۳ پاسخ

من قبلنا حین بازی کردن با دخترم بهش یاد میدادم
مثلا تو پارک ی نفر میبینه و میره جلو باهاش صحبت می‌کنه و ادامه بازی
کم کم تو پارک یا خانه بازی می‌رفتیم همون‌جوری می‌رفت دوست پیدا میکرد

الان مشکلی ک داره می‌ره دوس بشه طرف دوست نمیشه کلی ناراحت میشه😐

من تجربه ندارم
ولی فکر میکنم کتاب داستان در مورد همین موضوع بخری و باهم بخونید هر روز و راجع‌بش باهم دیگه صحبت کنید
تو بازی هاتون باهم بهش یاد بدی چطور ارتباط بگیری
و سعی کنی تو محیط‌هایی که بچه هست زیاد ببریش

دختر من باهمسن وسالاش اصلا ارتباط نمیگیره، خیلی دلم‌میخواد دوست پیداکنه ولی حیف،،کاملاخجالتیه،،حتی یه جا میریم چندتا بچه دارن توپ بازی میکنن میگم برو بهشون بگو منم بیام بازی ،میره سمتشون توی چشماشون نگاه میکنه،توقع داره اونا ذهن خوانی کنن،من میرم جلو بهشون میگم دخترمنم راه میدین

سوال های مرتبط

مامان محمد حسام مامان محمد حسام ۴ سالگی
خانما میخوام درد و دل کنم من و شوهرم 7 ماه صحبت کردیم زیر نظر خانواده ها و ازدواج کردیم از اول ازدواجمون شوهرم قصد داشت منو تغییر بده و به قول خودش شبیه خودش کنه و از این طریق افسار زندگیش رو دستش بگیره من وابسته خانواده ام هستم مخصوصا مادرم اون هم میدونست و با خانواده ام در افتاد و یکی یکی پاشون رو از خونه ام برید تا به قول خودش من مستقل بشم تو این گیر و دار من باردار شدم در حالی که با کل خونواده ام قهر بود تو دوران بارداری خیلی اذیتم کرد و من از ماه هشت بارداری افسردگی گرفتم تا سه ماه پس از زایمان حالم بد بود ولی تو اون روزا تنها دل خوشیم و دلیل زندگیم پسرم بود الان هم جونم به جونش بسته است نمی تونم یه لحظه دوریش رو تحمل کنم پسرم هر چی بخواد بخره به من میگه چون باباش براش نمیخره حتی لباساش رو مامانم اینا می‌خرن دکترش رو خودم میبرم خلاصه که باباش هیچ احساس مسئولیت نداره ولی پسرم باباش رو بیشتر از من دوست داره به من میگه من تو رو دوست ندارم بابام رو دوست دارم خیلی دلم گرفته