۷ پاسخ

قبل اینکه بیاریش آمادش کن مثلا بگو ۵ دقیقه دیگه وقتمون تموم میشه باید بریم خونه ۵تا دیگه تاب بخور یا ۵تا دیگه سر سره بازی کن بعدش بریم بعد دونه دونه بشمار با ذوق بگو یکی دوتا سه تا کم مونده دوتا دیگه بری تمومه بعدش بغلش کن بیارش و به گریه هاش اهمیت نده ۵ دیقه گریه میکنه حواسشو پرت کن مثلا بگو بیا بریم بستنی بخوریم ولی همین گریه و بی اعتناییت یاد میگیره فردا میگی ۵تا دیگه بری تمومه یادش میاد که واقعا تمومه و گریه بی فایدست

ما میریم گولش میزنیم مثلا میگم بنیتا ی گربه سیاه رفت اون پشت ییا بریم بگیریمش بعد از اون محوطه ی پارک رورش میکنم بخدا پریشب بردیمش پارک زیادم اهل بازی نیس فقط دنبال بچه ها میگزده
اومدیم سمت خونه داد و گریه خونه نه دوباره شوهرم دور زده رفتیم ی دور زدیم باز اوندیم تو کوچه گریه ک من نمیام خونع ساعت ۱۲ شب باز بردیمش پارک اخرم با گریه اومد خونه الانم هروز میبرمش بیرون تو خیابون میچرخیم همین ک وارد محل میشبم میگه خونه نه ولی من میارمش تو بلخره ساکت میشه

یا بگو بریم پیش کسی که خیلی دوسش داره . بعد بگین عه خونه نیس بریم خونمون بعدا میایم.

مجبوری الکی بگی بیا بریم خونه بستنی بدم یا چیز دیگ. حالا واقعا اگ علاقه ب بستنی داره اومد خونه بده تا سری دیگ هم حرفتو گوش کنه

آیییییییی پسر منم اینطوریه..من فقط سعی میکنم لج نکنم کوفتش نکنم

من بهش میگم میخواد بارون بیاد ما هم چتر نداریم پس باید بریم خونه تا خیس نشیم

هیچ راهی نداره امروز همسرم تنها برده بودش گف غیره قابل کنترل بود تا کامل متوجه بشن باید نبریم

سوال های مرتبط

مامان مهرسا مامان مهرسا ۲ سالگی
سلام مامانا تروخدا هرکسی تجربه داره یا از نظر روانشناسی راه حل میدونه کمکم کنه
دخترم تازگی وقتی چیزی بخواد یا کاری بخواد انجام بده ما نذاریم خیلی جیغ میزنه و گریه میکنه انقدر جیغ میزنه ک گاهی گلوش میگیره منم گاهی عصبی میشم داد میزنم یا گاهی یکی میزنمش خودم خیلی داغونم حس پوچی و ناتوانی گرفتم
دیروز دوستم اومد اینجا بچش یکسال بزرگتر بچه منه دخترم هس
گاهی باهم بازی میکردن گاهی هم اون ک ی چیز برمیداشت دختر من جیغ میزد ولی بچه اون صبح تاشب باهم بودن اون اصلا ن جیغ زد و ن لجبازی بچه من همش جیغ و لجبازی
من شبا میخوابم پایین تختش خوابش ک برد میرم تو اتاقم اونم گاهی پایین میخوابه بعد میذارم بالا یا همون بالا دوشبه جیغ و گریه ک من پایین میخوابم نمیرم تو تختم
یا نصفه شب بیدار شده اب بخوره اونده پایین بخوابه کف اتاقش سرده هرچی گفتم بالا بخواب فقط جیغ میزد میگفتم پاشو ی پتو زیرت پهن کنم جیغ میزد دیگه ب زور ی تشک پهن کردم از بس گریه کرد خوابش برد
کم اوردم حس پوچی و نا بلدی دارم ن با حرف اروم میشه ن با دعوا ن با زدن فقط باید ب خواستش برسه ک بیخیال جیغ بشه
#جیغ #گریه
مامان نور مامان نور ۲ سالگی
مامانا حال روحیم داغونه نمیدونم چرا😭😭😭😭
سر چیزای کوچیک چون میدونم با یه تذکر کوچیک دخترم میخواد جیغ و گریه راه بندازه از همون اول به‌شدت عصبی میشم با دعوا باهاش برخورد میکنم
چند بار تاحالا صبح گفتم بریم دستشویی لجبازی و تنبلی کرده نیومده یهو یکم بعدجیش کرده تو شلوارش تا برسه دستشویی
امروز گفتم بریم جیش دوباره تو فاز لج بود گفت نمیاد یعنی کل اون موقع هایی که با جیغ و میبردمش و راضی نمیشد بیاد یا اصرار نمیکردم و جیش میکرد خونه اومد جلو چشمم انقدر جیغ زدم که پاشو برو خستک کردی خودم گریم گرفت
جارو برقی کشیدنی همیشه میاد پتوشو میاره میپیچه تو دست و پام و میخوره بهش یا میوفته و... امروز همینکه بهم نزدیک شد جیغ زدم برو اونور
همییشه از بیرون اومدنی گریه میکنه که نمیام بالا و قربون صدقه میرم بستنی میارم اصلا ساکت نمیشه دیشب همینکه گریه هاشو شروع کرد کلی سرش داد زدم و یدونه هم از پاش زدم
دیگه کشش ندارم نمیدونم چرا اینجور شدم
حوصله ی کاراشو ندارمممم😭😭😭
میریم مهمونی میره یخچالو باز میکنه نمیبنده نزدیکش بشم جیغ میزنه
ای خداا😭😭