۴ پاسخ

خدارحمتش کنه منم ده ساله ک پدرمو از دست دادم هنوز باورم نمیشه گاهی خوابشو میبینم و بغلش میکنم انقد بهم می‌چسبه اون خواب پدرو مادر ی نعمتن

آخ عزیزم گفتی و جیگرمو آتیش زدی. من اسفند شد ۳سال ک مادرم فوت کرده و شهریورم پدرم میشه سه سال، یعنی با فاصله ۶ماه هردوتا تیکه گاهمو از دست دادم و هنوزم نمیتونم باور کنم و همه لحظه هام با یادشون میگذره و قلبم مچاله میشه هیچوووووقت این داغ کهنه نمیشه بلکه هرچی میگذره بد و بدتر میشه خدا بهمون صبر بده😭😭😭😭😭😭😭😭😭💔💔💔

سلام عزیزم خدا بهت صبر بده خیلی سخته حتی تصورش هم تنمو میلرزونه و اشکمو درمیاره ولی افسوس تا هستن قدرشون نمی‌دونیم
خدا رحمتش کنه ،🖤

خدا رحمتش کنه گلم

سوال های مرتبط

مامان هانا مامان هانا ۲ سالگی
این لجبازیه بچه ها تا کی ادامه داره من دلم نمیخاد کوچکترین حرفی ب هانا بزنم تازه فرش رو شوهرم شسته موقعی ک میشورمش نمیزاره پوشکش کنم. گاهی انقد لجبازی میکنه دلم میخاد بشینم جیغ بزنم و گریه کنم. سرم داره میترکه انقد خودخوری کردم عاشقانه دخترمو دوست دارم ولی هرچی میگم حرف گوش نمیده😭😭😭😭😭نمیزاره ب خونه داریم برسم😭همش دوست داره بغلش کنم خدایا صبرمو زیاد کن دربرابر رفتارای هانا. همش میگه میمی بده دلم میخاد از شیر بگیرمش خانواده ام نمیزارن همش بهم عذاب وجدان میگن این برای آینده اش خوبه طبق شرع باید دوسال و دوماهگی شیرش بدی. ولی خیلی بهم چسبیده. ای خدا من چیکار کنم انقد اذیتم میکنه ک حد نداره حتی شبا ک باباش میاد تو بغل باباشم باشه من بخام آشپزی کنم انقد جیغ میزنه و گریه میکنه ک بغلش کنم😭شبها همش ده ب بعد شام میخوریم خواب هم نداره ک تو روز بخابه من نفس بکشم یا کارامو بکنم. حتی کسی بهم زنگ بزنه نمیزاره صحبت کنم همش گریه ک گوشیو بده ب من. من گوشی اصصصصلا بهش نمیدم اونم گوشی نمیزارع من دست بگیرم با بدبختی گاهی میام سراغ موبایل. واقعا دلم میخاست گاهی خانواده ام کمک حالم باشن اونا هم انقد مشکل دارن نمیتونم ازشون توقع داشته باشم😭یچی بگین آروم بشم
مامان باربد مامان باربد ۲ سالگی
باورم نمیشه
خداروشکر دوستای خوبی مثل شما دارم
از کل حرفای شماها درمورد تایپیک خواب باربد و سرچ و تحقیق خودم جمع بندیم اینجوری شد که باربدو بیشتر بغل گرفتم و باهاش بازی کردم با اینکه تا ۱۲ تن به خواب نداد کلی تو بغلم باهم کتاب قصه خوندیم اجازه دادم به شونم تکیه کنه(درد داره شدید) وچندباری تاکید کردم که دوستش دارم و همیشه پیششم
سه تا از عروسکاش که خیلی دوستشون داشتو اوردم گفتم کدومو دوست داری بغل کنی لالا کنه هر سه رو بغل کرد باز چیزی نمفتم کم کم خودش اون دوتای دیگه رو انداخت پایین این زرافشو بغل کرد
ساعت ۱/۵ اومدم بزارم تو تختش بیدار شد
گفتم مامان زرافه رو بغل کن تا بخوابه بغلش کرد اب خورد و خوابید
البته نصف تنش تو تخت ما بود ولی خب خوابید
بعدم کم کم رفت تودتخت خودش
تا صبح دوبار بیدار شد که هربار زرافه رو دادم بغلش
خودم البته از درد شونم تا ۴/۵ خوابم نبرد
چون بخاطر کتفم کمتر باربدو بغل میگرفتم این مدت
ولی اون چسبیدنا بیشتر اذیتم میکنن تا درد کتفم