۴ پاسخ

سلام عزیزم من دو هفته پیش پسرم دقیق مث پسر شما بود بیحال و فقط میخوابید انقد بیحال شد مجبور شدم بستری کنم اسهال دارو نداره اینو دکتر گفت فقط باید غذا موز و سیب به زور بدی تا اسهالش تموم شه یه چیز جالب از بیمارتان ک اومدیم شوهرم ب پسرم اجیل داد اسهالش خوب شد شما هم امتحان کن اما اصلا کوتاه نیا این ویروس خیلی عوضیه فقط ب زور غذا و هر‌چیزی بریز تو گلوش تا اسهالش خوب شه

دقیقا همینه
پسرمنم ژنتیکی قد و وزنش خوبه هم من هم باباش قد بلندیم
اون وقت بچم لب ب غذانمیزنه همش باید سرگرمش کنم کلی مسخره بازی دربیارم تا چن لقمه بخوره
هر۱۰روز یکبارم اسهال و استفراق میگیره
مرتبم سرماخورده
ولی متاسفانه بقیه عقلشون ب چشمشونه
خدا نسازه برا آدمایی ک این جورین و چشم دارن ب بقیه

دقیقا
ایشالله که خیلی زود خوب میشه پودر سنجد برای اسهال عالیه تونستی بده

دقیقا منم همیشه میگم چاق و لاغری مهم نیست سالم باشن فقط
من وزن دخترم خوبه ولی درقبالش پیر شدم من به هزار زور و کلک یه لقمه غذا تو دهنش میذارم قدش ژنیتیکی بلنده ب باباش رفته ولی همیشه خدا مریضه
پریشب تب کرد بردمش دکتر همینکه از مطب اومدیم بیرون از زور تب حالش بد شد و تشنج کرد همین الان از بیمارستان مرخص شدیم با اینک من همیشه مراقبشم همیشه هم مریضه
فقط مامانا یه چیزی هم بگم ترو قران حسرت زندگی کسی رو نخورید شاید از دید شما زندگیشون گل و بلبل باشه ولی از درون اینطورا هم نیست ولی هم حسرت خوردن شما و اه کشیدنتون زندگی طرفم از اینرو ب اونرو میکنه نکنید ترو قران نکنید

سوال های مرتبط

مامان هیما💕 مامان هیما💕 ۱ سالگی
رفته بودم باغ کتاب هیما رو بردم خانه بازی
همزمان با ما یه پسر بچه اومد ۲ سالش بود تقریبا هم سن هیما
از وقتی اومدم قشنگ نشست یه جا شروع کرد به بازی کردن با اسباب بازی‌ها از جاشم تکون نمی‌خورد مامانشم که یه دور رفت پیشش نشست به مامانش گفت برو می‌گفت نیا پیش من
حالا هیما دائماً دست منو گرفته بود و به من می‌گفت بیا با همدیگه باید بازی کنیم و اصلاً تنهایی بازی نمی‌کرد!
به مامانش گفتم چیکار کردی انقدر راحت با خودش بازی می‌کنه گفت هیچ کار خاصی نکردم ولی از بچگی کلاً خیلی مستقله و خودش بازی می‌کنه به منم میگه دخالت نکن ی می‌گفت من خودم برای اینکه احساس کنه که من پیششم هی میرم پیشش می‌شینم ولی پسرم دائما خودش دوست داره با خودش بازی کنه منم کلی می‌تونم آشپزی‌های رنگی و جالب انجام بدم!!!
یعنی عمیقاً بهش حسودیم شد و اونجا بود که فکر کردم یعنی فقط هیما اینجوریه؟! الان مثلاً نمی‌ذاره من روی مبل بشینم میگه باید روی زمین بشینی کنار من تا من یکم بازی کنم تازه اینکه خیلی خوبه معمولاً همش میگه بغلم کن یا بیا باهام بازی کن🥲