۱۳ پاسخ

عزیززززززززم چته؟؟ خدارو فراموش کردی؟؟
برای چیزی نگرانی ک هنوز نیومده؟؟؟
بهت قول میدم بوقتش همه چیز عالی پیش میره

گفتار درمان فقط میتونه کمکت کنه

بنظرم الان بفرستش مهد یا پیش ۱ از مهر میتونه بره.هم توی جمع میره و حرف زدنش بهتر میشه، هم نقاقیش و بقیه چیزاش هم شما میتونی بری سرکار

پسرمنم همینجوری خیلیییی غصه اشو میخورم ..یک ساله گفتار درمانی میبرم...میگم خدا کنه تا کلاس اول خوب بشه...

منم خیلی نگرانم

سلام منم نگران مدرسه رفتن پسرمم
یکسال و نیم دیگ باید بره مدرسه ولی مثل پسرشماست

ببین تا میتونید باید باهاش حرف بزنید شعربخونید قصه بگید تا دایره لغاتش زباد بشه
بعد یکسال و نیم میدونی چ زمان زیادیه
بچه تو یکماه هم پیشرفت زیادی میتونه بکنه چ برسه یکسال و نیم
از الان غصه چیو میخوری
فقط تمرین کن باهاش

من پسرم گذاشتم مهد خدا شکر خیلی بهتر شده تو حرف زدنش تاثیر داره

گفتار درمانی کمکتون میکنه واینکه خودتون میگید یکسال ونیم دیگه بچه ها هر هفته هر ماه علایق جدید پیدا میکنن توجه وتمرکز کمتر وبیشری روی بازی ها دارن یکسال ونیم کلی زمانه برای تغییر بچه ها واینکه بازم بعضی بچه ها نقاشی رو دوست دارن این نشون دهنده ضعف کودک نیس که فقط جز برترین ها بچه محسوب نمیشه و اینم در نظر بگیرید محیط آموزشی وجوی که اونجا حاکمه خواه وناخواه بچه ها رو به سمت خودش میکشه وبچه ها بیشتر حرف گوش میکنن

دختر منم کم‌حرف میزنه و ناواضح

پسر منم لکنت داره خیلی خیلی نگران و ناراحتم میترسم بچه ها مسخره کنن

عزیزم ماهم خدایی داریم من ک همه راه ها رفتم ب بن بست رسیدم فقط دیگ‌میخوام ب خدا التماس کنم مشکلم حل بشه انشاالله مشکل همه ماها حل بشه و مدرسه رفنتشون رو ببینیم

سلام عزیزم
کتاب شعر ساده
رو واضح و بلند و شاد براش بخونید

سوال های مرتبط

مامان آیهان مامان آیهان ۴ سالگی
امروز اولین روز مهد پسرم بود ، بدون من که نموند من تمام سه ساعت رو کنارش بودم ، بعد خجالت میکشید اصلا حرف نمیزد یا اگر حرف میزد خیلی آروم پیش من حرف میزد که مربیشون اصلا صدای اینو تو این همه بچه نمیشنید ، بعد بچه ها چون این از همه کوچیک تر بود و خجالت میکشید و حرف نمیزد یکیشون که خیلی بی ادب بود هی میگفت من از این خوشم نمیاد پیش من نشینه بقیه هم به تبع اون همین حرف رو زدن ، وای داشتم سکته میکردم همونجا گریه ام ولی خودمو جمع کردم ، نسبت به پارسال که یه بار بردمش اصلا نمیموند میرفت فقط بازی ایندفه مینشست و توجه اش بیشتر بود اما مثلا مربی میگفت رنگ کن رنگ نمیکرد ، از یه طرف از این خوشحالم که اینقد این سه ساعت همکاری کرد و نشست از طرفی از اون حرفای بچه ها به شدت دلم شکسته و آخرشم مربیش گفت پسرت حرف نمیزنه ؟ گفتم حرف میزنه ولی اینجا خجالت میکشه ، اونجا بچه ها رو نگاه میکرد ولی با هیچ کدوم سعی نکرد دوست بچه ولی اومدم خونه با بچه های همسایمون کلی بازی کرد ، خدایا خودت کمکم کن پسرم رو راه بندازم خیلی سخته از طرفی از نطر روحی خودت داغون باشی و کلی دلشوره که یعنی همه چی درست میشه ؟ از طرفی باید محکم پشت بچه ات باشی ...
مامان آیهان مامان آیهان ۴ سالگی
مامانا شرایطمو میگم به من بگین من چه کاری بکنم درسته ، پسرم ۴ سالشه ، حرف زدنش در حد جملات ۶ کلمه ای هست ،شعر میخونه نقاشی در حد آدمک ، رنگ آمیزی هنوز درست انجام نمیده ، رنگا رو بلده حیوونا و میوه ها رو بلده اشکال هندسی رو بلده ، وقتی با هم سناش مقایسه اش میکنم میبینم عقب تر از هم سناش هست ، بردمش گفتار درمانی اونجا حالم خوب بود گفتم کم کم راه میوفته شرایط بهتر میشه اما گفتار درمانش هر سری یه چیزی میگفت یه بار میگفت نقص توجه داره یه بار میگفت بی بی دیجیتال یه بلر میگفت مشکل ارتباطی داره و ....آخرشم منو فرستاد پیش همکارش که کاردرمان حسی حرکتی هست پسرم اصلا توجه بهش نمیکرد میزفت بلزی میکرد میگفت نگاه دستور پذیزی نداره در صورتی که پسر من تو خونه هر کاری بگم انجام و گفت پسرت علائم اوتیسم داره ، اون روز من مرگ رو جلو چشمام دیدم ده سال پیش داداش بیست سالمو از دست دادم اون روز برام سخت تر از از دست دادن برادرم بود فقط خدا میدونه چی کشیدم همون روز بردمش پیش فوق تخصص روان پزشکی کودک چند تا سوال ازش پرسید جواب داد صداش کرد جواب داد گفتم گفتاردرمانش گفته توجه اش پایینه گفت براش دارو مینویسم واسه توجه اش گفتم پسر من مشکلش چیه ؟ گفت یکم مشکل ارتباطی داره ارتباط برقرار میکنه اما ضعیف ( پسرم با کسایی که میشناسه خیلی صمیمی هست ولی از غریبه ها خجالت میکشه ) گفتم بهم گفتن اوتیسم گفت نه نگران نباش یکم بی بی دیجیتال شده اونم با چند جلسه کاردرمانی راه میوفته ، ولی من از اون روز دیگه اون آدم سابق نشدم روی حرکات پسرم حساس شدم الان بپر بپر میکنه میگم نکنه اتیسم داره ، دیگه اونجا نبردمش فقط تو خانه رشد انلاین کاردرمانی و گفتار گرفتم ، مهدم ثبت نامش کردم