانمه که میکشیدش میگفت ولش کن تو بچه داری بلد نیستی برو خونتون این پیش من مبمونه😔😔😔😔 انگار من دشمنشم
بخدا داغونم. اصلا بچه داری اونی نبود که تصور میکردم. بمیرمم دیگه بچه نمیارم
بخدا از همه بدتر اینه که اصلا توضیح حالیش نمیشه. گوش نمیده اصن ببینه چی میگی
حالا الان هم ناراحتم که این چه مدل بچه داریه، هم از عذاب وجدان دارم میمیرم که چه مامان به درد نخور و بدیم، هم هزار حس بد دیگه😭😭😭

۱۸ پاسخ

به خدا حس کردم این متن و از ته دل من نوشتی😞
امروز خبر بارداری بچه سوم دوتا از دوستام و شنیدم گفتم خدایا من تو همین یدونه موندم ،نمیدونم واقعا باهاش چیکار کنم، لجبازی و همه اون حرفایی که زدی به کنار من یه مشکل دیگه هم دارم اونم دستشویی رفتنشه، هنوزم که هنوزه من درگیرم خیلی وقتا درمیره از دستش و...

به تغییر دادن خودت فکر کردی!
بپذیر که سن خاصی رو داره پشت سر میذاره، کمی شل تر بگیر،تا با اسیب های کمتری بگذری از این دوران
نمیگم تربیت نکن،قانون نذار، میگم مدلش رو تغییر بده،لحنت،مدل درخواستت، .....
یکم بهش بی تفاوت باش،بفهمه تفاوت رفتارت رو .همین که تنش بینتون کمتر بشه،اونهم گوشش شنواتر میشه
بخدا بچه های ما سالم و نرمالن، بچه ای که فقط بگه چشم و تابع باشه، تو بلوغ و بزرگسالی پر از اسیب میشه. یکم خودت رو بذار جای اون، و یه بچه چهارساله باش،ببین چی میخوای
اگه بهت بگم سه هفتس چیارو دارم تجربه میکنم،میشینی و زار میزنی

منم مثه توام فقط بدون اینکه شرایطو درنظر بگیرم یه بچه دیگه هم آوردم دیگه واقعا رد. دادم

خب عزیزم طبیعیه همه ی ما چنین شرایطی رو تجربه میکنیم بعضی روزا خوبن بعضی اوقات خیلی بهونه گیر بعضی اوقات میانه ولی بخاطر سنشونه خوب میشن به مرور

اینا که خصوصیات بچه منه همه اینا که گفتی جزبه جزشو بچه من داره دستشویی رفتن که نگم برات انقدررررخودشو نگه میداره ونمیره که میریزه توشورتش دیشب روفرشی رونجس کرد مجبورشدم بشورمش. خونه مادرشوهرم که میریم نگم برات چیکارمیکنه شب بااااید بخوابه صبح باهزاربدبختی میارمش خونه لباس پوشیدنش که هرچی میارم میگه اینونمیپوشم چیزی به اسم شلوارنمیدونه چیه توخونه که همش باشورته بیرونم میگه جوراب شلواری پام کن .شباهم که تا۱۲ ونیم بیداره انقدر لگد میزنه واذیت میکنه مارو به عر ش میرسونه

اوف اوفففف نگو درگیری های چند وقته منم شروع شده اصلا عجیب شده حسابی دم دمی شده همش گریه ونق میزنه یچیز میخواد بعد پشیمون میشه همشم با داداشش دعوا وگریه ووسایل خراب میکنه دیگه کثیف کردن خودشو خونه ووسایلا ولباساشو کتابای داداشش یه طرف تازه یادم گرفته فوش میده🥴🥴😩
بخدا اونقدر خسته شدم دوست دارم یه چند وقتی برم ودور باشم

پسر من هم ی مدت دقیقا همینطوری بود هرجا می‌رفتیم گریه میکرد من نمیام خونه با گریه برمی‌گشت بعدم همین حس عذاب وجدان میومد سراغم الان ی مدته بهتر شده میگذره این روزا🥺

منم دخترم تازگیا اینجور شده مخصوصا شبا خیلیییی اذیت میکنه همه کار میکنه هی باید بگم نکن .اخرشم کتک میخوره اما انگار نخورده باز از اول اون کارارو میکنه

عزیزم بچن خب
حالا ی بچه کمتره لجبازیش یکی بیشتر
فقط تا میتونی باید بیخیال باشی
مشخصه شما هم زیادی حساسی
هرچی بیشتر حساسیت ب خرج بدی بچه ها عکس عمل میکنن
شاید درست نتونم درکت کنم چون دختر من لجبازی نداره زیاد زود سرش گرم میشه نرم میشه
ولی ی مدت شما خودتو کنترل کن شاید نتیجه دیدی گلم

تنها نیستی عزیزم پسر منم همینه ب خدا منم بمیرم دیگه بچه نمیارم.فکر کن ختنه اش کردم خودمو میزنم ک میره دستشویی یا میزاره پماد میزنم .

