۱۳ پاسخ

ببین تو هرچقدر از اون بیشتر متنفر باشی خودت بیشتر اذیت میشی پس بی تفاوت باش نسبت بهش.
ببخش و بگذر چون این تنفر تو بیشتر خودت و اذیت می‌کنه نه کس دیگه رو

عزیزم به خدا توکل کن ،بگو خدایا من میخوام ببخشمش خودت دلمو اروم کن،بعدش اصلا به کاراش فکر نکن ،این رو دارم از رو تجربه خودم میگم انقدر نسبت بهش بیخیال باش ک انگار هیچ وقت هیچ کار نکرده،ممکنه هیچ وقت فراموش نکنی کاراشو ولی همین ک بهشون فکر نکنی باعث میشه دل خودت ارومتر باشه

منم مثل شما انقدر خودش و دختر های سلیطه ش با زبون شون نیشم زدن حاظر نیستم ببینمشون. ولی چاره چیه مادر همسرت اون به وجودش آورده بزرگش کرده تربیتش کرده مجبورم خرش کنم 🤣

هیچی ازش متنفر بمون. مادرشوهر هیچوقت جای مادر خود آدم نمیشه 🤣ولی رهاش کن نزار که این کینه اذیتت کنه. فقط به این قضیه یه جور دیگه نگاه کن 🤣هیچ کاریش نمیتونی بکنی مخصوصا اینکه مادرشوهرت هم جوون باشه🤣🤣

شما چهارساله یادت نرفته من سال ۸۵ازدواج کردم از همون موقع نامزدی تا چندسال بعدش انقد خودشو ۴تا دختر عفریته ش حرف میزدن و مخ شوهرمو شست و شو دادن که اونم بعضی وقتا میفتاد به جون من دعوا و کتک کاری یک سال تو خونه شون بودم جگرم خون بود
من بعد این همه سال با اینکه حافظه م از لحاظ بعضیچیزا ضعیف شده 😂😂مثلا یه وسیله رو گذاشتم جایی دیگه به زور باید پیداش کنم ولی حرفایی اونا سال ۸۵بهم زدن انگار همین الان جلوی رومه
من چندین ساله دیگه خیلی بهشون بی تفاوت شدم زیاد باهاشون ارتباط نمیگیرم با اینکه خونواده داییم هستن از چشمم افنادن چندماهی یه بار به زور بهشون زنگ میزنم همیشه هم میگن چرا زنگ نمیزنی چون راهمون خیلی دوره از هم ولی من اصلا اهمیت نمیدم خودشون همیشه بهم زنگ میزنن
قبلنا که حرف میزدن چون سنم کم بود و روم نمیشد جوابشونو بدم الان جرات نمیکنن دیگه بهم بگن تو اگرم چیزی بخوان بگن درقالب شوخی میگنن منم میشورمشون میذارم رو بند😂😂😂 یه جوابایی بهشون میدم که کلا دع
هنشون بسته میشه چون فهمیدن دیگه اون ادم ساده گذشته نیستم
وخداراشکر شوهرمم شناختشون چندساله و همیشه میگه ذاتشون برام رو شد چون واقعا شبیه شیژونن چهارتاش ابلیسن

ما با هم همسایه ایم خونه کنار به کنار هم داریم
پارسال میخاستیم تغییری توی حیاط بدیم
آهن و فلان کلی هزینه
تا خواستیم شروع کنیم یه کارایی کرد که بیا و ببین
از همون پارسال هنوز دلم باهاش خوش نیس

دلم دیگه مث سابق نمیشه باهاش
اصلا نمیخام ببینمش
نه تنها من
از چشم شوهرمم افتاد

چون واقعا با کلی ذوق و فلان وسایل خریدیم که تغییر بدیم سمت خودمون رو

فدات فقط تو نیستی من ۱ سال شریکشون بودم اونقدر ک زجر کشیدم از دستشون کلافه شدم دیگ جدا شدم ب طور بعد ۱ سال نیم بعد دیشب رفتیم خونشون سر بزنیم دیدم دختراش هم اومدن سر بزنن بعد نکرد ب دختراش بگه بیایم چایی بیارید میوه قارچ کنید گفت اونا خسته آن تو بیا دومادش ناراحت شد گفت نمیتونه کار کنه خو بعد دیدم گفت ن چرا نتونه خوبم می‌تونه

اگ باهم مشکلی ندارید و خیلی اذیت نمیکنه دلتو پاک کن برا خودتک ارامش داشته باشی ولی فاصله رابطتتو خفظ کن خیلی صمیمی نشو تا حرمتی شکسته نشه من خیلی باهاشون احساس راحتی داشتم وهرحرفی بگی بهم زدن اینقد اذیتم کردن بعد ازدواج برادر شوهرم بدترررررر جگرمو خون کردن همش بی احترامی وندید میگرفتن من وشوهرم وبچمو درعوض بیا وببین چ احترامی برا جاریم میذاشتن هرچنداخرش فهمیدم کل احترامایی ب اونداشتن همش دعا نویس رفته بود وکل بی احترامیایی ب مامیشد زیر سر جاریم بود همش مینشست ب بدگویی ما ولی دیگه از چشم افتادن جوری ک حاضر نیستم هیچ کدومشونو ببینم قطع رابطه کاملیم بیان درخونمونم درو براشون باز نمیکنیم ن میریم بمیرنم نمیرم سرخاکشون جز یکبار ک بگم ازت نمیگذرم

بذا یچی‌بگمت گلم،من چن وقت پیش یکی از جاریام پشتم یچی گف درصورتی ک بحث رودررو نداشتیم اصلا،و من اون حرفه و حرکات اخیرش انقد اذیتم کرده بود و رو مخم بود که ۲ هفته خاب نداشتم،مغزم شبا اروم نبود حس میکردم یه اشوبی تو ذهنم بود ،عصبی شده بودم پرخاشگر شدم
بعد خب فک‌کردم الان کی داره اذیت میشه؟؟؟ خودمم ک اذیت میشم ،هرچقد بیشتر بش فک میکردم بیشتر متنفر میشدم بیشتر عصبی میشدم،دیگ فقط تصمیم گرفتم هیچ اهمیتی ندم حتی دیگ متنفر نیستم و کاری ندارم کی چی میگ چون اینطوری فقط خودمو اذیت میکنم......
تو هم اگه میدونی خب در هر لحظه تیکتو بنداز یا اصلا اهمیت نده و رد شو و این تنفرو دور کن از خودت چون فقط خودتی ک اذیت میشی و اسیب میبینی

هییی خواهر چی بگم من که خودم هیچوقت دلم با مادر شوهرم صاف نمیشه، به نظرم فقط نبینش چون وقتی ببینیش باز کاراش یادت میاد به خاطر آرامش خودت سعی کن کمتر باهاش رفت و آمد داشته باشی من که از اول بارداریم تا الان فقط 3 یا 4 بار دیدمش

ببخش و بی خیال کینه بشو ولی اصلا بهش رو نده. سرسنگین برو، بیا

برای آرامش خودتونم شده مسائلو نادیده بگیرید

من خودم موقع نامزدی واوایل ازدواج اذیتم کرده دیگ ازچشمم افتاده بدم میادازش

سوال های مرتبط

مامان هیرا🫀 مامان هیرا🫀 هفته سی‌وهشتم بارداری