۱۸ پاسخ

خانمایی که تنبلی تخمدان دارین و باردار نمیشین من بعد دو سال با تنبلی تخمدان باردار شدم و طبیعی باردار شدم اگه کسی راهنمایی میخواد در خدمتم🥰😇

انشاالله

ان شاالله بسلامتی ودلخوشی فارغ بشیم خانمی 🤲🤲🤲🤲💕💕💕واقعآ هم همینطور هستش بهترین حس دنیاست صاحب نی نی شدن و بسلامتی بغلش کردن 🥰🥰😍😍 ان شاالله هرکسی که دلش نی نی میخواد به مراد دلش برسه 🤲🤲🤲🤲🧿🧿🧿🧿♥️♥️♥️

چقدر بی بی چک گرفتی

انشاالله بسلامتی نینی رو بغل کنی عزیزممم😍😍چ حس قشنگی❤️😍

آره واقعا بهترین حسه دنیاست وقتی ماهها بیبی چک میزنی و منفی میشه و یه ماه که همینجوری با ناامیدی میزنی و مثبت میشه😍
انشاءالله دامن همه چشم انتظارا سبز بشه و ما هم انشاءالله بسلامتی نینیمونو بغل کنیم

منم نگهشون داشتم چند وقت یه بار میرم نگاهشون میکنم من تنبلی تخمدان و داشتم pco هم بودم بعد از ۲-۳ ماه اقدامم باردار شدم اذیتم نکردن خداروشکر تخمدانای مهربونی بودن 😁

منم مثل تو۵_۴تا زدم باورم نمیشد مارکای مختلف امتحان کردم میگفتم شاید مثبت کاذبه😅

حالا من اصن. بیبی چک نزدم ازمایش دادم بعد از سونو قلب اینام رفتم یه بیبی چک گرفتم 😂 یادگاری داشته باشم

به به...انشالله خبر های خوب و ذوق های از ته دلت همیشگی باشه عزیزم
.. صحیح و سالم بغل بگیری نازدونتو🧿🥰❣️❤️

منم ۷ تا بی‌بی زدم😆 رفته بودم قلبشم تشکیل شده بود بازم خریدم زدم🤣🤣

چه پولی دادیم به بی بی چک😁🫠
من همش میخریدم هرماه چندتا چندتا😂

خداروشکر انشالله قسمت همه چشم انتظارا جنسیت نی نی چیه

واییی عزیز دلم من یک بی بی دارم و اونم مثبت شد🤣منم دارمش

خدا پشتو پناهتون باشه

و من از اون بیبی چکا میخامممم🥴وپیدا نمیکنم

عزیزممممم قشنگ معلومه باورت نمیشده هی میزدی😍😄

انشالا قسمت همه چشم انتظارا

سوال های مرتبط

مامان هندونه 🍉💚 مامان هندونه 🍉💚 هفته بیست‌ودوم بارداری
مامان آیلین کوچولو 🩷 مامان آیلین کوچولو 🩷 هفته بیست‌وهشتم بارداری
یادمه وقتی تازه باردار شدم یه حس عجیبی بود دوتا قلب تو یک بدن اوایل که وارد گهواره شدم میدیدم که میان میگن رسیدیم به نیمه دوران یا دو رقمی شدم و...
با خودم میگفتم کی میشه منم مثل همه از این چیزا بزارم ایا میشد.
یا اینکه به یاد گذشته چقدر گریه میکردم دکتری که بهم گفت مادر نمیشی و شوهری که توی این سختی‌ها کنارم بود سه سالی که هرچی بیبی چک میخریدم با ذوق میرفتم انجام بدم ولی منفی بود و دلی که میشکست و شوهری که میگفت میریم از پرورشگاه بچه میاریم و... تا یک روز که فهمیدم از موعودم رد شده به شوهرم گفتم برام بی بی چک بیار دلم میخواست هرچه زودتر انجام بدم مثل همیشه نبود ته دلم قرص بود یه حسی میگفت که باردارم و دارم مادر میشم و همون حس کاری کرد که عصر بی بی چک بزنم و با دوتا خط قرمز مواجه بشم شکه شده بودم نمیدونستم چیکار کنم فقط از خوشحالی گریه کردم باورم نمیشد و باور نمیکردم که این بی بی چک برای منه و شوهری که از خوشحالی کل اون منطقه رو شیرینی داد و منی که مادر شده بودم یه حس عجیب یه حس خاص درون وجودم بود
اولین بار که سونو رفتم و شنیدن صدای قلبش که آروم دوب دوب میکرد برام آنقدر عزیز بود که دلم میخواست ساعت ها دنیا بمونه توی اون لحظه و من صدای قلبش رو گوش بدم و لذت ببرم و الان من نصف راه رو رفتم و به هفته بیست رسیدم و فقط هجده هفته دیگه مونده که دخترم رو بغل کنم و لذت ببرم گذشته سخت بود و من تونستم از اون سخت تر باشم و اون روز هارو پشت سر بذارم و برنده من بودم از خدا میخوام همون جوری که تا الان حامی و همراه من بوده از این به بعد هم باشه ایشالله به حق این ماه عزیز هرکسی که در حسرت مادر شدن هست دامنش سبز بشه و به سلامت بغلش کنه ❤️
به ماند به یادگار ❤️