دختر منم مث دختر تو
خودمم مث خودت
خانواده ام هم مثل خانواده تو
بابای منم میگه پاشو برو خونه ات بذار مهرو بمونه اینجا نمیتونی نگهداریش

خودمو تعریف کردی😂😂😂😂...دقیقا منم

شایان‌من بدتر لجبازه خیلی
سعی میکنه کوتاه نیاد ولی میدونه ک من کوتاه بیا نیستم میشناسه منو خیلی نمیتونه پافشاری کنه

پسر من به حرفم گوش نمیده
هرچی میگم به من میگه به تو چه
به من کار نداشته باش
ی چیزی میگم ده تا میزاره روش بهم جواب میده
یعنی هیچ جوره گوش نمیده نه با محبت نه با دعوا نه با تهدید

برا همه پیش میاد این چیزا فک نکن فقط خودتی ماهم ادمیم خلاصه صبرم حدی داره وقتی متوجه نمیشن مجبور میشیم کاری کنیم ک برخلاف میلمونه وگرنه هیچ مادری بدی بچشو نمیخاد، انگار اقتضای سنشونه، هرچی گفتی گوش نکرد دگ اهمیت نده یا از بعصی چیرا محرومش کن خانه باری یا مهد، یا پارک

ببین دختر من صد برابر دختر شما بدتره
نمونش الان بردمش مغازه دست زد داخل شکلاتا و بادکنکا(خودم قول دادم بودم واسش بخرم)خب حالا فروشنده گفت بهش بده بشمارم ببینم چن تاس وااااای هرکاری کردیم نمی‌داد بزور گرفتم ب مدت ۲۰دقیقه کامل گریه میکرد طوری ک شوهرم جلومو نمی‌گرفت میزدمش

عزیزم خیلی رو رفتاراش حساسیت نشون نده خودت داغون میشی میزاشتی خونه مادرت خودت میومدی خونه غروب میرفتی دنبالش همه بچه لجبازی رو دارن مقطعیه درست میشه

سن 3 تا 5 سالگی سن لجبازی بچه س.
میدونم چی میگی. من که انگار با خودم حرف میزنم انگار گوش نداره نمیشنوه. کار خودشو میکنه

سوال های مرتبط

مامان حسین مامان حسین ۳ سالگی
موهای حسین رو بردم کوتاه کردم چند روز پیش، بعد دیروز رفتم خونه ی مامانم خواهرم چپ چپ نگاش میکنه بعد میگه برای چی کوتاه کردی بچه میگه مامانم برد دیگه بعد بهش میگه چرا از من اجازه نگرفتی باید از من اجازه میگرفتی اینم هی میگفت مامانم برد دیگه من احمق هم هیچی نگفتم لال بودم بگم از مامانش اجازه گرفته قشنگ شده...
حالا حسین از دیشب میگه قیافم بد شده، امروز صبح هم بیدار شده میگه چرا موهامو کوتاه کردی میگم باید کوتاه کنیم مرتب بشه میری مهد تمیز باشه میگه قیافم بد شده خاله دوست نداره، مهد هم نمیرم قیافم بده😭😭😭
دلم میخواد به خواهرم بگم حرفش چه تاثیری رو بچه گذاشته موندم چطوری بگم آخه انقدر زود رنجه نمیشه بهش حرف زد سریع ناراحت میشه و قهر میکنه، به اون یکی‌خواهرم میگم میگه چرا فکر میکنی به خاطر حرف اینه بچه خودشم خوشش نمیاد از موهاش بد کوتاه کردن، میگم اولا بچه چی میفهمه بد کوتاه شده دوما چرا قبلش نمی‌گفت قیافم بده سوما بچه قشنگ داره میگه قیافم بد شده خاله دوست نداره میگه حرف اون بهونه ای شده بچه حرفش رو بزنه😐😐😐
مامان فندق مامان فندق ۴ سالگی
سلام خانما یک نظر خواهی می‌خوام ازتون
من یک پسر ن دیک چهارسال دارم که خیلی شیطونه و جدا از شر و شیطون بودنش خیلی هم دست به زن داره بعد اینکه هروقت میریم مهمونی بچه ها بی که هستن اونجا رو میزنه همه ناراحتن از دستش هرچقدم باهاش صحبت میکنم اصلا متوجه نمیشه میگه ببخشید ولی دوباره به کارش ادامه میده وقتی هم جلوشو میگیرم خودمو میزنه این چند روز همش عید دیدنی رفتیم وچون دیگه خیلی اذیت کرد گفتم دیگه جایی نمیرم تا مادرشوهرش دیشب اصرار کرد بیا چرا بچه رو قایم میکنی بچه گناه داره منم گفتم پس دیر میام واسه افطار نمیام دیشب رفتم خونه خاله شوهرم و اینکه پسرم با توپ زد تو چشم یک از بچه های فامیل بعد اون بچه هم زد تو کمر پسرم منم گفتم باشه مشکی نیست زده خورده دوباره آخر شب دست یکی دیگه از بچه های فامیل رو کرد لای در و گاز گرفت ماهم وقتی داشتیم می رفتیم گفتم مامان برو بوسش کن عذر خواهی کن ازش بچه منم رفت جلو بوسش کنه اون بچه هم زد تو گوشش منم دوباره گفتم باشه مشکلی نیست نمیشه همش بچه من بزنه باید بفهمه که وقتی میزنی پس میزنن و اینکه از اون طرف باید عذر خواهی یاد بگیره حالا مادرشوهر م میگه چرا گذاشته بره معذرت خواهی کنه گور باباش که کتک خورده به درک چرا نوه من رو زدن بنظر شما من دارم اشتباه میکنم یا مادرشوهرم