یعنی من داغ کذاشتم دستمو که از بچه هام تعریف نکنم
چرا میگی عزیزم
بنظر من چش خورده براش اسفند دود کن
من پیش خودمون هم نمیگم میگم نکنه خودمون چشش بزنیم
اره گفتی منم چشم خواهر شوهرم بده
مثلا دخترش ی ماه از اینا بزرگتره میشینه یدونه خیار میگه دوست داره کف دست بربری میده میخوره
دو کفگیر برنج بعدش با خورشت
من ۴قاشق برنج و خورشت شریکی میدم دو دخترم بازم میگه واای غذا نخود اونا تمومش کردن بگو لامصب تو ی نفره من دونفری سر سفره ۴ قاشق خوردن واای یا اون عصرونه ی دونه بسکویت میده کامل میخوردش من سوپ میدم میگه واای خوش بحالت نگاه من سوپ نمیخوره خوب زن حسابی الان یدونه بسکویت خورده
وای مثل دیروز من
حالا من تلفنی حرف زدم دوستم صدای بچه هارو شنید نکه حسودم باشه ها، ولی خب تو زندگی خودش آرامش نیست
خاطر این آرامش خانوادم ب چشمش میاد
آقا دیروز پسرم کلا میخورد زمین، از صندلی افتاد
دخترم الکی الکی سرشو کوبید ب چوب مبل کبود شد
آخر بلند شدم صدق دادم، تخم مرغ شکوندم
نمک دور سرشون چرخوندم تا آروم گرفتن
دقیقا همینجوریه.
دقیقاااااا موافقم باهات اصلا نباید تعریف کرد
من حتی به چشم خودمم میان گاهی خیلی ذوق کنم
عزیزم اسپند دود کن اول چهار قل رو به اسپند بخون بعد دود بده ایشالله درست میشه
یجورایی درسته نگید اصلا
دقیقا منم از هرچی تعریف کنم بعدش برعکس درمیاد
دقیق همینجور من دختر پنج سالم زمانی که دوسالش بود ازش تعریف کردم یه مشکی پیدا کرد که هنوزم کامل رفع نشده
من از شوهرم تعریف میکردم بعدش یه دعوایی باهم میکردیم که نگو
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.